خاطره اي از فريدون علي پور از هم رزمان شهيد
حشمت الله طاهري فرزند حبيب الله در ششم فروردين 1338 در روستاي بورمحله از توابع شهرستان آمل به دنيا آمد.

خاطره اي از فريدون علي پوراز هم رزمان شهيد ;
فرماندهي يكي از گردان هاي خط شكن بود و در 28 بهمن1364 در يكي از پاتك هاي سنگين دشمن در نبردي تن به تن پس از نابودي يكي از تانك هاي دشمن, از ناحيه شكم  و دست و فك جراحات سختي  برداشت,  ديدم حشمت دست روي شكم گذاشته و از لب ها و دهانش خون مي آيد و به طرف عقب در حركت است. دشمن نيز به شدت منطقه را زير آتش گرفته بود. گفت: فريدون به حميد نوبخت بگو من دارم مي روم. همين را گفت و افتاد و پيكر نيمه جان او را به بيمارستان اهواز و از آنجا به بيمارستان شريعتي اصفهان انتقال دادند.

 همسرش مي گويد:

طي چند هفته اي كه در بيمارستان اصفهان بستري بود, فرزندان را هر روز به ديدار او مي بردم. با اينكه ار لحاظ جسمي وضعيت خوبي نداشت, بچه هايش را در آغوش مي كشيد و با آن ها صحبت مي كرد.

صبر عجيبي داشت و اظهار درد نمي كرد. در همين وضعيت با شنيدن اذان وضو مي ساخت و نماز اول وقت مي خواند و گاه سيل اشك از ديدگانش جاري مي شد. ناراحت بود از اين كه چرا از شاهدين درگاه نبوده است. مرتب مي گفت: خداوند مرا لايق درگاهش ندانسته است.

 بعد ازمداواي اوليه در بيمارستان شريعتي اصفهان به تهران انتقال يافت تا در منزل, تحت مراقبت خانواده باشد. در مدت بستري اصرار داشت اتاقش ساكت باشد. به خاطر جراحات سخت و خونريزي زياد, خوابيدن برايش بسيار سخت بود و همين كه چشمش را مي بست, ناگهان با فرياد يا حسين(ع) ازخواب مي پريد.  پدرم از او پرسيد: چرا يا حسين(ع) مي گويي؟ در جواب مي گفت: ياد عمليات مي افتم; ياد محمود حسيني افتادم كه در حال غرق شدن يا حسين(ع) مي گفت, نمي توانم بخوابم.

و در نهايت در شب 23 ماه مبارك رمضان مصادف با 12 خرداد 1365 جان به جان آفرين تسليم كرد.


(مركز اسناد بنياد شهيد وامورايثارگران استان مازندران)

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده