راوی تخریبچی #مصطفی_ضیاء
سه‌شنبه, ۲۶ بهمن ۱۳۹۵ ساعت ۱۶:۲۰
بعد از دوره های آموزشی کار عملی مین کاری بیشترین تجربه مابود ، بعداز دو سه ماهی ما را به همراه گردان یازهرا (س)به پادگان غدیر در اصفهان فرستادند. محور اصلی دوره آموزش شنا بود.

عملیات_بدر  1

 

راوی تخریبچی مصطفی_ضیاء

 بنده در عملیات بدر توفیق داشتم که بعنوان تخریبچی در گردان یا زهرا (سلام الله علیها) حضور داشته باشم، و این سعادت را داشتم که سیاهی لشگرِ جمعِ رزمندگان و مجاهدانی و عزیزانی باشم که به واقع یاران آخر الزمانیِ امام زمان عج باشم.

 ازتابستان ۶۲ که به عنوان تخریبچی وارد این واحد وجمع باصفای همرزمان شدم تا زمستان که قرار بود عملیات بدر برگزار شود، در واحد تخریب ماندم. اولین تخریبچی که ملاقات کردم شهید#مرتضی_اسماعیل_زاده بود و هرگز برخورد ایشان را فراموش نمی کنم کلمه تخریبچی را اولین بار از زبان پسر دایی ام شهید #عبدالرحیم_غلامیان شنیدم که درمقدماتی مفقود شدند و در انرژی اتمی تنها اطلاعاتم فقط همین کلمه بود برادر پاسداری که درکارگزینی بود سوال کرد کدام واحد میخواهی بروی گفتم تخریب درهمان لحظه شهیداسماعیل زاده پشت سر من داشت عبور میکرد برای رفتن بطرف آشپزخانه تیپ که با ماشین نهار واحد به مقر تخریب درمحمدیه بروند

کارگزینی ایشان راصدا زد که این بسیجی میخواهد بیاید تخریب شما او راتایید می کنید ومرتضی از من سوال کرد اهل کجایی؟ گفتم بروجن باخوشحالی فامیلم را پرسید و از طریق رفاقتی که با برادرم از عملیات محرم داشت ایشان را متقاعد کرد که نیروی درخواستی واحد تخریب است و همراه مرحوم حسن اسحاقی باتویوتا به مقر رفتیم . عصر اونروز مرتضی بابچه های تخریب چایی درست کرده و مشغول بازی بنام شلاق جرزی بودند اومدند درسنگر و برای اینکه ازفضای سنگین تازه واردی وخجالت دربیاورندم شلاق رادستم دادند و گفتند اسم پرنده بلبل را بیاور وباشلاغ همه را بزن ومنم با شیطنتها و زرنگی اعجاب انگیزم هیچکس رابی بهره ازشلاق نگذاشتم وکلی خندیدند ودردام نمی افتادم.. وازاینجا صمیمیت باتخریبچی ها در دلم جوانه زد.

همان شب اول رزم شبانه زدند وتاصبح درحاشیه جاده آبادان درآب راه رفتیم ، بلافاصله در مقر سرخوش، به همراه تعدادی دیگر از بچه های تخریب، آموزش دیدیم مربیان ما برادران محمد ابراهیمی حسین سلیمانی وشهید اسماعیل زاده وشهید محمودقنبری بودند و این آموزش تجربه اول مابود، باید مهارت ها را در میادین مین و عملیاتها بکار می گرفتیم.

بعد از دوره های آموزشی کار عملی مینکاری بیشترین تجربه مابود، بعداز دو سه ماهی ما را به همراه گردان یازهرا (س)به پادگان غدیر در اصفهان فرستادند. محور اصلی دوره آموزش شنا بود . از دوستانی که همراه بودند، برادران شهید تخریبچی محمد شیروانی، ابراهیم بیننده و شهید مجید کریمی را به یاد دارم . خاطرات بسیار شیرینی در کنار رزمندگان گردان داشتیم، اکثر ساعات روز را در استخر انقلاب واقع در دروازه شیراز سپری می کردیم . بعد از نماز صبح ، تاساعت ۸درآب بودیم وبعد صبحانه که معمولا نان وخرماوپنیر بود بعد همانجا کلاسهای تئوری ودوباره رزم آبی دراستخر وساعت ها در استخر می دویدیم و تمرین میکردیم و بعد از آن آموزش سخت انواع شنای در استخر درشرایط جنگی را شروع می کردیم. این آموزش ها زمینه ای شد که بعدا در ورزش شنا مهارت پیدا کنم ، و اینها همه از یُمن این آموزش ها بود.

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده