خدايا! چه زيباست زندگى در راه تو و شهادت براى دين تو، چه زيباست در مقابل تو بخاك افتادن و چه زيباتر به خون غلطيدن...

نام شهید: یونس حميدي

فرزند: حسن

تاریخ تولّد: 1346

تاریخ شهادت: 1365/8/23

نشانی مزار: امامزاده محمّد - کرج

بِسْمِ‏ اللَّهِ‏ وَ بِاللَّهِ‏ وَ فِي اللَّهِ‏ وَ الى اللَّهِ‏ وَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ و مِن اللَّهِ‏ وَ تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِوَ هُوَأَرْحَمَ‏ الرَّاحِمِينَ‏.

* مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا* (احزاب/23)

به نام الله پاسدار حرمت خون شهيدان و يارى دهنده مستضعفان و با درود و سلام بر تمامى پيامبران الهى از آدم تا خاتم و رهروان آنان از خاتم تاكنون و با درود فراوان بر امام عصر (عج) و نايب بر حقّش امام خمينى بت شكن زمان، رهبر شكست ناپذير انقلاب خونبار اسلامى و امت شهيد پرور ايران و خانواده محترم شهدا و مفقودين جبهه هاى جنگ.

بار الها! تو را سپاس مى گويم زيرا كه حقيقت عشق را به من آموختى و در اين درياى موج غرقم ساختى تو را سپاس مى گويم كه تمامى زنجير هايى را كه نفسم بر وجودم كشيده بود گسستى و تنها طوق بندگى خودت را بر گردنم آويختى تو را سپاس مى گويم زيرا تو تنها شايسته سپاسى. خدايا! چه زيباست زندگى در راه تو و شهادت براى دين تو، چه زيباست در مقابل تو بخاك افتادن و چه زيباتر به خون غلطيدن. خدايا! بارالها! تو شاهد باش كه تنها در راه تو قدم برداشتم و تنها در مقابل تو بخون غلطيدم. كه تو جانم را خريدى اگر چه متاعم خيلى خيلى ناچيز بود ولى تو خود فرمودى و وعده كردى اين مطاعى را طالبى، چنانچه با حسين(ع) نيز چنين كردى و حسين را هم همچون كالا و متاعى پر ارزش و گرانبها طلبيدى و سيد و سالار شهدا ناميدى. *إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ... * (توبه/111)

عاشوراى خونين حسين (ع)، روزى كه ظهرش به همچون ظهرهاى ديگر بود و آفتابش نه همچون روزهاى ديگر. خورشيد ابديت اشعه سوزانش را همچون شعله هاى آتش خون بر زمين مى تابانيد، در صحراى نينوا، در كنار شطّ فرات، خميه‌گاه حسين(ع) در مقابل خيمه گاه يزيدو ياران حسين در مقابل لشكريان يزيد صف آرايى كردند و لحظه انتخاب فرا رسيده است يا حسينى باش يا يزيدى باش. من حقير راه حسين را گرفتم و دنبال آن رفتم اگر شهادت اين هديه الهى نصيبم شد. آنانكه راه شهادت را انتخاب نكرده اند مرگ آنان را انتخاب خواهد كرد.

تو اى معشوق من، مرا منّت نهادى كه بهترين راه تكامل را انتخاب نمايم زيرا كه عشقت ولوله اى عجيب در وجودم شعله ور ساخت و شهادت را نصيبم كردى كه تنها راه نجات خود از آتش دوزخ بود فقط چشيدن شهد شهادت مى دانم يا حسين اى آموزگار شهادت و اى سوخته شعله هاى سركش عشق به حبّ الله به تو اقتدا كردم و تو شاهد باش كه همچون قافله سالار اين كاروان هستى ،اى پروردگار من ، مرا به اين كاروان متصل بفرما ، إِلَهِي‏ وَ رَبِّي‏ مَنْ‏ لِي غَيْرُكَ.خداوندا من جز تو كسى را ندارم.

شهیدی که زندگی و مرگش در راه خدا بود شهیدی که زندگی و مرگش در راه خدا بود

كلامى با پدر و مادرم : از خجالت و ناراحتى شرم دارم كه از شما در مقابل اعمالم پوزش مى طلبم زيرا اعتراف مى كنم كه خيلى ناراحتى و مزاحمت بر شما ايجاد كردم. خيلى نافرمانى كردم هر چه گفتيد برعكس آن را انجام دادم. ولى إنشاءالله به يارى پروردگار و به يارى امام زمان (عج) شما از تقصير بنده حقير بگذريد زيرا ناگفته به جبهه اعزام شدم و اين امر من حقير واجب گشته بود اميدوارم كه مرا حلال كنيد زيرا دين اسلام در خطر بود پس بايد مى رفتم و از دين خدا حراست مى كردم. پس پدر و مادرم هرگز برايم گريه نكنيد زيرا من راه حسين (ع) را مى روم پس براى حسين (ع) و على اكبر حسين (ع) بگریيد كه در صحراى كربلا سر در بدن نداشت و راهى كه من رفتم بازگشت ندارد .

پس اى برادرانم اگر به من حقير شهادت نصيب شد برايم گريه نكنيد زيرا دشمن منتظر ناله هاى شماست پس با صبر خودتان مشتى محكم بر دهان ياوه گويان شرق و غرب بزنيد. برادرانم! من آرزوى بوسيدن قبر شش گوشه امام حسين (ع) را داشتم و باز كردن راه كربلا بود و با خانواده شهدا به ديدار امام حسين مى رفتم اميدوارم كه راه كربلا باز شود همگى با هم به كربلا برويد و اگر شهادت نصيبم شد و راه كربلا باز شد برويد و ياد همه شهيدان را گرامى بداريد و بگوييد همه شهدا آرزوى بوسيدن قبر شش گوشه ات را داشتند. اى امام حسين (ع) اى سالار شهيدان پس از عوض من نيز زيارت كنيد ولى وقتى كه وصيّتنامه را مى‌نويسم خيلى خوشحال هستم زيرا به ديدار معبود خود مى روم و در جمع رزمندگان اسلام هستم و بخاطر اينكه دين اسلام پايدار باشد قدم در اين راه گذاشتم و جان بى مقدار خويش را در اختيار خدا گذاشتم.

عروس من شهادت است زيرا كه بجاى نقل و نبات بر سر ما در جبهه تير مى باريد و ساقدوشهاى من شهيدانى بودند كه در دو طرف من افتاده بودند و در لبشان لبخند نقش بسته بود، برادرانم اميدوارم من حقير را ببخشيد و حلالم كنيد. از طرف من از تمامى دوستان و آشنايان و فاميل و همسايه ها يك به يك حلاليّت بطلبيد و اگر جنازه اى ازمن باقى ماند جنازه ام را از محل تشيیع كنيد تا چشم دشمنان اسلام كور شود و نبيند و به برادران عزيزم مى گويم كه به مردم بگوييد جبهه ها را خالى نگذاريد و راه شهيدان را ادامه دهيد اين يك وصيّتنامه نيست بلكه اين يكى از نكته هايى كه در دانشگاه كربلا يادگرفته ايم پس مرا حلال كنيد، اگر خواهرم پرسيد برادرم كجاست بگوييد رفته كربلا باز مى گردد و به او نگوييد كه برادرت شهيد شده است زيرا كوچك است و دل شكسته مى شود .... وَالسَّلَام.مِن اللَّهِ التَّوْفِيقُ وَ عَلَيْهِ‏ التُّكْلَانُ‏.62/11/5

منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده