نوید شاهد ارومیه: دومین بار که به جبهه رفته بودم، به دلیل مشغله زیادی که داشتم و خستگی مفرط، مناجاتم کم شده بود که خواب دیدم در مجلسی نورانی نشته ام، چهره ای نورانی نزدیک من آمد و به من گفت، با حالت عشق و توجه به ا... مناجات را بخوان.

نوید شاهد ارومیه: شهید، داریوش علوی متولد شهرستان تکاب ، بعد از چندین بار اعزام، در تاریخ هفدهم دی ماه سال 1365 در منطقه عملیٌاتی جنوب، در حین آموزش ویژه به درجه رفیع شهادت رسید، و به آرزوی دیرینه خود یعنی دیدار معبودش نائل گشت.

 

شهید، داریوش علوی در سال 1345 در یک خانواده فرهنگی، در شهرستان تکاب، چشم به جهان گشود. در دو سالگی به ارومیه منتقل شد و تحصیلات خود را تماماً در ارومیه به پایان رساند.

در طول تحصیل، با شرکت داوطلبانه در هلال احمر به تخلیه شهدا و زخمیها می پرداخت. همچنین در انجمن های اسلامی و پایگاه مقاومت بسیج و پاسداری شبانه شرکت فعال داشت.

داریوش از نظر اخلاقی، بسیار مهربان و خوش برخورد بود و از بینوایان دستگیری می کرد. شبها با دوستانشان برای خانواده های محتاج، امکانات غذائی و غیره می رساند.

ایشان، بعد از اخذ دیپلم، از کنکور دانشکده افسری تبریز قبول شد، ولی به علت علاقه فراوان به طلبگی و روحانیت، در مدرسه رسول اکرم (ص) (حوزه علمیٌه قم) به تحصیل علوم اسلامی مشغول شد. علیرغم تحصیل، چندین بار داوطلبانه به جبهه های جنگ (ایلام- فاو- کردستان-جنوب) اعزام گردید.

شهید، امام (ره) را بسیار دوست داشت و او را قائد و امام تمامی جهانیان می دانست.

 به عاشورا و امام حسن (ع) و حضرت علی (ع) عشق می ورزید.

از آرزوهای او نرفتن به زیر ظلم و ستم استکبار جهانی وایادی آنها، تقویت نظام اسلامی، لبیک گفتن به اوامر امام (ره)، جلوگیری از تجاوز بعثیون به میهن اسلامی و از همه مهمتر، رسیدن به لقاءا... بود.

داریوش آنقدر شیفته و عاشق شهادت بود که حتی در شناسنامه خود در بخش فوت آن نوشته بود مرگ هرگز، بلکه شهادت.

به جبهه و جهاد همچون عسل شیرین می نگریست و برای دفاع از آرمانهای بلند انقلاب، امام (ره)، بارها در جبهه های حق علیه باطل حاضر شد و با صدامیان کافر شجاعانه جنگید.

و سرانجام، در تاریخ هفدهم دی ماه سال 1365 در منطقه عملیٌاتی جنوب، در حین آموزش ویژه به درجه رفیع شهادت رسید، و به آرزوی دیرینه خود یعنی دیدار معبودش نائل گشت و با شهادت خود به جهانیان ثابت کرد که اسلام پیروز است.

«روحش شاد»

«فرازهایی از وصیٌت نامه شهید»

عروسی برای من، شهید شدن و بوسه زدن از رگهای بریده حسین (ع) است و بس، من خونم با ولایت فقیه و جمهوری اسلامی عجین شده است.

خواب شهید:

دومین بار که به جبهه رفته بودم، به دلیل مشغله زیادی که داشتم  و خستگی مفرط، مناجاتم کم شده بود که خواب دیدم در مجلسی نورانی  نشته ام، چهره ای نورانی نزدیک من آمد و به من گفت، با حالت عشق و توجه به ا... مناجات را بخوان.

خواب دیگر شهید:

روزی خدمتی به مار عزیزم کردم که ایشان به واسطه آن عمل بسیار از من راضی و خشنود شدند و برایم از ته دل دعا کردند.

آن شب در خواب دیدم مولایم امیر المؤمنین(ع)، روی پل و جلوتر از همه می رود و در حالیکه آن منطقه پر از نور و عظمت بود (گویی عظمت و شور و شوقی که مهدی موعود ظهور کرده باشد)، این بنده حقیر نیز پشت سرش ایشان می روم و ایشان مرا به سوی داروخانه هدایت کردند، در حالی ذکر «یا من اسمه دواء و ذکره شفاء» بر لبم بود یک دفعه دیدم وارد حوزه علمیه می شویم.

از خواب که بیدار شدم به حوزه علمیه رفتم، و یافتم که تعبیرش از خدمت به مادرم بود.

 

 

منبع: مرکز اسناد بنیاد شهید و امور ایثارگران آذربایجان غربی

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده