شهید اردشیر خزائی
وقتی که شما این وصیت نامه را میخوانید ، من دیگر پیش شما نیستم و به لقاء الله پیوستم چونکه من خدا را طلبیدم و او را یافتم و مهر خدا در دلم جای گرفت و احساس کردم که عاشق خدا شدم...


شهید اردشیر خزائی در تاریخ1/1/1342 در همدان به دنیا آمد.ودرتاریخ 26/8/1361 جام شهادت را نوشید.

شهید اردشیر خزائی قبل ازاینکه به مقام شهادت نائل آید وصیت نامه خود را اینطور نوشته است:

« بسم رب الشهداء و الصدیقین »

مَنْ صَارَعَ الْحَقَّ صَرَعَهُ

الَّذینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فی سَبیلِ اللّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللّهِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْفائِزُونَ.

آنانکه ایمان آورند و از وطن هجرت گزیدند و در راه خدا به مال و جانشان جهاد نمودند آنها را مقام بلندی است در نزد خدا و آنان بالخصوص رستگاران دو عالمند

اینجانب اردشیر خزائی با کمال صحت بدن سالم بودن فرج وصیت نموده و تمام وصایا و بدهکاری و طلبکاری بنده در این ورقه درج شده و اعتقاد بیگانگی خداوند عالم و رسالت حضرت محمد (ص) و به امامت دوازده امام که اول آنها حضرت علی (ع) و آخرین آنها حضرت مهدی (عج) که نایب آن هم امام خمینی که دین شریف اسلام است وصیت نامه خود را شروع می کنم .

خانواده گرامی من : وقتی که شما این وصیت نامه را میخوانید ، من دیگر پیش شما نیستم و به لقاء الله پیوستم چونکه من خدا را طلبیدم و او را یافتم و مهر خدا در دلم جای گرفت و احساس کردم که عاشق خدا شدم ، این احساس در من بیشتر شد و احساس در من بوجود آمد که خدا عاشق من شد و مرا به مهمانی دعوت کرد و مرا شهید کرد .

و من تیری عاشقانه به طرف او شتافتم . و مادر عزیزم چون تو برای من خیلی زحمت کشیدی و من در بعضی جاها تو را ناراحت کردم مرا حلال کن و مادر عزیزم شما منتظر آمدن من نباشید چون من منتظر شهادت بودم و به آن رسیدم.

و تو خواهرم من نمی دانم چطوری از تو عذرخواهی کنم و تو خواهرم میدانم برای آمدن من ثانیه شماری میکنی ولی چه کنم خدا مرا به میهمانی دعوت کرده بود که من عاشقانه به ملاقات او شتافتم و شما مادر و خواهرانم مبادا بر مرگ من بگریید چون گریه شما باعث خوشحالی دشمنان انقلاب میباشد ، پس خندان باشید که از خنده شما دشمنان اسلام به وحشت خواهند افتاد و سریعتر نابود خواهند شد و خدایا شهادتم در راه اسلام و قرآن را که خاری در چشم دشمنان است بپذیر و امیدوارم که خداوند بزرگ مرا در جمع شهداء قرار دهد .

و پدر عزیزم میدانی که میتوانی سرت را بالا بگیری و بگوئی من در راه خدا و اسلام و امام زمان (عج) شهید داده ام . پدر فقط یک پیام دارم زآن اینکه صبر کنی و میکنی . چون از قبل صبر تو را میدانم . « پدر و مادر » برایم دعا کنید شاید خداوند برای دعای شما از گناهان من بگذرد . و از مراجع تقلید همیشه پیروی کنید ، راه آنان راه قرآن است . و از این کتاب آسمانی هم حمایت نمایید و در راه خدا جهاد کنید که شهادت در راه خدا یک افتخار بزرگ برای من است .

برای مراسم عزادار حدود امکان خرج نمائید و جنازه ام را در قطعه 26 در کنار اصغر دفن کنید و به جای حجله عزا آینه دامادیم را بگذارید و پیام من به تمامی خواهران و برادران عزیز اینست که امام را تنها نگذارید و همیشه در صحنه باشید تا توطئه گران آرزوی خود را به گور ببرند . وحدت را حفظ کنید و با شرکت در نماز جمعه و دعاهای کمیل که بزرگترین سلاح ما است مشت محکمی بر دهان ابرقدرتهای جهانخوار بزنید و تقاضای دیگر من از ملت قهرمان و مبارز شهید پرور این است که از روحانیت متعهد و مسئول جدا نشوید چون این روحانیت بود که پیشتاز انقلاب بودند و این روحانیت است که خون هشتادها هزار شهید را در هر لحظه بدوش میگیرد و هرگز نمیگذارد پایمال شود .

عروسی من شهادت است و سفیر گلوله عقد ما را خواهد خواند و در پوششی از خون تازه و سرخ خود را بزرگ خواهم کرد و در قلقله شادی مسلسلها و بارش نقل سرب از جمله سنگری ، عروسی شهادت و فرزند من نامش آزادی است .

عاقبت عشق حسین (ع) بود که سربازم کرد

قدرت عشق بنازم که سرافرازم کرد

« امام و رزمندگان را دعا کنید »

   منبع: برگرفته از اسناد موجو شهید درمخزن اداره کل شهرستانهای استان تهران

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده