شهید موسی اکبری
شهید موسی اکبری به تاریخ 3/7/1345در روستای سیسکان از توابع شهرستان بیرجند متولد ودر مورخ 12/7/1365 در جبهه مریوان به شهادت رسید .

طلوع خورشید روز 3/7/1345 مژدگانی تولد نوزادی را در روستای سیسکان از توابع شهرستان بیرجند به ارمغان داشت . تولد فرزندی که در ماه مهر واقع شد و سراسر عمرش را با مهر وعطوفت ومهربانی سپری کرد . صبوری و بردباری را خمیرمایه مهر ومحبتش کرده بود و زندگانی را درکنار خانواده و بستگان و آشنایان بدین طریق آموخته بود . شهید موسی اکبری ، دوران ابتدائی را به پایان رسانید . زمان بیکاریش را با پدر در کار کشاورزی و دامداری همراه می شد ، تا اینکه به دامداری و کشاورزی روی آورد . علاقه فراوانی به خواندن دعا و قرآن داشت ، بطوریکه کتاب دعا ویک قرآن جیبی همیشه همراهش بوده و موقع رفتن به صحرا و چرای گوسفندان ، آنها را می خواند . در مجالس عزاداری شرکت فعال داشت و خودش مداح و مرثیه خوان بود . نماز اول وقتش ترک نمی شد وهمیشه دیگران وحتی پدر و مادرش را نیز توصیه به برپائی نماز اول وقت می کرد . او انسانی خوش برخورد و با همه رابطه خوب و حسنه از خود بروز می داد. در کمک به محرومین و مردم پیشقدم بود . فردی وقت شناس و پای بند به عهد و پیمان خویش و ساده و بی آلایش برخورد می نمود . علاقه وافری به امام خمینی (ره) داشته و همیشه عکس ایشان را همراه خود نگهداری می کرد . در ایام جنگ ، با تشییع هر پیکر شهید می گفت : خوشا به حالش که شهید شده . شهادت را دوست داشت . روزبروز در رفتار وعقیده اش بر این امر مصمم تر می شد . تا اینکه در سال 1364 به خدمت مقدس سربازی اعزام شد و در سپاه پاسداران به عنوان پاسدار وظیفه مشغول خدمت گردید . دوران آموزشی را در چالوس و سپس به کردستان اعزام شد . همرزمانش می گویند : موقع نماز و بلند شدن صدای اذان همگی را تشویق به نماز اول وقت می کرد و در این خصوص خیلی مقید بود .

شهید موسی اکبری در فعالیتهای جمعی و هیئتی همیشه پیشقدم بود و مخلصانه کار می کرد . اوسرانجام با سمت نیروی واحد تدارکات در جبهه مریوان به تاریخ 12/7/1365 طاقت ماندن در این دنیای فانی را از کف داد و عاشقانه تا به ملکوت اعلی پرواز نمود . او وصیت نامه خود را چنین می نویسد : بنام خدا . او كه بودنم و رفتنم از اوست . زنده به اويم و معبودم و مقصودم اوست كه همه چيزم اوست بنام خدائى كه هست و نيست عالم از اوست . سلام بر سرور عاشقان و آزادگان حسين بن على (ع) كه عشق را آموخت و درس جانبازى از او گرفتيم . سلام بر فرزند او كه در ظلمت شب چون خورشيد بر تيرگى شب مان تابيد و زمين از يمن وجود او روشن گشت . آرى به همت آن والا مرد عارف و خداجوى تاريخ و آن پارساى پير . آن حديث زلال اسلام و آن فرياد خروشان مظلومين ، رها شديم و به پرواز درآمديم و دست دعايمان بهم فشرده شد و يك هدف را ديديم و يك راه رفتيم . برخيز و همت كن كه ما را ياراى نشستن نيست . فرزند حسين ندا مي دهد . آيا خواهيم گذارد كه تاريخ كوفيان تكرار شود يا خير ؟ پير جماران ، علم سرخ مظلوميت بر دوش گرفته و منتظر ماست تا در لشكرش ثبت نام كنيم . برادر عزيز! اگر من و تو نرويم پس چه كسى برود ، اگر من و تو شهيد نشويم پس چه كسى شهيد شود و درخت اسلام را آبيارى كند . اگر ما مردانه قامت در تاريخ نايستيم پس چه كسى سلاح شهيدانمان را بر دوش خواهد گرفت بمانيم كه چه كنيم به دنيا چقدر دل ببنديم امروز صحنه نبرد است و مرد عمل ميخواهد . هر كه دل بر حسين عاشقانه بسته ، ميرود . زيرا ماندن در پشت صحنه آزمايش است . آنطرف آنقدر پرجنبه و با صفاست كه انسان را ياراى ماندن نيست زيرا ياران رفتند مبادا بمانيم كه جوانمردى نيست . شهادت افتخارى است بزرگ كه نصيب هر انسان نمى شود اگر خدا خواست و قسمت من شد خدا را شكر كنيد و برايم گريه و زارى نكنيد و شادى كنيد و افسوس نخوريد چون در مسير الله شهيد شدن آرزوست .

برادرانم ...

درس بخوانيد البته درس « با هدف و درس با ايمان » و بدين سان دفتر زندگى برادرتان موسى بسته شد و اينك برادران پاسدارم راه پرافتخار مرا ادامه مي دهند و در نبرد اسلام با كفر بانيروهاى بعثى و صدامى مي جنگند .

خواهر گراميم :

من از تو ميخواهم كه هر زمان و در هر مكان امام را دعا كنى و او را از ياد نبرى . در ضمن با حجاب باش . همانند فاطمه زهرا (س) كه الگوئى براى جامعه اسلامى باشى .

پدر و مادر عزيزم .

از شما ميخواهم كه در مرگم شيون و زارى نكنيد چون بدين وسيله به دشمنان اسلام مى فهمانيد كه من در راه خدا و براى اسلام شهيد شدم . و تنها خواهش ديگرى كه از شما دارم اينست كه امام را تنها نگذاريد هر چند كه تنها نيست و برايش دعا كنيد .

روحش شاد و راهش پر رهرو .

منبع: اداره اسناد وانتشارات اداره کل بنیادشهید و امور ایثارگران خراسان جنوبی

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده