شهدای هفدهم آذرماه
شهید عباس ملکی نسب فرزند احمد بیست و پنجم بهمن ماه سال یکهزار و سیصد و چهل و سه در حوالی جنوب شهر تهران دیده بجهان گشود و در هفدهم آذر ماه سال 1360 به فیض شهادت نائل آمد.

نوید شاهد: شهید عباس ملکی نسب بیست و پنجم بهمن ماه سال یکهزار و سیصد و چهل و سه در حوالی جنوب شهر تهران دیده بجهان گشود. دروس ابتدائی را از سال 1350 در دبستان دریای دانش واقع در خیابان صفایی آغاز کرد و سال پنجم و ششم ابتدائی را در دبستان ارشاد واقع در قلهک بپایان رسانید همچنین نامبرده دروس متوسطه را در مدرسه راهنمایی جهان آراء بمدیریت معلم شهید دانش ( یکی از 72 تن شهید هفتم تیر ماه در دفتر حزب جمهوری اسلامی ایران) آغاز نموده و یکی از شاگردان حجت الاسلام کروبی بود. و بالاخره سال آخر متوسطه را در مدرسه علوی نیا مستقر در خیابان فرجام تهرانپارس طی نمود.

شهید عباس ملکی نسبت همراه با دروس کلاسیک به فراگیری معنویات از افکار و صفات غیر اسلامی و انسانی بشدت رویگردان بود آنچنانکه از بعضی عادات زشت از قبیل دروغگوئی، تهمت زدن و غیبت کردن بشدت متنفر بود و از اینکه عده ای از مسلمانها را دچار این عادت زشت میدید رنج میبرد.

او علاقه عجیبی نسبت به امام امت ،خمینی کبیر داشت و همچنانکه خود گوش بفرمان امام بود، راهنمای دیگران به اطاعت از فرامین انسان ساز امام بود و از اوایل انقلاب در کلیه تظاهرات که بفرمان امام انجام میشد فعالانه شرکت داشت .

همچینن در امر بمعروف و نهی از منکر کوشش فراوان داشت و با وجود سن کمی که داشت تجسم یک مسلمان انقلابی و الگوی حزب الله واقعی بود. او همواره از منکرات رویگردان و بطرف احکام و واجبات دین مقدس اسلام و رهبری استوار بود.

او عاطفه مخصوصی نسبت به همنوعان خویش مخصوصا نیازمندان جامعه داشت بهمین دلیل به نهادهای انقلابی که مخلصانه در جهت منافع مستضعفین گام بر میدارند عشق می ورزید. نتیجتا با اینکه هنوز دوران متوسطه را بپایان نرسانده بود چندین بار داوطلب ورود به بسیج شد ولی بعلت سن کمی که داشت پذیرفته نمیشد.

بالاخره در دیماه 1359 پاسدار دادستانی کل انقلاب اسلامی ایران شد . و همراه با پدر و تنی چند از آشنایان و همرزمانش چند شب در هفته را به پاسداری در منزل شهیدان عالیقدر حضرت آیت الله بهشتی و حجت الاسلام قدوسی می گذراند. و البته به این هم اکتفا ننمود و پس از هشت ماه پاسداری در داستانی در سیزدهم ماه مبارک رمضان با اولین گروه اعزامی از طریق دادستانی به جبهه حق علیه باطل اعزام شد و در منطقه سوسنگرد به پاسداری از اسلام و کشور اسلامی مشغول گردید.

هنوز پیش از شش هفته از ورودش به جبهه نگذشته بود که در اثر فعالیت چشمگیر در تاریخ بیست و هشتم ماه مبارک رمضان در اثر اصابت ترکش خمپاره به پای چپش بشدت مجروح شد که بلافاصله توسط یکی از همرزمانش به پشت جبهه منتقل و از
آنجا در بیمارستانی در شیراز بستری شد ولی در آنجا بعلت عدم توجه کافی مسئولین بیمارستان و تلاش چشمگیر پدر شهید نامبرده به بیمارستان
شهید مصطفی خمینی تهران انتقال یافت و تحت درمان قرار گرفت و بالاخره پس از چند عمل جراحی معالجات بی ثمر ماند و در هفدهم آذر ماه سال شصت پس از یکماه بستری بودن شربت شهادت را نوشید و به لقاء الله پیوست . یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.

دروس ابتدائی را از سال 1350 در دبستان دریای دانش واقع در خیابان صفایی آغاز کرد و سال پنجم و ششم ابتدائی را در دبستان ارشاد واقع در قلهک بپایان رسانید همچنین نامبرده دروس متوسطه را در مدرسه راهنمایی جهان آراء بمدیریت معلم شهید دانش ( یکی از 72 تن شهید هفتم تیر ماه در دفتر حزب جمهوری اسلامی ایران) آغاز نموده و یکی از شاگردان حجت الاسلام کروبی بود. و بالاخره سال آخر متوسطه را در مدرسه علوی نیا مستقر در خیابان فرجام تهرانپارس طی نمود.

شهید عباس ملکی نسبت همراه با دروس کلاسیک به فراگیری معنویات از افکار و صفات غیر اسلامی و انسانی بشدت رویگردان بود آنچنانکه از بعضی عادات زشت از قبیل دروغگوئی، تهمت زدن و غیبت کردن بشدت متنفر بود و از اینکه عده ای از مسلمانها را دچار این عادت زشت میدید رنج میبرد.

او علاقه عجیبی نسبت به امام امت ،خمینی کبیر داشت و همچنانکه خود گوش بفرمان امام بود، راهنمای دیگران به اطاعت از فرامین انسان ساز امام بود و از اوایل انقلاب در کلیه تظاهرات که بفرمان امام انجام میشد فعالانه شرکت داشت .

همچینن در امر بمعروف و نهی از منکر کوشش فراوان داشت و با وجود سن کمی که داشت تجسم یک مسلمان انقلابی و الگوی حزب الله واقعی بود. او همواره از منکرات رویگردان و بطرف احکام و واجبات دین مقدس اسلام و رهبری استوار بود.

او عاطفه مخصوصی نسبت به همنوعان خویش مخصوصا نیازمندان جامعه داشت بهمین دلیل به نهادهای انقلابی که مخلصانه در جهت منافع مستضعفین گام بر میدارند عشق می ورزید. نتیجتا با اینکه هنوز دوران متوسطه را بپایان نرسانده بود چندین بار داوطلب ورود به بسیج شد ولی بعلت سن کمی که داشت پذیرفته نمیشد.

بالاخره در دیماه 1359 پاسدار دادستانی کل انقلاب اسلامی ایران شد . و همراه با پدر و تنی چند از آشنایان و همرزمانش چند شب در هفته را به پاسداری در منزل شهیدان عالیقدر حضرت آیت الله بهشتی و حجت الاسلام قدوسی می گذراند. و البته به این هم اکتفا ننمود و پس از هشت ماه پاسداری در داستانی در سیزدهم ماه مبارک رمضان با اولین گروه اعزامی از طریق دادستانی به جبهه حق علیه باطل اعزام شد و در منطقه سوسنگرد به پاسداری از اسلام و کشور اسلامی مشغول گردید.

هنوز پیش از شش هفته از ورودش به جبهه نگذشته بود که در اثر فعالیت چشمگیر در تاریخ بیست و هشتم ماه مبارک رمضان در اثر اصابت ترکش خمپاره به پای چپش بشدت مجروح شد که بلافاصله توسط یکی از همرزمانش به پشت جبهه منتقل و از
آنجا در بیمارستانی در شیراز بستری شد ولی در آنجا بعلت عدم توجه کافی مسئولین بیمارستان و تلاش چشمگیر پدر شهید نامبرده به بیمارستان
شهید مصطفی خمینی تهران انتقال یافت و تحت درمان قرار گرفت و بالاخره پس از چند عمل جراحی معالجات بی ثمر ماند و در هفدهم آذر ماه سال شصت پس از یکماه بستری بودن شربت شهادت را نوشید و به لقاء الله پیوست . یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.


انتهای پیام/

منبع: مرکز اسناد ایثارگران تهران بزرگ

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده