به روایت همافر؛
يکشنبه, ۱۷ بهمن ۱۳۹۵ ساعت ۱۱:۰۹
به دنبال پیروزی انقلاب اسلامی، سازماندهی و برنامه ریزی سنگین مبارزه با رژیم به پایان رسید و مسئولیت سنگین تر حفاظت از نظام نوپای جمهوری اسلامی آغاز شد. با سازماندهی مختصر و تقسیم کار و با کمک همکاران مذهبی مستقر در پایگاه کمیته ای تشکیل داده، علاوه بر پاسداری از پایگاه، حفاظت از اغلب جاهای حساس شهرستان مشهد را به عهده گرفتیم.

خبر بیعت همافران با رهبر انقلاب اسلامی، در آن اوضاع بحرانی کشور، ضربه ی شدیدی بر پیکره ی سست و لرزان رژیم شانهنشاهی بود. ستاد بزرگ ارتشتاران در اعلامیه ای، عکس درج شده در روزنامه ی کیهان را غیرواقعی و جعلی خواند:


بخش کوچکی از خاطرات فعالیت های انقلابی؛ بیعت همافران با رهبر کبیر انقلاب اسلامی

«در صفحه یکم روزنامه ی کیهان مورخ پنجشنبه 19 بهمن ماه، 1357 عکس بزرگ مونتاژ شده و غیر واقعی تحت عنوان، امروز هزاران نظامی رژه رفتند، چاپ شده است که غیر واقعی بودن آن برای هر کس که به اصول اولیه ی عکاسی و مونتاژ آشنایی داشه و به مقاصد شوم تفرقه اندازان و آن هایی که می خواهند در صفوف به هم پیوسته و مستحکم ارتش رخنه نموده و از این راه به آمال و آرزوهای خود برسند کاملاً آشکار است. ستاد بزرگ ارتشتاران با جلب توجه هم میهنان عزیز، این گونه اعمال ناجوانمردانه و دست اندرکاران را به اتهام جعل و نشر اکاذیب به منظور تحریک و اهانت به مقام ارتش که مبرا از دخالت در امور سیاسی است برابر مقررات قانون دادرسی و کیفر ارتش تحت تعقیب قرار خواهد داد».

این اعلامیه در بخش های مختلف خبری رادیو و تلویزیون چندین بار پخش شد و شاپور بختیار هم در مصاحبه ای اظهار داشت: «با مونتاژ بچگانه ی عکس، رژه نظامی ترتیب داده اند!»

یاد اتفاقات چند ماه پیش کشور در دوران دولت نظامی ارتشبد ازهاری افتادم. آقای ازهاری تظاهرات مردم و شعارهای آن ها را صداهای پخش شده از ضبظ صوت ها می خواند. نوارهایی که به گمان او شبها توسط افرادی به وسیله ی ضبط صوت های متعدد در محله های مختلف تهران پخش می شد! مردم انقلابی در آن موقع در پاسخ به اتهامات ارتشبد، در راهپیمایی ها وتظاهرات خود شعار می دادند: «ژنرال چهار ستاره، ارتشبد بیچارهف بازم بگو نواره، نوار که پا نداره!» حالا هم شاپور بختیار، عاجز از اقدامی موثر در جلوگیری از رشد و گسترش انقلاب اسلامی، عکس بیعت همافران با امام را، مونتاژ بچگانه ی عکس می خواند!

سرانجام زد و خوردهای و نبرد خونین ماموران حکومت نظامی با مردم مسلمان انقلابی به جایی رسید که لشگرگارد با کارکنان نیروی هوایی، پیشگامان بیعت با امام، درگیر شدند. شدت درگیری ها و زد و خوردها در تهران به حدی بود که روزنامه های روزهای شنبه و یکشنبه 21 و 22 بهمن از آن ها به جنگ تمام عیار تعبیر کردند.

تصاویر روزنامه ها نشان می دادند مردم تهران به سنگربندی در خیابان ها و پشت بام مشغول شده و به تصرف مراکز نظامی و کلانتری ها اقدام کرده اند. با غارت شدن اسلحه خانه ها، اغلب انقلابیون، بزرگ و کوچک، پیر و جوان و زن ومرد مسلح شده بودند. به دنبال قدرت گرفتن مردم و شدت یافتن جنگ، تعداد شهدا و مجروحان انقلاب اسلامی و رقم کشته شدگان و زخمی های طرف های مقابل افزایش یافته بود تا جایی که بیمارستان ها با کمبود خون مواجه شده بودند.

روزنامه ها عکس های متعدد از نبردهای خونین بین واحدهای مسلح، سنگربندی مردم در خیابان ها، پشت بام ها، پیکرهای خونین شهدا و مجروحین در بیمارستان ها، آتش سوزی های وسیع در قرارگاه های پلیس و ... را در صفحات اول و داخلی خود چاپ کرده بودند. روزنامه ی اطلاعات روز 21 بهمن در صفحه ی اول خود عکس شهید روی زمین افتاده ای را انداخته و نوشته بود «همافری که امروز صبح هدف گلوله قرار گرفت.»

همه ی اخبار و اطلاعات واصله حکایت از آن داشتند که کارکنان نیروی هوایی با کمک مردم، لشگر گارد را از محل های مختلف تهران عقب رانده و حلقه های محاصره ی آنها را در هم شکسته اند. تعدادی از تانک ها را آتش زده و تعدادی را به غنیمت گرفته اند. بالاخره با رهبری حکیمانه و مدبرانه ی حضرت امام، کارکنان نیروی هوایی با حمایت گسترده ی مردم بر مدافعان نظام شاهنشاهی پیروز شدند.

سنگرهای رژیم وابسته به یکی پس از دیگری به تصرف ملت مسلمان انقلابی درآمدند. در نهایت انقلاب شکوهمند اسلامی پس از دادن هزاران شهید و مجروح به پیروزی رسید و شعار مردم «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» تحقق پیدا کرد.

در آن لحظات پرشور و نشاط، صحنه های شورانگیز و الهام بخش و فضای آکنده از عطرتکبیر و رایحه ی تجلیل از شهدا و جانبازان انقلاب اسلامی، یاد تلاش های خستگی ناپذیر سالها و ماه های گذشته افتادم.

چه آرزوهای بلندی داشتیم و چه نقشه هایی در سر می پروراندیم ....

آرزوهای مان برای انتقال اسلحه به جزیره ی کیش برآورده شد اما با شدت یافتن مبارزات مردم، سرعت گرفتن گسترش انقلاب و فرار شاه، نقشه ی ترور شاه محقق نشد. انتقال نارنجک ها به داخل پایگاه هوایی مشهد بدون مواجه با مشکلی به خوبی صورت پذیرفت و زمینه ی خنثی سازی هر گونه کودتایی فراهم شد اما با عنایت خداوند متعال، کودتایی برپا نشد تا با آن مقابله شود. تقدیر الهی بر تدبیر ما چیره گشت و هیچ کدام از ما به آرزوی بزرگمان که شهادت در مسیر انقلاب اسلامی بود نرسیدیم و از آن فوز الهی محروم شدیم. زنده ماندیم تا زندگی در فضای عطرآلود نظام جمهوری اسلامی را تجربه کنیم و پاسدار دستاوردهای خون پاک شهدایمان باشیم.

به دنبال پیروزی انقلاب اسلامی، سازماندهی و برنامه ریزی سنگین مبارزه با رژیم به پایان رسید و مسئولیت سنگین تر حفاظت از نظام نوپای جمهوری اسلامی آغاز شد. با سازماندهی مختصر و تقسیم کار و با کمک همکاران مذهبی مستقر در پایگاه کمیته ای تشکیل داده، علاوه بر پاسداری از پایگاه، حفاظت از اغلب جاهای حساس شهرستان مشهد را به عهده گرفتیم.

مردم مسلمان و انقلابی مشهد که نقش موثر کارکنان نیروی هوایی را در پیروزی انقلاب اسلامی از رسانه های مختلف شنیده بودندف گروه گروه به طرف پایگاه هوایی مشهد راهپیمایی کرده و با دادن شعار از آنها سپاسگزاری می کردند. در هر تجمعی که جلوی پایگاه تشکیل می شد، یکی از اعضای کمیته طی سخنرانی مختصری از آنها تقدیر و تشکر به عمل می آورد. چنین حرکت تشکر و تمجید از کارکنان نیروی هوایی تا چندین روز پس از پیروزی انقلاب ادامه داشت.

با پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی با سرافرازی و نشاط، کتاب ها، جزوه ها و نوارهای پنهان در مخفیگاه ها را بیرون آوردیم و بدون نگرانی از عوامل سازمان ضد اطلاعات و بدون واهمه از حملات ساواک در طاقچه ه ا و قفسه های اتاق چیدیم و هر از گاهی به تماشای لذت بخش آن نشستیم، لذتی خارج از تصور و توصیف!

صدای روح بخش تلاوت قرآن و آوای دلنواز اذان از بلندگوهای میدان صبحگاه پخش شد و ما بدون احساس کمترین دلواپسی و با کمال افتخار، وضو گرفتیم و در هر جایی که مناسب بود جانماز پهن کردیم و به نماز ایستادیم. رفته رفته بر تعداد نمازگزاران افزوده شد و نمازهای جماعت برپا کردیم.

قرآن های کوچک و بزرگ روی میزهای کار قرار گرفتند و قفسه های اتاق فرماندهان و مدیران با کتاب های مذهبی و رساله ی حضرت امام مزین شدند و عکس زیبای رهبر کبیر انقلاب با آن چهره ی نورانی اش، به جای قاب عکس ه ای شاه و شهبانو و ولیعهد بالای سر فرماندهان نصب شد.

جعبه های شیرینی به دست و با دسته های گل راهی منازل شهدا و جانبازان انقلاب شدیم تا این پیروزی بزرگ را به خانواده ی شریف و فداکار آنها تبریک بگوییم. بر روی نوار دسته های گل نوشتیم: «پیروزی خون بر شمشیر مبارک باد» و ما به شکرانه ی چنین پیروزی شگرف و حیرت آوری، بر بالای بام ها رفته و تکبیر گفتیم و روزها و هفته ها جشن گرفتیم و به یکدیگر تبریک گفتیم. و هفته ها و ماه ها، پوتین به پا و اسلحه به دوش، خواب و استراحت را بر خود حرام کردیم تا از انقلابمان، از انقلاب اسلامیمان پاسداری کنیم. انقلابی که ارزان به دست نیاورده بودیم، انقلابی که از آن عطر شهدای کربلا را استشمام می کردیم.

انقلاب اسلامی ایران با سرعتی باورنکردنی و به صورتی معجزه آسا به پیروزی رسید. پیروزی آنچنان حیرت آور و سریع بود که هیچ کدام از احزاب، گروه ها و سازمان های مدعی مبارزه با رژیم شاهنشاهی نتوانستند نقش خود را در پیروزی مردم برجسته و چشمگیر نشان دهند. همه ی مجاهدان و مبارزان به نقش بی بدیل رهبری اعتراف کردند و رهبر انقلاب نیز پیروزی انقلاب را یک عنایت الهی، یک هدیه ی غیبی و یک معجزه ی خدایی تلقی کرد و از مردم خواست آنها نیز چنان تعبیری از پیروزی انقلاب داشته باشند.

در تداوم پیروزی انقلاب و استقرار نظام جمهوری اسلامی، روز نوزده بهمن، روز بیعت همافران با رهبر انقلاب اسلامی، روز «نیروی هوایی» نام گرفت و نام همافر در تاریخ ماندگار شد.

منبع: همافر/ مهدی نوروزی/ دفتر ادبیات انقلاب اسلامی/ 1393

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده