دوشنبه, ۰۹ اسفند ۱۳۹۵ ساعت ۱۴:۰۲
حاج شیخ جواد قاسم پور آرانی از روحانیون شهیدی است که در شانزده عملیات مهم از سوسنگرد تا فتح المبین و از بیت المقدس تا والفجر 3و 4 حضور فعال و خستگی ناپذیری داشته است. در اینجا خاطره ای کوتاه از این شهید بزرگوار را با هم می خوانیم:

نوید شاهد: در مرحله دوم عملیات والفجر، گروهان میثم از تیپ 7 ولیعصر که مأموریتش حرکت از پشت جاده اهواز ـ خرمشهر به سوی مرزهای بین المللی بود. مأموریت خود را با موفقیت انجام داد. صبح عملیات، دشمن زبون با آرایش تانک های خود جهت پاتک و پس گرفتن مواضع فتح شده در مقابل ما شروع به مانور و پیشروی به طرف خطوط فتح شده نمود که با رشادت برادران رزمنده، دشمن با تحمل تلفات پا به فرار گذاشت. ظهر همان روز دوباره دشمن با تانک های بیشتر در سر تا سر خط به پاتک دست زد که در محور جناح چپ ما با رخنه در خط پدافندی باعث شد تا گروهان ما (میثم) از جلو و جناح چپ مورد هجوم آتش سنگین و مستقیم دشمن قرار گیرد و تا حدودی در محاصره دشمن واقع شود، به طوری که ارتباط ما با عقب قطع شده بود و فرماندهی گردان، دستور جا به جایی نیروها را دادند. ولی منطقه طوری بود که اگر نیرویی تصمیم می گرفت چند قدمی از سنگرش دور شود، مورد اصابت گلوله قرار می گرفت و حلقه ی محاصره تنگتر می شد و ظاهراً دشمن قصد به اسارت گرفتن ما را داشت. می شنیدم برادری با گفتن سخنان شیرین و جملاتی همراه با مزاح به نیروها روحیه می دهد و میدان جنگ را ـ که امکان دارد تا لحظه ای دیگر همه کشته شویم و یا به اسارت درآییم ـ به بازی گرفته و انگار که در مانوری شرکت کرده است.

صدای دلنشین و جملات شیرین او که همراه با تلاوت آیاتی از قرآن بود مرا خیلی شاد و روحیه استقامت را در من دو چندان می کرد. خیلی تلاش می کردم او را بشناسم که دیدم هر کس صدا می زند شیخ جواد، شیخ جواد من که بتازگی با او آشنا شده بودم، شیفته ی او شدم و از صحبت های او لذت می بردم. این را می توانم بگویم که وجود این برادر روحانی در جمع رزمندگان گردان، باعث تقویت روحیه و شجاعت و ایثارگری و مقاومت برادران و مانع پیشروی دشمن می شد. در نتیجه دشمن عاجز از پیشروی، حالت تدافعی به خود گرفت که با گذشت زمان و تاریک شدن هوا و با استفاده از هوای غبار آلود و مملو از دود و انفجار از محاصره و تیر مستقیم دشمن نجات پیدا کردم.

همین برخورد و عمل برادرمان ـ حاج شیخ جواد ـ باعث شد برای مرحله بعدی عملیات هر کسی او را به گروهان خود دعوت می کرد، تا در عملیاتی با هم باشند و از آن به بعد برادرمان در هر گروهانی می رفت و یا در هر مکانی پیدا می شد، همه ی بچه ها آرزو داشتند در آن جمع قرار گیرند. به صورتی که موقع اعزام به جبهه اکثر نیروهای رزمنده ی شهرمان سعی می کردند موقعی که حاجی به جبهه می روند، ثبت نام کنند و اعزام شوند. برای نمونه یک روز در واحد بسیج سپاه کاشان روی یک کاغذ ، داخل تابلو اعلانات نوشته شده بود که شیخ جواد به جبهه می رود. این را به جرأت می گویم که حاجی برای اکثر رزمندگان منطقه به عنوان فرمانده و رزمند های آشنا و دلسوز محسوب می شد.

کتاب: سیرت پاسداران نهضت امام خمینی،ص31-32

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده