شهدای انقلاب
مرتب در راهپیمائی‌ها شرکت و فعالیت داشت بخصوص شبها در مساجد به فراگرفتن سخنرانی‌ها و جمع‌آوری اعلامیه و درساعت 3 یا 4 نیمه شب به اتفاق برادرش داریوش یوسفی که هما فر بود پشت دیوار پادگان نیروی هوایی اعلامیه‌ها را از دیوار به داخل پادگان می‌ریختند


نام و نام خانوادگی شهید: کوروش یوسفی دارانی

نام پدر: غلامحسین

محل تولد: قزوین

تاریخ تولد: 1339

مدرک تحصیلی: دیپلم

وضعیت تاهل: مجرد

تاریخ شهادت: 11/11/57

خلاصه‌ای از زندگی شهید

کوروش یوسفی دارانی به سال 1339 ش در تهران متولد شد و در سال 56 و 57 در دبیرستان آرین واقع درمیدان 25 شهریور در کلاس چهارم ریاضی مشغول تحصیل بود. در زمان تحصیل خیلی فعال با هوش و با ذکاوات بود در سال 57 که انقلاب به اوج می‌رسید ابداً به فکر رفتن به کلاس نبود. مرتب در راهپیمائی‌ها شرکت و فعالیت داشت بخصوص شبها در مساجد به فراگرفتن سخنرانی‌ها و جمع‌آوری اعلامیه و درساعت 3 یا 4 نیمه شب به اتفاق برادرش  داریوش یوسفی که هما فر بود پشت دیوار پادگان نیروی هوایی اعلامیه‌ها را از دیوار به داخل پادگان می‌ریختند و کارهای دیگری که به نفع انقلاب بود انجام می‌داد. تا روز 17 شهریور که در میدان شهدا آن فجایا رژیم یعنی کشتار مبارزین صورت پذیرفت در آن روز کورش همراه برادر بزرگش محمد به سوی زخمی‌ها ومجروحین شتافته و عده‌ای را به بیمارستان هزارتختخواب سابق بردند و در بیمارستانها مشغول کمک پرستاری و رسیدگی به زخمی‌ها و شبها نگهبانی اطراف بیمارستان به انتظامات محل می‌پرداختند روز 12 بهمن 57 که امام از بهشت زهرا به طرف بیمارستان  با هلیکوپتر پرواز می‌کنند کوروش در آن زمان سرپرست انتظامات بود با فرورد هلیکوپتر کورش موفق می‌شود دست امام را ببوسد وا مام هم دستی به شانه‌اش می‌زند و می فرمایند مرحبا به تو جوان این دیدار آنچنان کورش را خوشحال کرده بود که سراز پا نمی‌شناخت شب 21 همین 57 پادگان نیروی هوای در محاصره لشگر گارد بود کوروش همراه دیگر مبارزان تا صبح مشغول دفاع و مقابله بودند روز بعد در میدان بیمارستان همراه برادرش به خلع سلاح کلانتری 9 می‌پردازند و سپس به خیابان تهران نو روانه می‌شوند و تا ساعت 5 بعد ازظهر در همان خیابان مشغول مبارزه می‌شوند سپس به سمت کلانتری نارمک می‌روند. از ده سالگی در مساجد و مجالس دینی و مذهبی مشارکت می‌جست. جمع‌آوری و پخش اعلامیه در شهر و پادگان شرکت در راهپیمائی کمک به مجروحین و بیمارستانهادر زمان انقلاب 57 تصرف پادگانها و کلانتری‌ها درگیری و ضرب و جرح با منافقین داشت سرپرست نیروی انتظامات بیمارستان

خیلی با هوش با استعداد، نسبت به خانواده مهربان و مودب، شجاع، دارای ایمان راسخ، توجه به مستضعفین و افراد کوچکتر از خود داشت.

فاقد وصینامه است. به علت عواطف پدری همیشه به او می‌گفتم بابا جون با دست خالی، سخت است. شما از بین می روید و او می‌گفت چه سعادتی بهتر از این که در این راه از بین بروم ما اگر هزار نفر جلو برویم و 900 نفر کشته شوند امیدمان بر این است که 100 نفر دیگر زندگی راحتی داشته باشند او معتقد بود که سرمایه مملکت تمام در خارج از کشور مصرف کاخهای سر به فلک کشیده می‌شود و ملت ایران در زیر حلبی، گوشه خیابان و یا حصیر زندگی می‌کنند.

جلوی کلانتری، یکی از رفقای کوروش هدف گلوله قرار می گیرد و به زمین می‌افتد بلافاصله کوروش برای نجات او شتافته و مجروح را روی دست بلند می‌کند که به بیمارستان برساند. چند قدم که او را بلند می‌کند هدف اصابت گلوله هلیکوپتر قرار می‌گیرد چون گلوله از جلو سمت شانه راستش اصابت می‌کند و داخل ریه و شکم می‌شود در دم کوروش نقش زمین می‌شود و به شهادت می‌رسد.

او در مساجد جمع آوری اعلامیه وبعد از نیمه شب در پشت پادگان نیروی هوائی اعلامیه‌ها را که بر علیه رژیم بود برای روشن شدن پرسنل ارتش بداخل پادگان میرختند.

منبع: مرکزاسنادبنیادشهیدوامورایثارگران تهران بزرگ
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده