سالروز شهادت
من آزادی خود را به هیچ چیز حتی به حیات خود نمی فروشم .

نوید شاهد فارس: آنچه که از نظر شما می گذرد شرحی ساده و بی پیرایه از زندگینامه شهیدی به خاک و خون افتاده از تبار هابیلیان تاریخ و سخن از عاشقی از عاشقان شیفته معبود که موسی وار در وادی عشق به دیدار معبودش پا نهاد  . سخن از دلیری که جان بر کف فریاد بر می آورد ای دژخیمان بگشایید آتش سلاحتان را بر روی من که بهترین طریق اتصال من به الله شمایید . و این تنها طریق رستگاری من است . و در یک کلام سخن از پارسایی که شجاعتش را از حسین (ع) و مناجاتش را از امام سجاد که مرتب می فرمود خدایا ما را بر آن دار که رضای تو در آن است و باز دار از آنچه غضب تو در آن است . سخن از انسانی که مرتب می گفت قبول شهادت مرا آزاد کرده است من آزادی خود را به هیچ چیز حتی به حیات خود نمی فروشم .

 در اوایل مهر ماه سال 42 در کلبه ای محقر و کوچک و در خانواده ای مذهبی و زحمتکش در شهرستان فراشبند فرزندی پا به عرصه گیتی نهاد . که تحقق بخش همان سخن روح الله در وادی تبعید بود . براستی مادرش چه نام نیکی بر آن نهاد . نامی که با فطرتش ممزوج و با مرامش عجین بود . او حیدر نام گرفت . حیدر – حمله کننده – هجوم آورنده . خروشنده و توفنده بر نابحق . او این نام را از مقتدایش علی (ع) به ارث برد .

. حیدر دوران کودکی را با تمام ناملایمات و سختیهای روزگار به سر برد . شجاعت و دلیری او در کودکی در میان همبازیها زبانزد دوستان و آشنایان بود . پس از دو سال تحصیل در مکتب خانه و آشنایی با قرآن پدرش او را در شش سالگی روانه مدرسه کرد . دوران پنج ساله ابتدایی را با موفقیت پشت سر گذاشت و وارد مرحله راهنمایی شد . در این زمان بود که روح پر فتوح او بیشتر متجلی می شد . زیرا در همان دوران خفقان و دیکتاتوری شاهنشاهی او با جریانهای انحرافی و فساد حاکم بر نسل جوان به شدت مبارزه می کرد . و در برابر فسادهای اجتماعی و رذیلتها سینه سپر می کرد و مبارزه می نمود .  در آن ایام برای مخارج تحصیلی خود در تحصیلات تابستان به کارگری مشغول می شد تا از این راه هم به خانواده کمک کند و هم بتواند تحصیلات خود را ادامه دهد . سر انجام پس از اتمام تحصیلات راهنمایی در فراشبند جهت ادامه تحصیلات دبیرستانی به شیراز و سپس کازرون رفت .


در این ایام یعنی سال 1356 بود که جرقه های انقلاب یکی پس از دیگری زده می شد و آتش خشم امت حزب الله کاخهای ظلم و استبداد طاغوتیان وقت را متزلزل و یکی پس از دیگری در شعله های خشم خود می کشید . در این زمان بود که فرزندان پاک روح الله عزم خود را برای مبارزه ای بی امان با دستگاه جبار طاغوت جزم می کردند و پایگاه های مقاومت را بر علیه رژیم گسترش می دادند . حیدر نیز از آن یاران صدیق انقلاب بود که در این پایگاه ها همگام با یار وفادار و همسنگر و همرزم شهیدش محمود عالیشوندی در تشکل مردم جهت مبارزه با طاغوت می کوشید . کلاس های درس و تخته های سیاه و محیط دبیرستان شاکر کازرون انعکاس دهنده مبارزات این فرزند پاک حزب الله در جو حکومت نظامی خواهد بود . و برای همیشه مبارزات و دلاوریهای او را ذات حق در اعمال صالحش و دفتر روزگار در سینه اش ضبط خواهد کرد .

وی پس از پیروزی انقلاب همچنان در خط امام به مبارزات خود ادامه داد .
سال 1359 آن زمان که حیدر سال آخر تحصیلات دبیرستان را می گذراند مقارن شد با شروع جنگ تحمیلی از طرف دشمن صهیونیستی . اینجا بود که روح پرفتوح او در کالبد جسم جا نمی گرفت و برای اولین بار در مهر ماه همان سال عازم جبهه نبرد حق علیه باطل شد . در آن زمان که یأس و ناامیدی درباره مسئله جنگ همه را فرا گرفته بود حیدر چون شیر می خروشید و سخن از مبارزه بی امان با کافران بعثی می زد .

پس از آنکه مدتی را در جبهه بود برای اتمام تحصیلات دبیرستانی به کلاس درس مراجعت کرد . در این زمان بود که افکارهای انحرافی و مکتبها و خطهای ملحدانه شرق و غرب همچون سیلی بنیان کن انقلاب و خط امام را تهدید می کردند . و استعمارگران بیش از هر چیز این خطر را متوجه مراکز تعلیم و تربیت کرده بودند . حیدر با همکاری بعضی از دوستان مخلص انقلابش در مقابل تمام خطهای انحرافی رسوخ کرده در دبیرستان سینه سپر کرد و در این راه تمام تهدیدات را به جان خرید و دبیرستان را شکنجه گاه و گورستانی تاریک جهت حامیان گروهکها و خطهای انحرافی نمود . سرانجام در سال 1360 از دبیرستان در رشته علوم تجربی فارغ التحصیل شد و دوباره عازم جبهه نبرد حق علیه باطل شد .

 نخلستانهای آبادان و خونین شهر که چهره و اندام غمزده آنها متجلی ستم روا شده بر آنهاست و ایستاده مرده اند . روزگاری از حماسه و زحمات این پارسای شب و شیر روز مخفی خواهند راند . و جویای این مطلب خواهند شد کم است قامتان همیشه جاودانه تاریخند . شهید حیدر کشاورز پس از مراجعت از جبهه نبرد حق علیه باطل علیرغم استعداد سرشارش برای ادامه تحصیل ، خدمت در ارگان مقدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را برگزید . تا از این طریق بتواند به اسلام و خط امام بیشتر خدمت کند .

منطق او در آغاز این بود که پاسداری از اسلام یعنی جهاد فی سبیل الله و باید از پاسداری خوب پاسداری کرد و مرتب از انجام مسئولیت خطیر پایداری در اسلام و اداء این وظیفه الهی بیم داشت . رشادتهای شهید کشاورز باعث شد که به زودی در میان نیروهای مخلص و با ایمان سپاه شناخته شود . مدتی سرپرستی پایگاه بسیج سپاه پاسداران فیروزآباد را به عهده داشت . در این برهه از زمان بود که استان فارس را خطر توطئه خوانین مزدور و ایادی آنها و گروهکهای چپ و راست به شدت تهدید می کرد . و ایادی شرق و غرب در منطقه دست به تحریکات و ارعاب مردم می زدند .

وی پس از مدتی خدمت صادقانه در سپاه فیروز آباد سرانجام در دی ماه سال 1361 باز عزم دیار عشق و وادی خون و صحنه پیکار نمود . این بار حیدر دیگر می رفت تا حیدری دیگر را آغاز کند و مرتب سخنانی می گفت که مفهوم آن چنین بود : برگیر سلاح خود که جنگ است امروز __ در خانه به هر بهانه ننگ است امروز  .



آنچه که در این راه به او جان می داد و بر صلابت بازوانش می افزود سخن مولایش علی (ع) بود که می فرمود : " اعد الله جمجمتک " او بر این گفته مقتدایش استوار ماند . در جبهه نبرد خدمت خود را در تیپ مستقل 33 المهدی آغاز کرد .
 فرماندهان طراز اول تیپ این چهره گمنام را شناختند در این زمان بود که شهید کشاورز و جمعی از همرزمانش ، در فکر تشکیل یک گردان رزمی و عملیاتی از نیروهای صابر و با ایمان و میثاق با این کلام علی (ع) پیوسته که خوضو غمرات الی الحق – افتادند و به زودی این گردان را تشکیل و نام الفتح را بر او نهادند .
 شهید کشاورز فرماندهی این گردان را به عهده گرفت و با دیگر همرزمانش تمام کوشش خود را صرف آمادگی این گردان از نظر رزمی برای شرکت در عملیاتها می کرد .

 او روزها تمام خطرها را به جان و دل می خرید و در قلب دشمن به شناسایی مناطق عملیاتی آینده می رفت . و شبها را به راز و نیاز با معبود می پرداخت . حیدر معتقد بود که یک جنگجوی مسلمان در این برهه از زمان باید مصداق واقعی آیه شریفه و اعدو لهم ماستطعتم باشد . و باید تمام فنون نظامی را بیاموزد . به همین منظور رزمندگان گردان الفتح را به انواع فنون نظامی تعلیم و در رزمهای سنگین شبانه شرکت می داد . استعداد سرشارش باعث این شده بود که فرماندهان نظامی از او به عنوان طراح عملیات و طرح و توجیه نقشه های نظامی استفاده کنند . به همین دلیل فرماندهی عملیاتی تیپ المهدی را به او سپردند . ولی علیرغم این همه مسئولیت او هر روز در برابر مومنین خاضع تر و تسلیم تر بود . و در برابر کفار سختگیر و ثابت قدمتر بود .

وی در فروردین ماه سال 1362 گردان فاتح الفتح را در عملیات والفجر یک شرکت داد و پیروزمندانه گردان تحت فرماندهی خود را در قلب دشمن به پیش برد . تپه های رملی منطقه شوهانی و میادین مین و سیمهای خاردار انعکاس دهنده حماسه این رادمرد در آن وادی آتش و خون خواهد بود . که چگونه می خروشید و در میان آتش بر قلب کفار یورش می برد .

 پس از عملیات والفجر دو در منطقه حاج عمران شرکت داد . و فجری دیگر بر فجر انقلاب خونین اسلامی افزود . شهید کشاورز در این عملیات سرنوشت ساز گردان تحت فرماندهی خود را پس از 24 ساعت پیاده روی مداوم در ارتفاعات و راه های صعب العبور در پشت سر دشمن آرایش نظامی داد و در حالیکه بیست و چهار ساعت در محاصره بود با تمام مشکلات و سختیها بر خصم زبون یورش برد و فتحی دیگر را تقدیم امام و امت کرد . هنوز از این عملیات و پدافند آن فراغت نیافته بود که از عملیاتهای آینده و نقشه های آن صحبت می کرد .
سرانجام در آذر ماه سال 62 گردان فاتح الفتح را جهت آماده نمودن و تجدید قوا کردن به منطقه جنوب کشور اسلامی روانه کرد. و تمام نیروهای این گردان را به آموزش سلاح های نیمه سنگین واداشت . تا در آینده ای نه چندان دور در تکرار خیبری دیگر حسین زمانش را یاری کند . اما دشمن زخم خورده که توان مقابله رو در رو با رزمندگان اسلام را هرگز ندارد و همیشه از انجام عملیات بیم و ترس داشت این بار نیز چون خفاش در کمین نشسته بود تا در غیاب نور پرواز کند . و به خیال خام خود به سپاهیان اسلام ضربه ای بزند .
 سرانجام در عصر روز سوم اسفندماه 62 در حالیکه در دشت خونین جنوب در منطقه جفیر در میان گرد و خاکهایی که بوی خون از آن می آمد و پیام شهیدان به خاک و خون غلطیده و در میادین مین مانده را به همراه داشت . و در گوش مسافرین آینده طریق حق این از زنجیر خود رها شده ها و بحبل الله پیوسته ها زمزمه می کرد . سردار شهید حیدر کشاورز رزمندگان این قبه مظلوم یعنی گردان الفتح را آماده می کرد تا در تکوار خیبر خونین تجدید گر خیبر علی (ع) باشند و نیروها را با نقشه و طرح منطقه عملیاتی توجیه می نمود . ناگهان خفاشانی که از طلیعه نور به سوراخها خزیده بودند از کمینگاه ها بیرون جستند و بمبهای کینه و نفاق خود را بر سر فرزندان راستین امت حزب الله فرو ریختند و در این میان شهید حیدر کشاورز و یازده تن دیگر از همرزمان و همسنگران دیرینه اش به آرزویی که سالها برای رسیدن به آن رنج دیدند یعنی شهادت در راه خدا رسیدند . و سبکبار بر بال ملک نشستند و پرواز در ملکوت اعلی را بر ماندن در حیات فنا ترجیح دادند و در جوار حق تعالی مسکن گزیدند و دین خود را به اسلام و انقلاب ادا کردند . باشد که پویندگان راهش پاسدار اسلحه و قلم و بیانش باشند . و تا برقراری حکومت عدل الهی و پیروزی مستضعفان متقی تاریخ بر ملحدان مستکبر تاریخ از پا ننشینند .


منبع: پرونده فرهنگی/ مرکز اسناد ایثارگران فارس
انتهای متن/


برچسب ها
غیر قابل انتشار : ۰
در انتظار بررسی : ۰
انتشار یافته: ۱
داریوش
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۱:۱۸ - ۱۳۹۷/۱۰/۰۱
0
0
سلام بر همه ی شهدای راه امام حسین علیه السلام ، به یاد روزی که شهید حیدر کشاورز را در ردای سبز پاسداری با قامتی استوار در دبیرستان شهید مطهری فراشبند زیارت کردم ، خدایا شاهد باش که آرزوی شهادت درونمان ریشه دوانده و دعایمان و آرزویمان امضای شهادت نامه مان با خط سبز امام حسین علیه السلام است . خامنه ای خمینی دیگر است ولایتش ولایت حیدر است
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده