دوشنبه, ۰۲ اسفند ۱۳۹۵ ساعت ۱۴:۱۳
شهيد شرع‌پسند هنگام شهادت 25 سال بيشتر نداشت و جزو فرماندهاني بود كه در همان سال‌هاي نخستين جنگ به شهادت رسيد اما تأثيرگذاري عميق وي در جبهه‌ها تا ابد باقي ماند خاطرات این شهید بزرگوار را مرور می کنیم.
مروری بر خاطرات شهید مهدی شرع پسند
لیله القدر

اردیبهشت 1361 دفتر خاطرات شهید. پریشب در نزدیک ترین نقطه ای که امکان داشت منتظر بودیم تا ساعت حمله فرا رسد ماه در آسمان می‌درخشید به خداوندی خدا ماه در قبال درخشش چشمان یاران 18 تا 16 ساله امام حسین (ع) که نماز می خواندند بسیار تیره و تار بود . گوش می‌کردی و زمزمه مناجاتشان انسان را زنده می‌کرد . با یکدیگر خداحافظی می‌کردند چند نفرشان هم با من خداحافظی کردند امیدوارم شفیع من باشند در روزی که هیچ شفیعی نیست الا باذن الله برادر 17 ساله معصومی را بوسیدم و یکی دیگر با اشاره به نفر بغلی خودش گفت این برادر می گوید مرا نمی‌بوسی با همه قساوت قلب دلم آتش گرفت راستی که لیلة القدر بود.

راوی شهید مهدی شرع پسند

تفسیر نهج البلاغه

وقتيدهان به دهان ميان همه گشت كه آقامهدي شرع پسند تيپ سلمان لشكر حضرت رسول را تحويلگرفت و فرمانده تيپ شد. به همديگر گفتيم بچه ها برويم، نيرو چندان ريخت توي تيپ كهديگر كافي بود. وجود مهدي شرع پسند براي نظام و جنگ بركت بود. وقتي خبردار مي شديمكه آقا مهدي مي خواهد تفسير نهج البلاغه بگويد همه بچه ها مي ريختند گوشه سنگر و باحرص و ولع خاصي گوش مي دادند.گرچه آقا مهدي بارها خطبه همام و ويژگي پرهيزكاران رااز زبان حضرت امير نقل كرده بود اما هر بار نيروها و سربازان ايراني با تشنگي و عطشخاصي جمع مي شدند تا دورش حلقه بزنند. مهدي خطبه جهاد را هم با خلوص بالايي برايمانشرح مي داد.
خصيصه هايي كه حضرت امير از مومنين بيان مي كرد همگي در وجودآقامهدي زنده بود، آنها را مي ديدم. سمبل تجسمي هر آنچه اميرالمومنين دربارهپرهيزكاران در نهج البلاغه بيان مي كرد كنار ما ايستاده بود. شب قبل از عمليات بچهها را جمع كرد و خطبه جهاد را خواند. گرچه تكراري بود ولي برايمان لذتبخش بود.كلمات و جمله ها از زبان كسي نقل مي شد كه خود عامل به آنها و اسوه شان بود.دردشوارترين و خطرزاترين شرايط حمله عراق، آقامهدي به تنها چيزي كه هيچ توجهي نداشتترس بود. اميرالمومنين در جايي مي فرمايد: اگر كوه تكان خورد تو تكان نخور و استوارباش.

راوی حمید پارسا

وقتی حاج يدالله كلهر خبر شهادت مهدی را شنید


فرمانده ما با ايستادگي اش به بچه ها روحيه مي داد. اين ها زياده گويينيست چون همه را در وجود او ديديم.شهادت او آن قدر سنگين بود كه برادر جانبازمانحاج محمد مهين خاكي كه آنجا بود مي گويد من نمي دانستم حاج يدالله كلهر تا ايناندازه با آقامهدي مانوس بوده باشد. حاج يدالله كلهر كسي بود كه اقتدار و ثبات قدمشو عظمت و ايستادگي اش هميشه براي فرمانده ها قوت قلب بود. مهين خاكي مي گويد وقتيرسيدم دم سنگر فرماندهي و گفتم كلهر، آقا مهدي هم رفت ديدم يدالله استكان چاي ازدستش رها شد و در جا روي زمين ريخت.شرع پسند خاكي بود.

راوی حمید پارسا

فرمانده ای موفق

به عنوان فرمانده و مسئول هيچ وقتدستور به انجام كاري نداد كه خودش از آن سرباز بزند.
فرماندهان نظامي در ارتشهاي همه جاي دنيا اين گونه اند كه خودشان به نيروها مي گويند بروند جلو و از پشت سرفرماندهي مي كنند اما آقامهدي جلو بود و مي گفت پشت سر من حركت كنيد. شرع پسندفرمانده موفقي بود چون تك تك نيروهايش را مي ديد. قابليت هاي نظامي شان را بهتر ازخودشان مي دانست.جبهه اي مخفي درست زير پاي دشمن تشكيل داد و طي 25 روز تعدادي نيروآنجا گمارد و تمام استعداد و تدارك دشمن را در آنجا شناسايي كرد.شبانه سنگر ميكندند و تجهيزات نظامي و آب و آذوقه مي بردند نزديك خط تا بچه ها قله را بگيرند.آقامهدي در گيلانغرب قله را با سه شهيد مي گيرد. او با كمترين امكانات بيشترينبازدهي را داشت. او با اين كار منطقه را تثبيت كرد و امنيت را به گيلانغرببرگرداند. در عمليات بيت المقدس آقامهدي باز فرمانده يكي از گردان هاي تيپ المهديبود. در بيت المقدس او كار پشتيباني عمليات را انجام مي دهد و بلافاصله پس ازساماندهي گردان مي رود براي عمليات كه شب 10 ارديبهشت 61 شروع شد و تا آخرين مرحلهاش يعني شب سوم خرداد پايان يافت. شرع پسند در اين جا هم يكي از ستون هاي اتكايعمليات بود.

راوی حمید پارسا

اولین نفری که پرچم ایران را در خرمشهر به احتزاز درآورد


آقا مهدي اولين نفري بود كه در عمليات بيت‌المقدس پرچم سه رنگ ايران را بر فراز مسجد جامع خرمشهر به اهتزاز درآورد تا احساس غرور دل ميليون‌ها ايراني را شاد كند.




شجاعت

در رابطه با مسائل نظامي آدم خوش‌فكري بود. خاطرم هست زماني كه با هم در محور بوديم وقتي به سمتمان خمپاره مي‌آمد و منفجر مي‌شد ما همگي مي‌ترسيديم ولي ايشان خيلي راحت و شجاعانه با اين اتفاقات برخورد مي‌كرد. نه اينكه بخواهد از جانش محافظت نكند، بلكه كاملاً در فضاي ديگري بود. بسيار انسان عميقي بود و مسائل اينچنيني برايش حل شده بود. بسياري از كارهايي را كه فرماندهان به افراد ديگر مي‌سپارند خودش انجام مي‌داد. حتي يك بار نيروهاي ارتشي كه كنار ما بودند از اين موضوع شگفت‌زده شدند. قرار شد در خط يكسري تانك مستقر شود و شهيد مي‌رفت آشيانه تانك درست مي‌كرد. نيمه شب مي‌رفت و دست به كار مي‌شد. يك بار هم وقتي لودر را براي درست كردن آشيانه آورده بود بين تيغه لودر گير مي‌كند و دستش مي‌شكند. دنبال كار و تلاش بود و نمي‌خواست كارها را به ديگران بسپارد.

راوی بهروز ساقی

مجروحیت

آقا مهدی مجروح شده و در این بیمارستان است یکی از مجروحین بعداً برای من تعریف می کرد گفت من در آن بیمارستان بستری بودم حالم نسبتاً خوب بود به سختی می توانستم راه بروم وقتی فهمیدم آقا مهدی در همین بیمارستان است خوشحال شدم و رفتم دنبال آقا مهدی بخش و اتاقش را خانم پرستار به من نشان داد رفتم داخل اتاق دیدم آن تختی که خانم پرستار آدرس آقا مهدی را داده بود یک پسر بچه بستری شده و خوابیده رفتم به خانم پرستار گفتم اینجا که یک بچه خوابیده پس مجروح ما کجاست خانم پرستار با من آمد داخل اتاق رفتیم کنار تخت دیدم آقا مهدی کنار تخت پتو انداخته و روی زمین خوابیده و جای خودش را به آن آقا پسر بیمار داده بود خلاصه سلام علیک کردیم و خانم پرستار پرسید چرا اینکار را کرده اید آقا مهدی گفت من دیدم این بنده خدا در داخل راهرو و روی زمین بدون تخت بستری شده آوردم جای خودم مگر اشکالی پیش آمده حالا خود آقا مهدی از ناحیه سر ترکش خورده بود و روی بینائی دو چشمش تاثیر گذاشته بود و دید خوبی را نداشت و می بایست کسی کمکش کند تا جائی برود بعد از مدتی آقا مهدی بهبود یافته و مرخص شدند و به کرج بر می گردند.
شاید به جرأت بتوان گفت خانواده آقا مهدی فقط وقتی آقا مهدی مجروح می شد می توانستند او را سیر دل ببینند در غیر مجروحیت همیشه در جبهه های نبرد حق علیه باطل به سر می بردند.

راوی بهروزساقی

مجروحيت‌ از دست و پا

شهيد شرع‌پسند در جريان عمليات رمضان از ناحيه دست مجروح مي‌شود ولي اين مجروحيت‌ها هيچ مانعي براي حضورش در جبهه به حساب نمي‌آيد. پس از اين عمليات، در عمليات والفجر مقدماتي به عنوان فرمانده تيپ عمليات سلمان فارسي از لشكر ۲۷ محمد رسول‌الله شركت مي‌كند و از ناحيه پا مجروح مي‌شود.

نماز در تیررس دشمن

- آقا مهدی را دیدم روی تخته سنگی نشسته و پوتین خود را در آورد و با قمقمه خود مشغول گرفتن وضو شد و بعد از آن بلند شد و روی همان تخته سنگ ایستاد و مشغول نماز خواندن شد جایی که ایستاده بود کاملاً در دید دشمن از تپه های مقابل بود و به صورت پراکنده هم آتش دوشکا شلیک می شد.
-
وقتی نماز آقا مهدی تمام شد پرسیدم چرا ایستاده نماز می خوانی مگر نمیبینی که دشمن روی ما آتش دارد آقا مهدی جواب دادند برادر توی مملکت خودمان هم نمی توانیم راست راست راه برویم و ایستاده نماز بخوانیم؟

راوی حاج علی کرمی

مسابقه كشتي در جبهه


با ورود آقا مهدي به جبهه روح معنويت در دل و جان بچه‌ها حاكم مي‌شد و دوباره كلاس درس اخلاق و قرائت قرآن و تفسير نهج‌البلاغه در داخل سنگرها بر پا شد و بعد از ظهرها كه آفتاب غروب مي‌كرد و سايه قله چغالوند و تپه گچي روي تپه كرجي‌ها قرار مي‌گرفت آقا مهدي بچه‌ها را جمع مي‌كرد روي سنگر اجتماعي كه فضاي بسيار خوبي را از قبل آماده كرده بودند و با پتو و كفي چادر فرش شده بود و بچه‌ها دور هم مي‌نشستند و آقا مهدي شروع به صحبت مي‌كرد و بعد بين بچه‌ها مسابقه كشتي مي‌انداخت و خودش هم مياندار مي‌شد و بچه‌هاي اطراف هم تشويق مي‌كردند. بيشتر اوقات آقا مهدي اول خودش با حريف قوي‌تر از خودش كشتي مي‌گرفت و بعضاً هم عمداً خاك مي‌شد تا بچه‌ها رودربايستي نكنند و خجالت نكشند و اين شده بود كار هر بعد از ظهر رزمندگان.

راوی حاج علي كريمي

سردار شهید مهدی شرع پسند ، اولین فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی کرج بود که در دفاع مقدس پس از 40 ماه نبرد بی امان در مناطق مختلف عملیاتی با وجود مجروحیت در عملیات والفجر 5 در سال 62 و در سن 29 سالگی به شهادت رسید.

گفتنی است ، مهدي سال 1333 در محله كارخانه قند كرج در خانواده اي متدين و اهل تقوا چشم به عالم خاكي گشود . مهدي در سال 1352 با وفقيت مدرك ديپلم را مي گيرد و همان سال به سربازي اعزام مي شود . در طول سربازي ، احساسات مذهبي و نيز تقيد او نسبت به انجام واجبات ديني ، موجب بي مهري از سوي عوامل سرسپردة ارتش نسبت به او مي شود . مهدي پس از پايان سربازي نيز مدت دو سال به صورت پيگير و جدي ، به مطالعه كتابهاي عقيدتي و سياسي مي پردازد و پس از آن براي دستيابي به سرچشمه علوم ديني ، به قم عزيمت مي كند . وي با اوج گيري انقلاب اسلامي ، به مبارزات خود شدت مي بخشد و با تشكلهاي مختلف ، در شكل گيري و هدايت مردمي ، نقش مهمي ايفا مي كند .

وي پس از پيروزي انقلاب اسلامي ، مدتي در كميتة انقلاب اسلامي ، مشغول خدمت مي شود . با شكل گيري (( سپاه پاسداران انقلاب اسلامي )) ، به خيل مشتاقان پاسدار مي پيوندد با شروع جنگ تحميلي ، مهدي مدتي به عنوان بسيج سپاه پاسداران كرج ، به سازماندهي و آموزش نيروهاي مخلص بسيج مي پردازد . او كه دلي پر شور و فطرتي بي آلايش داشت و بسيج و بسيجي را مي شناخت ، با بسيجيان همراه مي شود و در جبهه ها حضور مي يابد . هوش سرشار و ابتكار عمل او ، نردبان رشد معنوي وي در جبهه ها مي شود . مهدي در بيشتر عمليّاتها حضوري تعيين كننده مي يابد . در فتح (( تنگه حاجيان )) حيرت دوستان و همرزمانش را برمي انگيزد . در ((چغالوند )) چنگال اهريمني دشمن را در هم مي شكند.در عمليّات (( فتح المبين )) در ضيافت فتح الفتوح عاشقان سهيم مي شود . در (( بيت المقدس )) خطر مي كند و خاطره مي آفريند .در عمليات (( رمضان )) رمز آن عاشق واصل را در مي يابد و در (( والفجرها )) بارقه نور در لفافه پيروزي ، به جبهه توحيد به ارمغان مي آورد .

شهيد مهدي شرع پسند ، پس از چهل ماه نبرد بي امان در جبهه هاي جنگ ، با وجودي كه هنوز زخم ستم دشمن بر پيكرش بود ، در عمليّات ((والفجر 5 )) در حاليكه رشادت ها از خود به نمايش گذاشت ، در دوم اسفند ماه سال 1362 به روشناي عشق لبخند شكوهمند نثار كردو به ديدار يار شتافت .

انتهای پیام/ز

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده