یادداشت های فراموش نشدنی از شهید صمد ارادتی
به گزارش نوید شاهد: این نوشته بخشی از یادداشت گهربار فرمانده شهید والامقام صمد ارادتی است که خواندن سطر به سطر آن روح و روان ما را صفا می بخشد و بیشتر با دلاوری ها و ایثارگری های رزمندگان و شهدای هشت سال دفاع مقدس آشنا شویم.

یادداشت های فراموش نشدنی از شهید صمد ارادتی

پدر عزیزی که بیش از 70 سال از عمرش را پشت می گذشت، می گفت: "آیا من به درد این هم نمی خورم که  با برادرهایم همسنگر باشم.

به گزارش نوید شاهد: این نوشته بخشی از یادداشت گهربار فرمانده شهید والامقام صمد ارادتی است که خواندن سطر به سطر آن روح و روان ما را صفا می بخشد و بیشتر با دلاوری ها و ایثارگری های رزمندگان و شهدای هشت سال دفاع مقدس آشنا شویم.

شهید گرانقدر صمد ارادتی فرزند محمد سال 1343 در محله سید آباد اردبیل به دنیا آمد و 22 اردیبهشت سال 1361 در منطقه شلمچه در عملیات افتخار آفرین بیت المقدس به فیض عالی شهادت رسید. او در یاداشتی چنین آورده است:

یکی می گفت ما که در نمازمان " اللهم ارزقنا توفیق الشهادة فی سبیلک " می خوانیم باید بر سپاه کفر یورش بریم. دیگری می گفت: "تنها آرزویم این است که در جبهه باشم" و آن نوجوان عزیز زمزمه می کرد: "صحنه دفاع از کشور بهترین است برای ما ". و پدر عزیزی که بیش از 70 سال از عمرش را پشت می گذاشت، می گفت: "آیا من به درد این هم نمی خورم که  با برادرهایم همسنگر باشم."

همه اینها پیروزی اسلام را آرزو می کردند و می خواستند که هر کدام سهمی در این پیروزی داشته باشند. آری رزمندگان عاشق، قبل از شروع عملیات این چنین در انتظار به سر می بردند و با خدای خویش راز و نیاز می کردند، و شکی نیست که خدا در جواب می گوید: "هر کس مرا دوست بدارد در دوستی پایگاه عشق و ایثار قدم می گذارد و چون در پرستش من عشق ورزید من هم از در رحمت به او عشق می ورزم".

در حقیقت چنین است، چرا که این رحمت و امداد غیب خداست که شامل حال برادران رزمنده می شود و عده ای از آنها را به ضیافت خود می پذیرد، به همین دلیل است رزمندگان بی صبرانه در جبهه ها قدم بر می دارند گویی که تمام لذت در چشیدن شهد شهادت است.

و حضرت محمد (ص) چه زیبا فرموده است: "ضربات دشمن بر پیکر شهید آرام تر و گواراتر از نوشیدن آب خنک در روز گرم تابستان است" و به همین علت است که رزمندگان اسلام شب در سنگرها به نماز نافله می پردازند.

شروع عملیات به فرماندهی امام عصر (عج)

چند روزی به شروع عملیات نمانده بود رزمندگان مخلص درگاه ایزد هر کدام به نحوی خواب امام زمان (عج) را می دیدند و آن قدر این نوع خوابها حقیقی می نمود که بدون شک همه می دانستند که عملیات به فرماندهی امام عصر (عج) شروع خواهد شد و از این جهت بی قرار می شدند تا اینکه انتظارها به پایان رسید.

سربندهای سبزی که بر روی آنها کلمه "لا اله الا الله" نوشته شده بود بین رزمندگان تقسیم شد همه دور هم جمع شدند. تا فرمانده عملیات چگونگی عملیات را برای ما تشریح کند از تشریح نقشه مشخص بود که عملیات در دامنه وسیع شروع خواهد بود.

فرمانده عملیات نقشه را توجیه و ما به نقشه خیره شده بودیم، چوبی که در دست فرمانده بود هر آن جلو و جلوتر می رفت. با نزدیک شدن به حریم پادگان حمید (شهید باکری) دلها به تپش می افتاد و از مسئولیتی که داشتیم بر خود می لرزیدیم. همه زیر لب این جمله را تکرار می کردند "خدایا تو توانمان ده، در راهی که خیر و رضایت در آن است و ما اکنون در آن گام نهاده استوار باشیم و لحظه ای ما را از خود غافل مساز! آمین.

عملیات نزدیک بود رزمندگان سر از پا نمی شناختند هر کسی سعی می کرد تا اطلاعات بیشتری راجع به حمله داشته باشد. در آن لحظات زمین از شدت انفجارهای پی در پی بر خود می لرزید اما در آن قلب بزرگ پاکدلان و دلاوران اسلام کمترین تزلزلی پدیدار نمی شد، همه هر آن امیدوارتر می شدند.

زمان وداع رسیده بود رزمندگان یکدیگر را محکم در آغوش می گرفتند، صورتها بود که بر شانه یکدیگر گذاشته می شود و قرار ملاقات دیگری را در جهان ابدی می گذاشتند، بی اختیار نام خدا و ذکر او بود که بر لبها جاری می شد.

تمامی گذشته ها در یک آن در مقابل چشمانمان می گذشت، و با آرامی می خواندیم: "ربنا اغفرلنا ذنوبنا و ثبت اقدامنا و انصرنا علی القوم الکافرین. اللهم ارزقنا توفیق الشهاده فی سبیلک"

همسنگرانی که همه عاشق بودند

شروع عملیات نزدیک و هوا تاریک بود، آن شب نمازهایمان را همراه با دعا و عاشقانه خواندیم، بی شک در جمع ما همه عاشق بودند.

برخی وصیت نامه خود را آماده می کردند و فریاد "یا حسین"، "یا مهدی" و "خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار" فضای جبهه را پر کرده بود، ساعت 10 شب به مواضع قبلی در جبهه پادگان حمید رفیتم. برای شناسایی نیروهای خودی همگی یک سر بند سبز بر پیشانی بسته و در خط مقدم به انتظار نخستین حمله نشستیم.

عزممان جزم بود و یاد خدا را در دلمان زنده نگه می داشتیم و منتظر بودیم تا بر قلب سیه دشمن بتازیم و نور خدا را به جای باطل جایگزین کنیم.

همه تاکید می کردند که در این عملیات حضرت ولی عصر (عج) فرمانده هستند و امشب در جبهه حضور دارند و همه ما به انتظار نشستیم و با همه عزیزانمان خداحافظٰی کردیم.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده