يکشنبه, ۰۸ اسفند ۱۳۹۵ ساعت ۱۱:۰۷
بعد از چهل غروب چهل سال پیرتر، زینب اسیر بود و نگاهش اسیر تو

بعد از چهل غروب چهل سال پیرتر

زینب اسیر بود و نگاهش اسیر تو

خواهر رسیده است برادر بلند شو

بگذار تا ببیندت این بار سیرتر

بعد از چهل غروب همان داغ اول است

چشم من و نگاه تو کل مسیر تر

بودن بدون غم جانکاه زینب است

مردن کنار توست مرا دلپذیر تر

سیرم ازین جهان پر از فتنه و دروغ

از زندگی بدون نگاه تو سیرتر

بعد از چهل غروب... مرا هم ببر عزیز

مولای من مخواه ازین نیز دیرتر

زینب زیارت آمده بعد از هزار سال

ای اربعینت از همه مهمان پذیرتر

زینب هنوز صحن تو را تیر می زنند

این قوم در رکاب که شمشیر می زنند؟!

منبع/ از آن زنان اساطیری : گزیده اشعار کنگره ملی زنان عاشورایی/نشر شاهد/ 1395
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده