شهید مسعود اکبری
شهید مسعود اکبری به تاریخ 18/4/1346 در شهرستان سربیشه به دنیا آمد و در تاریخ 26/10/1365 در منطقه شلمچه به فیض شهادت نائل شد .

سبزیم که از نسل بهاران هستیم                                               پاکیم که از تبار یاران هستیم

دور است زما تن به مذلت دادن                                             ما وارث خون سربداران هستیم

شهید مسعود اکبری ، مولودی از بیشه شیران و از پرچمداران میادین نبرد حق علیه باطل ، از دیار خراسان جنوبی و از شهرستان سربیشه ، به تاریخ 18/4/1346 ، در آغوش گرم خانواده ای مذهبی و پیرو اهل بیت عصمت وطهارت (ع) دیده به جهان گشود . دوران کودکیش را با انس و الفت با تعالیم حیات بخش دینی سپری نمود و ایام تحصیلات ابتدائی و راهنمائی را در زادگاهش به پایان رساند . پس از آن به بیرجند عزیمت نموده و دوران متوسطه را در آن شهرستان مشغول به تحصیل شد . اواخر دوره متوسطه ، باتوجه به حاکم بودن شرایط جنگی در کشور و ایمان وتعهد و غیرتمندی وی ، لحظه ای او را از فکر اعزام به جبهه ها و دفاع از میهن ، دین ، شرف و عزت کشورش غافل نمی کرد و درصدد بود که دراولین فرصت به جبهه اعزام شود و شوق رسیدن به شهادت در راه خدا ، آرزوی دیرینه اش بود . بالاخره برای اولین بار، در حالی که 16سال بیشتر از بهار عمرش سپری نشده بود ، داوطلبانه به جبهه اعزام شد. پس از آن دیپلم خود را اخذ نموده و در تربیت معلم شهید بهشتی مشهد پذیرفته شده و مشغول به تحصیل گردید . او در این مدت بارها به جبهه اعزام شد و افتخار حضور در محضر استاد بزرگواری چون حاج آقای بختیاری را داشت. در تمام دوران حضورش در جبهه و حتی موقعی که با قطار به میادین نبرد اعزام می شد ، به قول دوستانش ، نماز شبش ترک نشد و حتی در دل تاریکی شب کفشهای دیگران را مرتب نموده ، تمیز می کرد و واکس می زد ، بطوریکه می گفت : انسان باید خودش غرور خود را ادب کند . در لشکر به عنوان مکبر و مؤذن هم مشهور بود . همیشه قرآن تلاوت می کرد و دعا و نماز و انجام کارهای نیک از سفارشات او به مردم بود ، حتی در وصیت نامه اش این توصیه ها را نموده است . او بسیار مهربان و دارای چهره ای بشاش بود ، به همین سبب مورد علاقه اطرافیان قرار گرفت . در امورات و کارهایش رضای خداوند را سر لوحه خود قرار می داد و معتقد بود که در همه کارها باید رضای خدا حاکم باشد . بالاخره بعد از 6 بار اعزام به جبهه ، در تاریخ 26/10/1365 حین عملیات کربلای5 در منطقه شلمچه ، به وصال معبود رسید و جان به جانان سپرد . در فرازی از وصیت نامه اش ، نجوای خود را با خدا چنین بیان می کند : خدايا تو را خواستارم كه در وهله اول به من زبانى عطا كنى كه شكر نعمات فراوانت را بكند خدايا در اين خلوت شب رو به قبله در كنار قرآن كتاب آسمانيت و با حالت خضوع و خشوع و با وضو دارم اين چند كلمه را هر چند كه خودم را ناتوان و عاجز مى دانم مى نويسم از تو مى خواهم مرا كمك كنى و نگذارى هواهاى نفسانى بر من حاكم شود .

خدايا تو را شكر كه به من نعمت زندگى در دنيا و شركت در امتحان سراسرى و عمومى و كشت بذر براى آخرت نمودى . اى خدا تنها تو خودت از اسرار غيب خبر دارى تو خود مى دانى چه عيبها و گناهانى از من سرزده كه تو با كرم خود بخشيدى

خدايا تحقيقى ده تا از دنيا بيزار شوم و توفيقى ده كه در دين استوار شوم

خدايا من در دنيا معصيت مى كردم دوست تو محمد غمگين مى شد و دشمن تو ابليس شاد

خدايا اگر فرداى قيامت عقوبت كنى باز دوست تو محمد غمگين مى شود و دشمن تو ابليس شاد

خدايا دو شادى به دشمن مده و دو اندوه بر دل دوست منه .

خدايا من چهار مرتبه به سوى جبهه هاى نبرد شتافتم و هر مرتبه نورى از معرفت تو قلب سياه مرا روشن كرد ولى اينبار كه دفعه پنجم من است بحق پهلوى شكسته زهرا و بحق جواد الائمه و بحق محمد و على و صالحين درگهت شهادت را نصيبم گردان

اگر شهادت را نصيبم نمى كنى لااقل زيارت كربلا و ديدار مهدى را نصيبم گردان .

روحش شاد و راهش پر رهرو .

منبع : اداره اسناد وانتشارات اداره کل بنیادشهید و امور ایثارگران خراسان جنوبی

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده