آخرین بار که از جبهه برگشت وقتی خدیجه را بغل گرفت در آغوش پدر چنان آرامشی داشت که برایمان عجیب بود

آرامش عجیب

خاطره­ای از زبان همسر شهید غلامحسین محمدی

دختر کوچکم خدیجه شش ماه بیشتر نداشت. از آنجایی که پدرش در جبهه بود و دیر به مرخصی می­آمد هر وقتی دختر را بغل می­گرفت دختر احساس غریبی می­کرد و در آغوش پدر مرتب گریه می­کرد. آخرین بار که از جبهه برگشت وقتی خدیجه را بغل گرفت در آغوش پدر چنان آرامشی داشت که برایمان عجیب بود او حتی لحظه­ای هم گریه نکرد و من خیره در نگاهش او را دعا می­کردم. فردای آن روز به جبهه رفت تا اینکه خبر آوردند او در کربلای مهران به فوز عظمای شهادت نائل گشته و آسمانی شده است.

همسر شهید غلامحسین محمدی
 
منبع : اداره اسناد و انتشارات
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده