شهید انقلاب
شهید داود ذلیکانی يكم ارديبهشت 1334، در ساری چشم به جهان گشود. پدرش رضا و مادرش،فاطمه نام داشت. تا پايان مقطع ابتدايي درس خواند. كارمند بود. بيست و دوم بهمن 1357، در پادگان حشمتیه بر اثر تظاهرات رژیم شاهنشاهی شهيد شد. مزار او در بهشت زهرای تهران واقع است.

شهید داوود ذلیکانی تاریخ مبارزه خود را از سال 1356 آغاز کرد مبارزات شهید اینطور که خود بعدها به ما گفت: این طور آغاز کرد نوارهای امام خمینی که حاکی از سخنرانیهای او برای مبارزه جوانان بود گوش میداد و ما را اصلاً در کارهایی که میکرد در جریان نمیگذاشت اکثراً در مسجدهای مثل شهید مفتح بود و با روحانیون بود در محل کارش هم چند روزی در بازداشت بود.

در سال 1357 موتوری را که خریده بود نامه ها را با آن حمل میکرد و به او گفتیم که این نامه ها برای چیست، میگفت که من نامه رسان اداره هستم در صورتیکه اینطور نبود او در تسلیحات ارتش به کارهای فنی مشغول بود کم کم همان سال 1357 مبارزات او برعلیه رژیم برما آشکار شد او میگفت باید این ظالمان و این استعمارگران و دست نشانده های آمریکا را از کشور بیرون کرد.

مبارزه که به اوج خود میرسید او در منزل خیلی کم بود و چند روزی به خانه نیآمد وقتی به او گفتیم که کجا بودی به ما گفت شما در خواب غفلت به سر میبرید.

مردم در بیرون به خاک و خون میغلتند روزها همانطور میگذشت تا اینکه سال 1357 در مورخه 5/4/1357 در اداره باز هم بازداشت شد چند روز بعد در 18 بهمن ماه همان سال با یکی از بچه های نیروی هوایی آشنا شد به نام سروان رستمی او هم یک انقلابی و مبارز بود.

در روز 19بهمن با همان شخص به منزل آمدند چون شهید داوود ذلیکانی موتور چهارسیلندر داشت به او گفت که آنها را یاری کند در سال 1357 چند کلانتری را خلع سلاح کردند که یکی از آنها کلانتری 6نارمک هفت حوض را گرفتند و به پادگان عشرت آباد سابق حمله کردند و آنجا را هم گرفتند.

تا روز 12بهمن ماه که امام(ره) به ایران آمدند او اسکورت امام بود و با آنها به بهشت زهرا رفتند باز هم چند روزی او را ندیدیم و موتور را در بیت امام (ره) آن زمان در خیابان ایران بود در نزد شهید مفتح و شهید مطهری نگهداری میشد تا روز 22بهمن ماه فرا رسید شهادت او در بیرون از محوطه پادگان حشمتیه بود او ساعت 5بعدازظهر به خانه آمد با سروان رستمی در همان روز 2ساعت بعد در خارج از پادگان حشمتیه که مشغول حمل و نقل مجروحان بود در ساعات 7بعدازظهر به درجه رفیع شهادت رسید.

از این شهید جوان و ناکام وصیت نامه ای در دسترس نداریم فقط به ما میگفت برای اسلام و برای نگهداری آن هرکاری که میتوانید بکنید و پس از شهادت او حتی جسد پاک او بدست ما نرسید و الآن 16 سال است که از او بیخبر هستیم و او میگفت من تا آخرین لحظه به مبارزه خواهم پرداخت.

منبع: اداره اسناد بنیاد شهید تهران بزرگ


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده