انسان مسلمان تنها از دو طريق مي داند دين خويش را به جامعه ادا نمايد يا شهيد شود تا با خون خويش و يا دانشمند شود كه با قلم و دانش خويش ، و اگر دانشمند شهيد شد چه بهتر . و براي اين دو هدف بود كه پيوسته تلاش مي كرد با وجود درگيريهاي شغلي .و تحصيل و علم غافل نبود و مي گفت اگر من روزي درس نخوانم احساس پوچي مي كنم و هر فرصتي به دست مي آورد براي كسب دانش استفاده مي نمود .
     بسم الله الر حمن الر حيم
شهيد احمد لو در سال 1331 متولد شد دوران تحصيلات تا پايان دوره متوسطه را در شهرستان قم گذراند سپس در دانشگاه حقوق قضايي پس از كسب اجازه از مرجع تقليد ادامه به تحصيل داد و پس از اخذ درجه ليسانس نائل آمد در دادگستري جمهوري اسلامي به عنوان قاضي استخدام شد و با حكم شهيد دكتر بهشتي قبل از گذراندن دوره كارمندي و مسئوليّتهاي متعددي مبني بر اينكه تكليف شرعي است را پذيرفت از جمله به عنوان مدير كل دفتر دادگاههاي عمومي و پس از آن در ابتدا تشكيل نهاد پليس قضايي به عنوان مدير كل كار گزاران پليس قضايي براي سازمان دهي و ارائه طرح هاي تشكيلاتي منصوب شد . پس از صدور فرمان 8ماده اي امام به عنوان عضو ستاد پيگيري فرمان مزبور مشغول فعاليّت شد و بالاخره در سال 64 به سمت رئيس شعبه 63 دادگاه صلح تهران مشغول انجام وظيفه بود كه هم زمان مسئوليت دادگاه عسر و حرج را نيز به عهده داشت و در همين سمت بود كه در روز اول اسفند ماه سال 1364 به درجه رفيع شهادت نائل آمد.
دوران زندگي وي از همان دوران كودكي سراسر شور و تحرك بود . از افراد معتقد بدين مبين اسلام و مقيد به انجام فرايض ديني بود . با وجودي كه در قيام 15 خرداد 1342 در سنين نوجواني بود همراه مردم در تظاهرات شركت مي جست . در دوران انقلاب كه دانشجوئي بيش نبود با شركت در تظاهرات و پخش اعلاميه و نوارهاي امام كه در  قم تهيه مي نمود حضور خود را در تمام جريانهاي انقلاب اعلام مي داشت به همين دليل در حمله گارد دانشگاه به خوابگاه دانشجويان تمام ماموران وسايل او را برده و وي را به شدت زخمي نمودند در جمعه خونین 17 شهريور با شركت فعال در تظاهرات و راهپيماي به وسيله موتوري كه داشت از اول صبح تا پايان روز مشغول رساندن مجروحين و زخميان از راههاي فرعي به بيمارستان بود . وي در تظاهرات شهرستان قم به همراه دو برادر خود دستگير و مدتي در بيازداشت به سر برد . او عاشق كار و تحصيل و خدمت به مردم بود و تمام تلاشش در جهت كسب دانش بود و هميشه مي گفت جمهوري اسلامي هم به خون نياز دارد و هم به دانش و علم، كشور ما بايد از هر نظر خود كفا و مستقل باشد همان طور يكه در يادداشتهايش نگاشته است و ذيل آن نوشته (( شهيد احمد خان احمد لو ))
انسان مسلمان تنها از دو طريق مي داند دين خويش را به جامعه ادا نمايد يا شهيد شود تا با خون خويش و يا دانشمند شود كه با قلم و دانش خويش ، و اگر دانشمند شهيد شد چه بهتر . و براي اين دو هدف بود كه پيوسته تلاش مي كرد با وجود درگيريهاي شغلي .و تحصيل و علم غافل نبود و مي گفت اگر من روزي درس نخوانم احساس پوچي مي كنم و هر فرصتي به دست مي آورد براي كسب دانش استفاده مي نمود .
در كلاسهاي عربي – زبان انگليسي – فقه و اصول شركت مي نمود و در صدد نوشتن كتابي حقوقي براي سهولت كارهاي حقوقي مردم بود . فردي با هوش و با استعداد و سريع الانتقال يود و سرعت عمل عجيبي در كارها داشت شجاع ، مدير ، مدبر ، و طرفدار حق و حقيقت بود . براي اجراي عدالت هيچ چيزي نمي توانست ذره اي در راي او تاثير بگذارد كه البته اين مطلب از قول رئيس كل دادگاههاي عمومي تهران مي باشد . به همين دليل هميشه از مستضعفين طرفداري مي كرد خار چشم دشمنان اسلام و مستكبران بود كه گاهي به وسيله تلفن و يا نامه وي را تهديد مي كردند كه تو را زير تريلي و ماشين مي كنين هوش و ذكاوت و استعداد وي طوري بود كه شهيد بهشتي درباره وي در همان اوائل استخدام فرموده بودند از مغز وي استفاده نماييد و بالاخره وي در جبهه حق مبارزه مي كرد بر سنگر عدالت و در جبهه هاي نور عليه ظلمت و زندگي وي سراسر مبارزه ، تلاش و ساده و بي آلايش بود در اين زمينه مي گفت ما كاري را شروع كرده ايم براي رضاي خدا فرقي نمي كند پيروز شويم يا در نيمه راه ترور شويم همان طور كه امام عزيزمان عمدي  اين است كه انسان تكليف را در مقابل خدا ادا نمايد و الا اگر بخواهد خودنمايي كند از اول شكسته خورده و فرمود كسي كه يراي خدا شكاري كند هيچ وقت شكست برايش نيست
     اگر نتوانيم عدل و حق را در همه جا مستقر كنيم لااقل ظلم را رسوا و حق را آشكار نماييم و هم چنين مكتب ارزش را به عنوان نمي دهند به اتومبيل عريض و طويل و اتاقهاي چند در چند نمي دهند در مكتب ارزش تقوا است در مورد اتّكال به خدا و عدم وابستگيّش به زندگي مادي مي نويسد . اگر در زندگي هر چه نداشته باشم لااقل فكر مي كنم با شهامت و آزاد هستم و به جز خداوند به هيچ كس دل نبستم و توكلم به خداوند است و بس. در سال 1360 به جبهه هاي نور عليه ظلمت از طرف دادگستري به طور داوطلب اعزام شد و مدت سه ماه در جبهه بود و در شكست حصر آبادان شركت فعال داشت شهيد عزيز در سال 1360 ازدواج نمود و ثمره آن دو فرزند يك دختر 5/3 ساله بنام سمانه و يك پسر ده ماه بنام حسين مي باشد با اميد به اينكه فرزندش راهش را ادامه دهد و دين خودشان را به اسلام ادا نمايد
     از خاك ، هواي بر دمبدن دارم
     تا عرش ، خيال پر كشيدن دارم
     ((پروانه صفت به گرد شمع رخ يار
     امشب هوس به خون طپيدن دارم ))
       



برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده