به مناسبت روز دانشجو
به مناسبت روز دانشجو فرازی از زندگی نامه و وصیت نامه دو شهید گرانقدر گلستانی
نوید شاهد گلستان، شهادت پايان نيست، آغاز است، تولدي ديگر است در جهاني فراتر از آنکه عقل زميني به ساحت قدس آن راه يابد. تولد ستاره‌اي است که پرتو نورش عرصه زمان را در مي‌نوردد و زمين را به نور رب‌الارباب اشراق مي‌بخشد. 

مروری بر زندگی نامه و وصیت نامه دو شهید گلستانی

دانشجوی شهید

محمد مقصودلوراد

فرزند علی

1357-1336

زندگی نامه شهید:

شهید محمد مقصودلو راد دیماه 1336 در روستای "سرخنکلاته" از روستاهای شهر گرگان ، به دنیا آمد و در کانون گرم خانواده ای متدین و با صفا پرورش یافت. او از همان کودکی آثار تکامل روحی در وجودش مشاهده می شد. تحصیلات خود را در همان روستا آغاز نمود و آنگونه که در خانواده های محروم معمول است، امر تحصیل را در کنار کار قرار داد: بدنی ترتیب از همان ابتدا ، رنج خانواده و مردم ستمدیده را با جان و دل درک نمود که این امر سرآغاز شکفتن جوانه های افکار انقلابی در او بود.

تحصیلات متوسطه را در دبیرستان ملی رهنما بطور رایگان- گذراند و موفق شد دیپلم خود را در رشته ی ریاضی دریافت نماید.همان سال به دانشگاه راه یافت و در رشته ی صنایع غذایی دانشگاه مشهد مشغول به تحصیل شد.

او همانگونه که گفته شد، از درد اجتماع و نا آگاهی های برخی مردم نسبت به وضع نابسامان جامعه آگاه بود و توانست نقش خود را در مقابل نظام های غلط حاکم، به خوبی ادا کند.

راستگویی، درستکاری، متانت و راز داری از بارزترین ویژگی های فردی او بود و همواره در تمامی صحنه های اجتماعی چه دانشگاه و چه بیرون از دانشگاه انسانی مسئولیت شناس بود و همگام و همصدا با مردم، نفرت عمیقش را به دشمنان نشان می داد.

وی معتقد بود ، هیچ تحلیلی صحیح نیست مگر از بطن عمل و مبارزه سرچشمه گیرد.

در روز 29 آبانماه سال 1357 مردم مشهد، در صحن قدیمی حرم مطهر امام رضا (ع) تظاهراتی را بر پا کردند و عده ای از ماموران ساواک خود را در صفوف مردم جای داده بودند اما توسط مردم شناسایی شدند و شهید مقصودلو راد که از مزدوران دلی پر خون داشت، همراه عده ای از تظاهر کنندگان به آنان حمله کردند وماموران سفاک رژیم نیز به مردم بی سلاح حمله ور شدند و بر اثر تیر اندازی آنان عده ای مجروح و عده ای دیگر شهید شدند. شهید مقصودلوراد یکی از مجروحین این برخورد نابرابر بود که توسط مردم به بیمارستان منتقل شد و تحت عمل جراحی قرار گرفت اما مامورین خونخوار رژیم حتی در بیمارستان هم او را آسوده نگذاشتند و برای بازداشت او به بیمارستان مراجعه کردند که با مخالفت رییس بیمارستان ، پزشکان و پرستاران روبرو گشتند و مجبور شدند آنجا را ترک کنند.

وی مدت 93 روز در بیمارستان بستری بود و طی این مدت 10 بار مورد عمل جراحی قرار گرفت ولی از آنجایی که از روحیه و اراده ای بی نظیر برخوردار بود، به تلاوت آیات قرآن مجید می پرداخت.

او پس از دومین عمل جراحی خود، وصیت نامه اش را با خط خودش نوشت و طی آن دارایی اندکش را که به زحمت تهیه کرده بود، در خدمت انقلاب قرار داد.

شهید مقصودلوراد مصداق کامل این آیه ی مبارکه ی قرآن است: " الذین آمنوا و هاجروا و جاهدوا فی سبیل الله باموالهم و انفسهم" هرگز در هیچ شرایطی حتی در بیمارستان نیز نمازش را ترک نگفت. شبی قبل از عمل جراحی اجازه خواست که نمازش را به جای آورد تا اگر احیاناً هنگام عمل به دیدار معشوق نایل گردید، به تکلیف خود عمل کرده باشد.

از وارستگی و آزادگی او همین بس که وقتی از او پرسیدند ، بعد از شهادت دوست داری در کجا دفن شوی؟ در جواب گفت :" هرکجا که بیشتر آگاهی و حرکت ببخشد آنجا دفنم کنید: چرا که انسان واقعی مرگ و حیاتش یکی است و هر دو برای خداست."

سرانجام شهید مقصودلوراد، در شب دوم اسفند ماه سال 1357 بعد از نماز مغرب و عشا در اثر خونریزی شدید، قلبش از کار ایستاد و به دیدار دوست نایل گردید تا با شهادتش، قلب جامعه شتاب بیشتری بگیرد.

فرازهای از وصیت نامه شهید:

انقلاب اسلامی ما هنوز به پیروزی نهایی خود نرسیده است و جوانان عزیز و امت مسلمان، تا محو کامل امپریالیسم به سرکردگی آمریکا، نبایستی آسوده باشد.(تاریخ نوشت وصیت نامه 28/10/57 می باشد) اگر به درخواست خدا به شهادت نایل آمدم، جسد مرا در دیاری دفن کنند که باعث آگاهی و رشد بیشتر مردم آن دیار گردد.

اموالم را در راه پیروزی جشنهای اسلامی خرج کنند و قطعه زمینی که از پدر به ارث رسید کتابخانه ای جهت پیشبرد فرهنگ اسلامی روستایمان ایجاد نمایند.

ما باید نیروهایمان را متمرکز کنیم و بر علیه امریکا بجنگیم.

مروری بر زندگی نامه و وصیت نامه دو شهید گلستانی

دانشجوی شهید

احمد خلیقی

فرزند ابراهیم

1360-1336

زندگینامه :

شهید احمد خلیقی سال 1336 در شهر سبزوار و در یک خانواده متدین ، متولد گردید. مقطع ابتدایی را در همان شهرستان به پایان رسانید . سپس به همراه والدین خود، به شهر گنبدکاووس مهاجرت نمودند و تا اخذ مدرک دپیلم، در همان شهر به تحصیل مشغول شد.

در سال 1356 پس از اخذ مدرک دپیلم و شرکت در آزمون سراسری دانشگاه ، در رشته ی علوم تغذیه ی دانشگاه شهید بهشتی تهران پذیرفته شد و بدین ترتیب تحصیلات دانشگاهی خود را آغاز نمود اما از صحنه فعالیت سیاسی، کناره گیری نکرد به همین دلیل در خرداد ماه سال 1357 به دست ساواک دستگیر و زندانی شد اما پس از مدتی از زندان آزاد گردید.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به همراه دانشجویان دیگر، جهاد دانشگاهی را تشکیل دادند و در این راه تلاشهای زیادی از خود نشان دادند.

بعد از انقلاب فرهنگی و تعطیل شدن دانشگاهها، جهت ادامه ی فعالیت های انقلابی اش، وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد و با آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران در سال 1360 به جبهه های نبرد حق علیه باطل اعزام گردید و پس از گذشت چند روز، در منطقه ی "کرخه نور" در تاریخ 10/6/1360 به درجه ی رفیع شهادت نایل می گردد.

وصیت نامه :

ربنا افرغ علینا صبرا و ثبت اقدامنا و انصرنا علی القوم الکافرین (بقره 250)

"پروردگارا صبری به ما ده و قدمهایمان را استوار ساز و بر گروه کافران پیروزمان کن، بار خدایا، تو ما را از آفریدی و بر سستی بنا نهادی و از آب اندک و بی ارزش خلق نمودی ، پس ما را جز به یاری تو توانایی نیست. پس ما را با توفیق خود کمک کن و به راه راست راهنمایی فرما".

شکر خدای را که این توفیق تصبیم شد تا برای مقابله با کفار بعث در جبهه نبرد حق و باطل پیدا کنم. امیدوارم که با نثار خون بی مقدار خویش، در راه دین حق و مکتب توحید ، توانسته باشم وظیفه خود را به انجام برسانم.

اکنون جبهه حق به رهبری زعیم عالیقدر، امام خمینی در مقابل اتحاد شوم دشمنان داخلی و خارجی، استوار ایستاده است و هر روز برای فراگیر شدن اسلام در سراسر جهان در جهت آماده نمودن زمینه برای ظهور ولی عصر امام مهدی عج به پیش می رود.

از خانواده ام و کلیه دوستان می خواهم که به ندای پیامبر گونه امام خمینی همیشه گوش فرا داده و در خط اصیل اسلام که همان خط امام می باشد، حرکت کنند و از وابستگی فکری به عوامل شرق و غرب خودداری کنند که انحراف از خط امام، باعث تباهی است. شما با یاری رساندن به کلیه افراد و ارگانهای که در خط امام می باشند وظیفه ی خویش را انجام دهید.

از پدر و مادرم می خواهم که پس از شهادتم ، صبر را پیشه کنند که خدا افراد صابر را دوست می دارد. این سخن سرور شهیدان حضرت سیدالشهدا امام حسین (ع) است که می فرماید: اگر بدنها برای موت خلق شده اند پس کشته شدن با تیر و شمشیر در راه خدا فضیلت دارد.

اگر لیاقت شهادت داشتم و خداوند متعال این فیض عظیم را نصیبم ساخت. جنازه ام را برای دفن به امامزاده حضرت یحیی ابن زید علیه السلام ببرید.

از پدر ومادر و خواهر و برادرانم و کلیه افراد فامیل و دوستانم و هرکسی که من نسبت به آنها بی احترامی کرده و یا ضرر و زیانی به آنها رسانده ام و یا کوتاهی درباره ی آنها کرده ام معذرت می خواهم و از آنها طلب عفو بخشش می کنم و انتظار دارم که برای من دعا و طلب آمرزش کنند.

پروردگارا! بر تو توکل کردیم و بسوی تو انابه نمودیم که بازگشت به سوی تو است (ممتحنه آیه 4) بارالها، مرا از سپاهیانت قرار ده که براستی سپاه تو همیشه غالب است. مرا در حزب خود قرار ده همانا حزب تو همیشه رستگار است و قرار بده از دوستانت، همانا دوستانت هیچ ترسی و هیچ غم و اندوهی ندارند (از دعای روز سه شنبه).

منبع : کتاب پرچمداران سرخ ظفر (زندگی نامه و وصیت نامه شهدای روحانی و دانشجوی استان گلستان) نویسنده : محمدرضا ایزد
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده