زندگینامه شهید سید صادق شفیعی:
سید صادق شفیعی با توجه به سوابق خدمتی و تخصصی که داشت ، مسئولیت های خطیری را در طول دفاع مقدس، مانند مسئول واحد ۱۰۶ و مسئول محور ادوات و معاون گردان ادوات و فرماندهی تیپ الحدید لشکر ۲۵ کربلا را عهده دار بود
نویدشاهدگیلان: سردار شهید سید صادق شفیعی در ۱۲ دیماه سال ۱۳۳۹ در محله نوچر شهرستان رودبار چشم به جهان گشود و تمام دوران کودکی و تحصیلاتش را با نشاط و جنب و جوش فراوان در شهرستان رودبار و تهران پشت سرگذاشت.


در خدمت انقلاب باشید، پست و مقام وسیله امتحان است؛ قسمتی از نوشته های شهید سید صادق شفیعی

سید صادق از چنان تحرک و چابکی برخودار بود که حضورش در هر جمعی شور و نشاط خاصی به محفل می بخشید و این ویژگی خاص وی را تمام دوستانش به خاطر دارند و نیز شوخ طبی ، پرهیز در گفتن و شنیدن غیبت ،از خصوصیات بارز سید صادق بود.سید زلال بود و صمیمی، با طبعی به روانی آب و روحی به پاکی چشمه ساران و ویژه گی های اخلاقی و رفتاری حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی (ص) در او تجلی می نمود. او بسیار مهمان نواز و احترامی خاص برای اطرافیان قائل و نیز عاشق زیبائی و طبیعت بود.

شهید سید صادق از زمانیکه دانش آموز مقطع راهنمائی بود به جمع انقلابیون رودبار پیوست و به صورتهای مختلفی فعالیتهایش را علیه حکومت طاغوت آشکار کرد، فعالیتهای مذهبی او در مدرسه به مذاق بعضی از معلمین خانم (زن) بد حجاب آن زمان سازگار نبود ، فلذا با او برخورد می کردند ولی سید صادق که به قوت ایمان و اعتقادات مذهبی اش پایبند بود در برابر آنها ایستادگی می کرد. سید صادق به کمک جمعی از دوستانش حرکت بزرگی را در رودبار دنبال کرد و تمامی مشروب فروشی های رودبار را در هم شکست و بدین سبب مورد تعقیب ماموران شاه قرار گرفت بطورئیکه دیگر ماندن در رودبار برایش بسیار مشقت آور شده بود و در حالیکه سال دوم دبیرستان تحصیل می کرد تصمیم گرفت برای ادامه تحصیل و فعالیت علیه حکومت طاغوت به تهران عزیمت نماید و بدینسان اولین هجرتش را برای رضای خدا آغاز نمود .

با پیروزی انقلاب اسلامی به رودبار برگشت و به کمک دوستانش جهاد سازندگی شهرستانش را بنیان نهاد. او در سال ۶۰ به عضویت سپاه پاسداران شهرستان رودبار در آمد و از آن زمان تا هنگام شهادتش مدام در جبهه ها ی نبرد حق علیه باطل بود و در این مدت چندین بار مجروح گردید . ایشان در آخرین بار مجروجیت که بسیار هم شدید بود و علی رغم میل باطنی اش به ناچار مدت ۹ماه در بیمارستان شیراز بستری شد و چند ماه بدلیل اینکه پایش در گچ بود توانایی حرکت نداشت. دوری از همرزمانش همیشه وجودش را آزرده خاطر می ساخت ، ولی درآن مدت با وضعیت جراحت خود بیکار نماند، و شهر رودبار، را کانونی برای جذب و ارشاد و هدایت جوانان تبدیل کرد و به امور خانواده های شهدا و ایثارگران و رزمندگان با جان دل رسیدگی می نمود.اما هیچگدام از این فعالیتها نتوانست خلاء حضورش را در جبهه های مقدم در نزدش توجیه نماید لذا هنوز زخم هایش بخوبی التیام نیافته بود که راهی جبهه های نبرد حق علیه باطل شد. و این حضور با انگیزه و متعالی او با آن شرایط جسمی باعث مضاعف شدن روحیه رزمندگان اسلام شد.

با توجه به سوابق خدمتی و تخصصی که داشت ، مسئولیت های خطیری را در طول دفاع مقدس ، مانند مسئول واحد ۱۰۶ و مسئول محور ادوات و معاون گردان ادوات و فرماندهی تیپ الحدید لشکر ۲۵ کربلا را عهده دار بود.

شیفته اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام بود و در شور عشق به زیارت مرقد مطهر حضرت ابا عبدالله الحسین (ع) می سوخت . بالاخره این عاشق سبز پوش و سرخ فام در روز عید غدیر به تاریخ ۱/۶/ ۶۵ در حالیکه از خط مقدم جبهه، پس از انجام ماموریت در جزیره مینو به محل اردوگاه برگشت و مشغول وضو ساختن بود تا به عبادت و راز نیاز بدرگاه پروردگار یگانه اش مشغول گردد، در اثر بمباران هواپیماهای دشمن جان به جان آفرین تسلیم کرد و روح مطهرش از کالبد تن جدا و در عرش برین ماوا گزید.

در قسمتی از نوشته های شهید آمده است؛

بهترین لحظات عمرم حضورم در جبهه های نبرد حق علیه باطل بود و تصور اینکه حتی لحظه ای از جبهه دور باشم برایم دردناک است. همدیگر را دوست داشته باشید و تقوا پیشه کنید و در خدمت انقلاب باشید و پست و مقام وسیله امتحان است، اگر خدای نکرده خطا کنید در قیامت باید جوابگو باشید.

خدایا از تو می‌خواهم آن‌چنان تقوا و ایمان به ما عنایت کنی که بتوانیم رهرو صدیقی برای شهیدانمان باشیم این طایفه از تبار عشقند همه جان سوخته از شرار عشقند همه دیباچه عمرشان به خون رنگین است.

بر من فرض است که راه شهدا را ادامه بدهم سلاحشان را بردارم و سنگرهایشان را خالی نکنم اگر شب و روز در راهشان بکوشم و لحظه‌ای آرام نگیرم و شبها در سوگشان بگریم و برایشان دعا بخوانم آیا خواهم توانست ذره‌ای از دینم را به شهدا ادا کنم.

برادران و خواهران محترم کوچکتر از آنم که پیامی برایتان داشته باشم از شما می‌خواه اسلام و انقلاب و امام را فراموش نکنید و هر جبهه‌ای که کفر جهانی برعلیه کشورمان گشود، فعالانه در آن حضور داشته باشید.

صدام و همه شیاطین رفتنی هستند آنچه خیلی مهم است شیطان درونی انسان و کششهای نفسانی است که اگر در این جهاد اکبر پیروز شویم لیاقت آن را خواهیم داشت که از منتظران واقعی مهدی (عج) باشیم.

خودخواهی‌ها و جاه‌طلبی‌ها و همه رذایل علتش بی‌تقوایی است همدیگر را دوست بدارید و در خدمت به انقلاب کوتاهی نکنید.

دانشجویان، دانشگاه و جبهه خود برپا کنندگان عاشوراهای دیگر خواهند بود با شوق هرچه چشم‌گیرتر و با قلبی مالامال از عشق به حسین (ع) و راه حسین (ع)، در شب‌های عملیات شرکت می‌جویند. در این دانشگاه استاد از شاگرد، فرمانده از فرمانبردار، بسیج از سپاه، روحانی از غیرروحانی تمیز داده نمی‌شود.

خدایا دیدگانمان را بینا و گوش‌ های‌مان را شنوا گردان تا فداکاری‌ ها و از خود گذشتگی‌ های شهیدان را برای اعتلای کلمه حق و نابودی کفر، ببینیم و پیام‌های تحرک آفرین و آگاهی بخش آنان را بشنویم و توفیقی عنایت فرما تا با درک تعهد اسلامی و انسانی خویش خود را در برابر خون‌های پاک آنان، مسئول بدانیم.

امیدوارم که همیشه عمل کردن به دستورات قرآن را سرلوحه کارهایتان قرار دهید و خودتان را در محضر خدا بدانید و زینب‌وار در مقابل سختی بایستید و همچون امام در مقابل ظالمان داخلی و خارجی بدون نرمش باشید.


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده