وصیت نامه
شهید محمد شهیریه بهداد نورخیز محجوب ، فرزند حسن و معصومه ، متولد 1344 رشت ، دانشجوی سال سوم رشته شیمی شیراز در عملیات کربلای 8 شلمچه در تاریخ 18/1/1366 بر اثر اصابت ترکش به بدن به فیض شهادت نائل گردید.روحش شاد و راهش پر روهرو باد.
وصیت نامه شهید محمدشهیریه بهداد نور خیز محجوب

بسم الله الرحمن الرحيم

به نام خداى بخشنده مهربان

اين است آخرين وصيت عبد فقير، محمد نورخيز محجوب كه در كمال صحت عقل و
هوشيارى كامل و به عنوان اداى تكليف در تاريخ 3/11/65 تحرير مى‏شود:

شهادت مى‏دهم به اينكه «لا اله الا الله» و «محمد رسول الله» و «على ولى الله».

شهادت مى‏دهم به يكتايى خداى رحمان و اين كه جز الله خدايى نيست و شهادت مى‏دهم به اين كه محمد بن عبدالله(ص) بنده و رسول و فرستاده خدا و آخرين پيامبر اوست. شهادت مى‏دهم كه قرآن كتاب حق، كلام حق و حجت حق است. كتابى است كه از طرف  خداى و به واسطه رسول گرامى،براى هدايت بشر به سوى(اقوم)نازل شده است.شهادت مى‏دهم به امامت،ولايت و عصمت مولاى متقيان امير مؤمنان على(ع)و فرزندان برحق ايشان:امام حسن مجتبى،امام حسين سيدالشهدا،و امامان برحق ديگر تا مهدى موعود،امام غايب(عج)،اين چراغهاى هدايت كه از صلب مطهر حضرت على(ع)هستند و شهادت مى‏دهم به اين كه مرادم،پيرم،مولايم و قائدم در دنيا ولى‏فقيه و نايب امام زمان(عج)،حضرت روح‏الله  خمينى‏ـ  دام ظله‏العالى ـاست. شهادت مى‏دهم به اين كه كتاب خدا حق است،صراط حق است، حساب حق است، ميزان حق است و عذاب و نعمت در يد قدرت حق است. بارالها!اى خداى من!اى پروردگار من!اى آنكه مرا آفريدى و به من آموختى كه دنيا جايى نيست جز مكان امتحان، محنت،رنج و آزمايش.به من آموختى كه دنيا فقط جاى عبوديت،بندگى و حمد بيكران توست.دنيا تنها گذرگاهى است كه در آن سالك عاشق،خود را براى ديدار تو آماده میكند. پيرايه‏ها،زشتيها،زنگارها و هر چيز ديگر را از قلب و نفس و وجود خود مى‏زدايد و تمامى وجودش را براى ديدار و لقاى تو پاك و منزه مى‏سازد.آفرينش خود را در رنج و درد مى‏داند و در ميان دردها و رنجها و غمها تو را مى‏خواند. تو را مى‏پرستد و از تو كمك مى‏جويد، چرا كه تنها تو شايسته عبادتى و تنها تو سزاوار استعانتى و تنها بر تو بايد توكل كرد كه توكل بر غير شرك است. خدايا! تو را با حمدى بی‏حساب شكر مى‏كنم، چون بر من منت نهادى و اين سعادت عظمى يعنى حضور در جبهه و جهاد در راهت را بر من ارزانى داشتى تا در ميدان نبردى انسانساز چون جبهه كه در آنجا فطرت الهى انسان متجلى مى‏شود، تو را و عظمت تو را بهتر و زيباتر درك كنم. پروردگارا! اى محبوب من! تو را سپاس مى‏گويم كه به من اين فرصت را دادى تا در راه نصرت دينت، لباس جهاد بپوشم، جامه‏اى كه تنها در خور ابرار و احرار است و ذليلان و فرومايگان را از آن بهره‏اى نيست. من نيز از اين كه چنين افتخارى نصيبم شده است، به درگاه خداى رحمان و منان شاكر و سپاسگزارم.

خداى من تو را آنگونه شناختم كه مولايم على(ع)در نهج‏البلاغه به من آموخت:(عرفت بالله بفسخ العزايم و حل العقود). تو را آنگونه شناختم كه همه چيز و هر امرى را در يد قدرت تو و تحت مشيت تو يافتم. خود را و فعلم را در برابر خواست تو چون ذره و پركاهى ديدم. پس چه بهتر است كه تسليم مشيت و اراده تو باشيم و خود را به تو بسپاريم. خدايا! اى آنكه بر هر امرى قادر و توانايى! اگر از مرگ گريزى نيست كه مطمئنا همينطور است، پس چه بهتر است كه مرگم را شهادت در راه خودت كه بهترين و زيباترين و باشكوهترين مرگهاست، قرار دهى، چرا كه هجرت را از پيامبر و جهاد و نبرد را از كلام و عمل على(ع)آموختم و مدارا و خونجگرخوردن را از امام مظلوم حسن مجتبى فرا گرفتم پس خداى من! شهادت حسين گونه را نصيب من ساز. از آن هنگام كه دنيا را شناختم از آن بيزار شدم. در كلامت عقبى را يافتم و به آن مشتاق شدم و اكنون كه اين فرصت گرانبها را پيشروى مى‏بينم، از آن استفاده مى‏كنم و با گامى كوتاه اين راه طولانى را كه رسيدن به رضا و خشنودى توست مى‏پيمايم كه على(ع)در خطبه بيست و هفتم نهج‏البلاغه فرموده است:(فان الجهاد باب من ابواب الجنه....)

اى خداى من! مگر مى‏توان تو را و مشيت و رضاى تو را با حضور در جبهه يافت و آنگاه لحظه‏اى آرام و قرار داشت و از پاى نشست؟ مسلم است كه تنها دلبستگيهاى مادى و دنيايى است كه دنائت‏ پيشگان را از گام برداشتن در اين راه باز مى‏دارد. حال آيا مى‏توان اين ذلت و زبونى را پذيرفت؟ خدايا! تو شاهد باش كه در اين راه جز با علم،آگاهى و شناخت گام برنداشتم و اينك با درك همه جوانب و احساس تكليف دينى كه بر خود فرض مى‏دانم، قدم در اين راه مى‏گذارم.

همه مسلمين بايد آگاه باشند و بدانند كه حب و بغض، تنهاوتنها به معنى حب دوستان خدا و بغض و نفرت داشتن نسبت به دشمنان خداست.اين انقلاب هم،انقلابى الهى و منبعث از مفاهيم عالى قرآنى است و مؤمنين آنانى هستند كه صادقانه و مخلصانه و بدون ريا و هر گونه شائبه، در راه اعتلاى كلمه حق و پيشبرد اين انقلاب الهى كه تجلى فطرت پاك انسانهاست، تلاش كنند و رنج كشند و تنها حب همينان جايز است و آنانى كه در مقابل اين سيل بنيان‏كن نفوس الهى قصد مقاومت داشته باشند،در ميان خروشان آن همچون فرعونيان خرد و نابود مى‏شوند. بغض و غضب خدا و مؤمنين نثارشان باد. از خداى بزرگ، رحمت، مغفرت و نصرت الهى مسئلت دارم. بازماندگان را وصيت مى‏كنم به صبر و بردبارى و شكيبايى آنچنان كه خداوند فرموده است:(و استعينوا بالصبر و الصلاه) امروز اين انقلاب گنج گرانبهايى است كه در دستان ما قرار دارد.در حراست و حفاظت وتداوم آن بكوشيد و از خدا بخواهيد كه اين پير، اين مراد و خسرو شيرين ‏سخنان تا ظهور دولت يار، تحت حمايت حضرت حق، سلامت بمانند. انشاءالله محمد نور خیز محجوب (بهداد ) ، جمعه 3/11/65 .

منبع : بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قزوین
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده