فرمانده گردان سیلوانا
دوشنبه, ۱۷ آبان ۱۳۹۵ ساعت ۱۴:۳۹
من و آقا رحمت كه انسان باخدايي بود عهد بسته بوديم تا در آن عمليات هر كدام به فيض شهادت رسيدیم, ديگري جايگزين او شده و مردانه بجنگد.

شهيد بزرگوار اكبر عليزاده در سال1342 در اروميه متولد و  با شروع جنگ در سال1360 عازم جبهه كردستان و در سال75 در حين انهدام مهمات در منطقه باراندوزچاي در17 آبان ماه، به فيض شهادت نايل آمد.

 

خاطرات آقاي رحيم عليزاده، برادر شهيد اكبر عليزاده

 

خاطره اي كه نقل مي شود نقل قول از خود شهيد است كه براي افراد خانواده روايت كرده بودند.

عمليات رمضان بود. من (شهيد) به عنوان كمك آرپي جي زن مشغول خدمت بودم. دوستي داشتم اهل تبریز به نام رحمت, كه ايشان آرپي جي زن بود .

من و آقا رحمت كه انسان باخدايي بود عهد بسته بوديم تا در آن عمليات هر كدام به فيض شهادت رسيدیم, ديگري جايگزين او شده و مردانه بجنگد.

در صورت مجروح شدن هم به ياري هم بشتابيم و فرد مجروح را به منطقه امني برسانيم.

اواخر عمليات بود. مهمات رو به پايان بود و رزمنده ها همچنان در حال جنگ بودند.

در اين اثنا آقا رحمت از ناحيه پا مجروح شد. خون زيادي از او مي رفت و من بايد به قولي كه داده بودم عمل مي كردم.

برادر رحمت هيكل درشت تري نسبت به من داشت و من بايد ايشان را به پشت گرفته و پاي پياده به منطقه امني مي رساندم. با توكل به خدا عزمم را جزم كرده و در دشت وسيعي که روبرويمان بود , مدت زيادي راه رفتم اما به نقطه معلومي نرسیده بودیم.

در اين حين به شخصي رسيديم. از ديدن ايشان خيلي خوشحال شده بوديم. با اميد به اينكه راه را به ما نشان دهد به او نزديك شديم و او با مهرباني مسير را به ما نشان داد.

چند قدم از او فاصله گرفتيم، اما ديگر خبري از او نبود و به صورت مرموزي از ديده ما ناپديد شد. به راستي كه در اين راه خداي متعال مرا ياري مي نمود.

قوت قلب تازه اي گرفته بودم. براي ياري رساندن به همرزمم با تمام قوا به راه ادامه دادم.

كم كم سپيده صبح نزديك مي شد و در گرك و ميش هوا به بچه هاي همرزم رسيدیم. آنها براي كمك به سمت ما آمدند.

اما برادر رحمت به دليل شدت جراحت و خونريزي زياد حال خوبي نداشت و بعد از ساعتي به رغم تلاش برادران به فيض شهادت نايل آمد.

اشك در ديدگانم امان نياورد و بر گونه هايم جاري شد. دوستي عزيز را از دست داده بودم. تنها دل خوشي ام آن بود كه به عهدمان عمل كرده بودم.

از سويي ديگر حضور آن مرد در مسير و نشان دادن راه, اين مطلب را به من ثابت كرد كه خدا همواره با بندگانش همراه است و با امدادهاي غيبي و دست توانايش همواره آنها را راهنمايي و ياري مي كند.

 

منبع : مرکز اسناد و ایثارگران بنیاد شهید آذربایجان غربی

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده