وصیت نامه شهید والامقام جواد سبزی پور
يکشنبه, ۱۹ دی ۱۳۹۵ ساعت ۱۰:۵۸
ينكه من در مقابل يك انتخاب بزرگ و سرنوشت ساز درمانده بودم و براستى اصلا قدرت تصميمگيرى نداشتم از يك طرف ميبايست در سنگرمدرسه بودم و قبول شوم و از طرف ديگر تجاوز متجاوزين آمريكايى . من در اين انتخاب چون واجب دانستم كه براى يارى حسين زمان و دفاع از خاك پاك وطن عزيز و دفاع از ناموس خودم به سوى جبهه هاى نبرد بشتابم
نام :جواد
نام خانوادگى :سبزىپور
نام پدر :رضا
تاريختولد :12/01/1340
ش.ش :5
محلصدورشناسنامه :تبريز
تاريخ شهادت :25/10/60
نوع حادثه :حوادثمربوطبهجنگتحميلى
شرح حادثه :حوادث ناشى ازدرگيرى مستقيم بادشمن-توسطدشمندرجبهه
بسم الله الرحمن الرحيم
با درود به رهبر انقلاب امام خمينى
الذين آمنوا و هاجروا و جهاهدوا فى سبيل الله باموالهم و انفسهم اعظم درجه عند الله
آنانكه ايمان آوردند و هجرت كردند و در راه خدا با مال و جان خويش جهاد نمودند پيش خدا مقامى بزرگ دارند .
اينكه من در مقابل يك انتخاب بزرگ و سرنوشت ساز درمانده بودم و براستى اصلا قدرت تصميمگيرى نداشتم از يك طرف ميبايست در سنگرمدرسه بودم و قبول شوم و از طرف ديگر تجاوز متجاوزين آمريكايى . من در اين انتخاب چون واجب دانستم كه براى يارى حسين زمان و دفاع از خاك پاك وطن عزيز و دفاع از ناموس خودم به سوى جبهه هاى نبرد بشتابم شهادت ميوهاى است كه نمىتوان آنرا كال از درخت چيد . من بسوى الله محبوبم مىروم ولى شما زنده باشيد و مشتهايتان را بر دهن آمريكا بكوبيد . هرگز امام خمينى رهبر جهانى را تنها مگذاريد چون خودتان در شعارهايتان گفتيد كه ما اهل كوفه نيستيم حسين تنها بماند اگر شما حسين زمان را يارى كنيد اين يارى شما و با امام بودن شما مشت محكمى است بر دهان آمريكا و شوروى و تمامى مزدوران در خاورميانه . خدا به شما مؤمنين وعده داده است كه روزى بركفر پيروز خواهيد شد و پرچم اسلام بدست حزب الله در جهان به اهتزاز در مىآيد من در نزد مادرم خجل هستم و از اينكه نتوانستم درختى پر ثمر براى مادرم باشم تا در آينده از ثمره من استفاده كند از مادرم طلب عفو ميكنم مادرم اگر تو مرا نبخشى موجب خجل شدن من در نزد حسين (ع) و مادرم فاطمه زهرا خواهد بود مادرم دلم مىخواهد در شهادت من خوشحال باشى و هيچ اشكى در چشمانت نباشد و خوشحال باشى از اينكه يك فرزندت را در راه خدا دادى كه باعث افتخار و سرافرازى من و تو در روز محشر است . پدر مهربانم زحمتهايت را فراموش نمىكنم كه با آن بدن ضعيف كار مىكردى و ما را به مدرسه مى فرستادى آنقدر تو مقامت بالاست كه در مقابلت قدرت حرف زدن را ندارم پدرم من فرزندى ثمر بخش برايت نبودم دلت ميخواست كه من بزرگ شوم و به تو كمك كنم و خودت بهتر ميدانى كه من به يارى حسين زمان شتافتم و تو بايد به بزرگيت مرا ببخشى اگرمن در راه خدا رفتم امام حسين هم على اكبر را در راه خدا داد و شما تا آخرين قطره خون امام را يارى كنيد من از ملت عزيز ايران مىخواهم اگر 36 ميليون ملت كشته شوند و يك نفر بماند آن يك نفر سينه را سپر كرده و تسليم نشود چون ما مؤمنين فقط تسليم در برابر خدائيم .
و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته
امضاء : جواد سبزى پور
منبع: مرکزاسنادبنیادشهیدوامورایثارگران تهران بزرگ
نام خانوادگى :سبزىپور
نام پدر :رضا
تاريختولد :12/01/1340
ش.ش :5
محلصدورشناسنامه :تبريز
تاريخ شهادت :25/10/60
نوع حادثه :حوادثمربوطبهجنگتحميلى
شرح حادثه :حوادث ناشى ازدرگيرى مستقيم بادشمن-توسطدشمندرجبهه
بسم الله الرحمن الرحيم
با درود به رهبر انقلاب امام خمينى
الذين آمنوا و هاجروا و جهاهدوا فى سبيل الله باموالهم و انفسهم اعظم درجه عند الله
آنانكه ايمان آوردند و هجرت كردند و در راه خدا با مال و جان خويش جهاد نمودند پيش خدا مقامى بزرگ دارند .
اينكه من در مقابل يك انتخاب بزرگ و سرنوشت ساز درمانده بودم و براستى اصلا قدرت تصميمگيرى نداشتم از يك طرف ميبايست در سنگرمدرسه بودم و قبول شوم و از طرف ديگر تجاوز متجاوزين آمريكايى . من در اين انتخاب چون واجب دانستم كه براى يارى حسين زمان و دفاع از خاك پاك وطن عزيز و دفاع از ناموس خودم به سوى جبهه هاى نبرد بشتابم شهادت ميوهاى است كه نمىتوان آنرا كال از درخت چيد . من بسوى الله محبوبم مىروم ولى شما زنده باشيد و مشتهايتان را بر دهن آمريكا بكوبيد . هرگز امام خمينى رهبر جهانى را تنها مگذاريد چون خودتان در شعارهايتان گفتيد كه ما اهل كوفه نيستيم حسين تنها بماند اگر شما حسين زمان را يارى كنيد اين يارى شما و با امام بودن شما مشت محكمى است بر دهان آمريكا و شوروى و تمامى مزدوران در خاورميانه . خدا به شما مؤمنين وعده داده است كه روزى بركفر پيروز خواهيد شد و پرچم اسلام بدست حزب الله در جهان به اهتزاز در مىآيد من در نزد مادرم خجل هستم و از اينكه نتوانستم درختى پر ثمر براى مادرم باشم تا در آينده از ثمره من استفاده كند از مادرم طلب عفو ميكنم مادرم اگر تو مرا نبخشى موجب خجل شدن من در نزد حسين (ع) و مادرم فاطمه زهرا خواهد بود مادرم دلم مىخواهد در شهادت من خوشحال باشى و هيچ اشكى در چشمانت نباشد و خوشحال باشى از اينكه يك فرزندت را در راه خدا دادى كه باعث افتخار و سرافرازى من و تو در روز محشر است . پدر مهربانم زحمتهايت را فراموش نمىكنم كه با آن بدن ضعيف كار مىكردى و ما را به مدرسه مى فرستادى آنقدر تو مقامت بالاست كه در مقابلت قدرت حرف زدن را ندارم پدرم من فرزندى ثمر بخش برايت نبودم دلت ميخواست كه من بزرگ شوم و به تو كمك كنم و خودت بهتر ميدانى كه من به يارى حسين زمان شتافتم و تو بايد به بزرگيت مرا ببخشى اگرمن در راه خدا رفتم امام حسين هم على اكبر را در راه خدا داد و شما تا آخرين قطره خون امام را يارى كنيد من از ملت عزيز ايران مىخواهم اگر 36 ميليون ملت كشته شوند و يك نفر بماند آن يك نفر سينه را سپر كرده و تسليم نشود چون ما مؤمنين فقط تسليم در برابر خدائيم .
و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته
امضاء : جواد سبزى پور
منبع: مرکزاسنادبنیادشهیدوامورایثارگران تهران بزرگ
نظر شما