شهید کربلای5؛
گفتم: عهد کرده ام دوش به دوشت بایستم، می بینی که سرپا هستم، چهره اش باز شد و گفت: مرحبا به تو شیرزن!
نوید شاهد کرمان، "رادیو را به گوشم چسباندم. تا مارش نظامی می زدند، وجودم می لرزید. 
چشم از در حیاط بر نمی داشتم.می خواستم پیش پدرم عادی جلوه کنم، نشد. نذر کردم به اسم زهرای اطهر که صبوری ام بدهد. گفتم: تو را به جان حسینت نگذار بشکنم. این راه را خودم انتخاب کردم، ولی نمی دانستم این قدر سخت است. پشیمان نیستم، به اسمت قسم فقط حیران شده ام. دلم را بزرگ کن. می دانم ضعیفم، ولی تنهایم نگذار. دستم را بگیر.
آن قدر متوسل به دختر پیامبر(ص) شدم تا آرام شدم! 
یک روز گذشت، دو روز گذشت، سه روز.
دیدم یک تار مویم سفید شده. گفتم: خدایا بی اجرم نگذار. امیدم به رحمت توست. آبرویم را حفظ کن، سر بلندم نگه دار. شاید دشمنی در کمین است و می خواهد شکستنم را ببیند.
یک هفته بعد، علی سوار بر ماشین سپاه آمد. احوال پرسی کرد و متعجب نگاهم کرد و گفت: چقدر نحفیف شده ای!
خندید و گفت: آن روز که بلافاصله بله را گفتی، به فکر امروز نبودی.
گفتم: عهد کرده ام دوش به دوشت بایستم، می بینی که سرپا هستم.
چهره اش باز شد و گفت: مرحبا به تو شیرزن!"

راوی: همسر سردار شهید علی بینا

سردار شهید علی بینا اسفند ماه سال 1341 در« پشتکوه ساری» شهرستان جیرفت به دنیا آمد و سر انجام در 29 دی ماه 1365 در کنار نهر جاسم در عملیات کربلای پنج به شهادت رسید.


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده