خاطرات انقلاب/ شهید رضا بیگ زاده
وقتی مطمءن شد که از ما زهر چشم گرفته، ما را رها کرد. همین که چند قدم از او دور شدیم، رضا فریاد زد: باز هم می گم مرگ بر شاه ... تو هم بگو مرگ بر شاه، مرگ بر شاه.
نوید شاهد کرمان، "در زمان پیروزی انقلاب شش سال بیشتر نداشت. با آن سن و سال کم کاریکاتور شاه را می کشید. برای او شاخ بزرگی می گذاشت و در تظاهرات به مردم نشان می داد.
بچه ی پر جنب جوشی بود .... 
یک روز وقتی با هم وارد کوچه شدیم، پیر زنی که در محله ی ما زندگی می کرد و تنها بود، سر راه ما سبز شد. ما را صدا زد، اول کمی ترسیدیم، اما وقتی لبخندش را دیدیم، به طرفش رفتیم.
فکر کردیم کمک می خواهد. همین که به کنارش رسیدیم. گوش های هر دو نفرمان را گرفت و با عصبانیت پرسید: شما دو نفر بودید که شعار می دادید؟
و ما کاملا سکوت کرده بودیم . بلافاصله ادامه داد: دیگه حق ندارید مرگ بر شاه بگید... اگر یک بار دیگه بشنوم کهه مرگ بر شاه گفتید , اونوقت من می دونم و شما....هر دو تا تون رو تحویل پاسبان های شاه می دم...فهمیدید؟
 سری تکان دادیم و از ترس قول دادیم. پیرزن وقتی مطمین شد که از ما زهر چشم گرفته، ما را رها کرد. همین که چند قدم از او دور شدیمT رضا فریاد زد: باز هم می گم مرگ بر شاه ... تو هم بگو مرگ بر  شاه مرگ بر شاه"

راوی: خواهر شهید رضا بیگ زاده

شهید عزیز بیگ زاده در بهمن ماه 1351 در روستای دشت کوچ درحوالی جیرفت به دنیا آمد. دوران ابتدایی را در دبستان ولی عصر (عج) در جیرفت و راهنمایی را در مدرسه شهید مصطفی خمینی گذراند، در سال سوم راهنمایی بدون خبر خانواده پشت صندلی اتوبوس مخفی شده به جبهه رفت.
این شهید جز کم سن و سال ترین شهدای جیرفت است، این بزرگوار در نهایت درسال 1367 در حالی که بیسیم چی گردان شهید حاج مهدی طیاری بود، در شلمچه به لقاء الله پیوست.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده