امیدوارم خداوند رحمان همه ما را صبر وتقوایی دهد که فقط برای رضای او کارهایمان را انجام دهیم.

 

شهید حسن گراوندی بسیجی دانش آموز (2)

وصیت نامه شهید حسن گراوندی
21/11/61
بسمه تعالی
پدر و مادر عزیز و بزرگوارم امیدوارم از درگاه خداوند بزرگ و مهربان مرا حلال کنید . خواهرانم صدیقه احترام اکرم اعظم و فاطمه مرا حلال  کنید ای مادر و ای پدر عزیزم همیشه یا بعضی وقتها شما را اذیت کرده ام مرا ببخشید و حلال کنید امیدوارم که خداوند بزرگ مرا ببخشد و گناهمان مرا ببخشد  ولطفی در حق من بکند و مرا به جهنم نیدازد و مرا به کنار انبیا بزرگ ببرد مثل آنها که چه رنجهایی کشیدند و من حالا که پایم شکسته است امیدوارم که بعد از آنکه خوب شدم مرا به شهادت که تنها آرزوی من است برساند که به کام خود برسم.
حالا ای داش عباش و داش محمد و داش حیدر از شما معذرت می خواهم که بعضی مواقع شما را اذیت کرده ام و امیدوارم که مرا حلال کنید.
ننه و بابا و خاله عزیز و مهربانم از شما معذرت می خواهم که اذیت و ناراحتتان کردم که امیدوارم مرا حلال کنید
و السلام علیکم
و من ا... التوفیق
امضاء حسن گراوندی
21/11/61
 
 
بسمه تعالی
زندگینامه شهید حسن گراوندی پیام شهید و نحوه شهادت ایشان
شهید فرزند حسین می باشد
نحوه شهادت:
همراه برادران سپاه و بسیجی جهت پاکسازی روستاهای کامیاران (کردستان) از لوث گروهکهای ملحد عازم آن مناطق می گردند شهید حسین گراوندی با وجود سن کم (15 ساله) مسئول تیربار پیشاپیش کاروان رزمندگان بوده که مورد کمین ضد انقلاب قرار می گیرد پس از آنکه مجروح می شود به اسارت گروهکها در می آید و پس از تحمل شکنجه های فراوان با وجود اینکه چند تیر خورده و زخمی بودند به شهادت می رسند.
پیام شهید:
من ترجیح دادم برای ادامه راه شهدا و اولیاء خدا و رفتن به سوی حرم حسینی به کوههای سر به فلک کشیده کردستان بروم و بروم تا اینکه حرم حسین را در اغوش بگیرم یا در خون خود غلطان شوم.
زندگینامه :
شهید حسن گراوندی در تاریخ شانزدهم اسفندماه هزار و سیصد و چهل و هفت در شهر کرمانشاه در خانواده ای مذهبی و از نفر اقتصادی متوسط چشم به جهان گشود از کودکی روح مذهبی را در خود با شرکت در مجالس مذهبی و جلسات قرائت قرآن پرورش داده بود بعد از انقلاب با اینکه سنش کم بود خیلی زود مسائل اطرافش را درک و هضم نمود روح آرام اما گر محتوای او و شیوه رفتار و برخوردی که در خانه با اطرافیان خود داشت حاکی از سرنوشت درخشانی می کرد که در انتظار او بود از این رو به منظور همگامی با امت مسلمان و بیدار کشورمان درس را رها نموده و به صفوف متحد مردم پیوست. با اعلام اعزام داوطلب به جبهه های حق علیه باطل او نیز خواستار عزیمت به میدان مبارزه شده علی رغم مخالفت های شدید برادران مسئول اعزام به علت کمی سن ایشان (13 سال) و با وجود اینکه شناسنامه اش را دستکاری ئ یک سال بزرگ کرده بود و از آمجا که گمشده خود را در جای دیگری یافته بود ولی او که گویی خبر داشت امر مقدس به عهدۀ وی محول شده مجدداً پافشاری کرد و آنقدر اصرار ورزید تا اینکه سرانجام با اعزام وی موافقت شد و چه زیبا بود لحظه ای که بگفته دوستانش با شنیدن  خبر اعزامش به میدان مبارزه حق علیه باطل پیشانی عبودیت بر خاک سائیده و خدایش را سجده نمود.
پس از چهار ماه مبارزه با بعثیان صدامی در جبهه سومار به کامیاران هجرت نمود و به مبارزه با گروهکهای ملحد شتافت و سرانجام در 23 شهریور ماه 1362 در درگیری با گروهک دمکرات شربت شهادت نوشید و به لقاء الله پیوست.
همانطور که قبلا توضیح داده شد شهید به علت کمی سن با اعزامش به جبهه موافقت نمی کردند آنقدر مشتاق به جبهه بود هر روز به واحد اعزام بسیج رفته و خواهش می کرد و حتی می گفت اگر من نمی توانم بجنگم لااقل می روم و سنگر برادران رزمنده را جارو می کنم بالاخره به این فکر افتاد که شناسنامه اش را دستکاری و یک در سال سنش را بزرگ کند و با این کار برادران مسئول اعزام هم نفهمیدند و عازم جبهه گردید چهار ماه در جبهه سومار و پس از آن عازم کردستان و در چندین درگیری با گروهکها شرکت نمود و شهید شد .
با وجود اینکه به علت کمی سن خانواده اصرار داشت که قبلا درس بخواند شهید قبول نکرد و اعلام نمود امام پیام داده و جبهه اسلام به ما نیاز دارد اگر امروز نروم فردا خیلی دیر است.
خاطره جالبی که از شهید دارم ایشان مجروح و پایش در گچ بود دکتر اعلام کرده بود که باید چهار ماه استراحت کند و پس از آن گچ پایش باز شود که شهید یکماه بیشتر تحمل نیاورد و خورش با اره گچ پایش را باز نموده و مجددا عازم جبهه گشت.
با اینکه شهید تنها فرزند ذکور خانواده و هنگام شهادت بیشتر از 15 سال سن نداشت خود خانواده با توجه به مذهبی بودن و داشتن اعتقاد به انا لله و انا الیه راجعون و از اینکه خداوند هدیه ایشان را قبول نمود خوشحال بودند و شهادت ایشان تاثیرات خوب و عمیقی در خانواده های فامیل و دوستان گذاشت.
نامبرده علاقه زیادی به حضرت امام (ره) داشتند و با توجه به پیام امام عازم جبهه گردیدند که قبلاً توضیح کامل داده شد خواهران را به حفظ حجاب و تقوی دعوت می نمود و به خانواده سفارش می کرد که هیچوقت امام را تنها نگذارید .
امت شهید پرور ایران اسلامی لحظه ای بیندیشید که ما چه بودیم و که بودیم و حال چه هستیم و که هستیم ما ملتی منحط بودیم که در فساد غوطه ور بودیم ولی دست خدا از آستین روح ا... بد ر آمد و ما را ملتی شجاع و الگو و اسوه نمود ما ملتی ترسو بودیم ملتی تحت سلطه بودیم هیچ کشوری و هیچ ملتی روی ملت ما حساب نمی کرد ولی حالا به همت حضرت امام رحمت ا... علیه و رهبری حضرت ایت ا... خامنه ای ملتی شدیم که برای همه ملتها نمونه هستیم و در حال حاضر با آمریکا دشمنیم و شما قدر این رهبر را بدانید که وحدت و پیروزی شما در گرو همین رهبری ولایت فقیه است و دست از پشتیبانی روحانیت مبارز برندارید که فنا خواهید شد پس هوشیار باشید و در خط مستقیم ولایت فقیه حرکت کنید امیدوارم خداوند رحمان همه ما را صبر و تقوایی دهد که فقط برای رضای او کارهایمان را انجام دهیم .
خانواده شهید حسن گراوندی
 
منبع : اداره هنری اسناد وانتشارات
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده