اشتياق بازگشت به منطقه جنگى او را وادار مى ‏كرد بعد از هر مرخصى با اين استدلال كه "سنگرم خالى است"، به منطقه جنگى باز گردد.
فيض ‏الله حامدى‏

فيض ‏الله حامدى، فرزند بيوك خان حامدى و گل‏قيد قربانى

 فيض‏ الله حامدى،در 16 ارديبهشت 1340 در خانواده‏اى مذهبى، در روستاى شكرلوى شهرستان گرمى مغان استان اردبيل به دنيا آمد. او دوران كودكى را در روستا سپرى كرد و از همان ابتدا بسيار پر جنب و جوش، صميمى و عاطفى بود. به فراگيرى قرآن علاقه زيادى داشت و براى آموزش آن به روستاى سيد كندى، در جوار روستاى زادگاهش رفت.

حامدى دوره ابتدايى را در دبستان روستاى شكرلو در سال 1347 آغاز كرد و در كنار تحصيل، به پدرش در كار كشاورزى و دامدارى كمك مى‏كرد. على‏رغم سن كم از دوره نوجوانى براى صله‏رحم اهميت ويژه‏اى قايل بود. در برپايى فرايض دينى سعى و جديت بسيار داشت و ارج و منزلت نماز و روزه را پاس مى‏داشت. در سال 1352 به دنبال كوچ خانواده به شهر گرمى مغان، كلاس پنجم ابتدايى را با معدل خوب به پايان رساند و على‏رغم علاقه وافر به درس، به خاطر عدم بضاعت مالى خانواده در تأمين مخارج، مجبور به ترك تحصيل شد. بعد از مدتى براى كارگرى به بندر انزلى رفت. سپس براى انجام نظام وظيفه نام‏نويسى كرد و دوره خدمت سربازى را در پادگان آموزشى عجب‏شير آغاز و در دادگسترى تبريز و تكاب سپرى كرد. پس از اتمام دوره وظيفه اشتياق فراوانى براى عضويت در سپاه پاسداران انقلاب در وى پيدا شد و با اصرار بسيار، رضايت مادرش را براى عضويت‏جلب كرد. در سال 1364 دوره عمومى سپاه را در تبريز پشت سر گذاشت‏و به جبهه اعزام شد. فيض الله بعد از ماهها حضور در جبهه، "رخنه شائبه در عقيده" و يا دعاهاى مادر را مانع دستيابى به شهادت مى‏دانست. او در اشتياق شهادت، به صراحت مادرش را به تبعيت از حضرت زينب عليهاالسلام توصيه مى‏كرد و دعا براى تعجيل در شهادت را از وى مى‏طلبيد. در بين سالهاى 65-1364 از فرماندهان واحدهاى سپاه پاسداران انقلاب اشنويه به شمار مى‏رفت. در فرماندهى و مديريت، دقيق و نكته‏سنج بود و با نيروهاى تحت‏الامر در كمال صفا و صميمت برخورد مى‏كرد. او در هر شرايطى خود را يك بسيجى مى‏دانست و در حفظ بيت‏المال بسيار دقيق و حساس بود. دوست و همرزم فيض‏الله او را قبل از عمليات چنين توصيف مى‏كند: فيض‏الله با حال گريان و تضرع در خلوت شبانگاهى زمزمه مى‏كرد كه: «خدايا ما بندگان حقير در برابر تو، سر تعظيم فرود مى‏آوريم و در برابر بى‏عدالتى مبارزه مى‏كنيم و نمى‏گذاريم دست شيطان بر ما چيره شود.»

اشتياق بازگشت به منطقه جنگى او را وادار مى ‏كرد بعد از هر مرخصى با اين استدلال كه "سنگرم خالى است"، به منطقه جنگى باز گردد.

او علاوه بر هدايت و همراهى بسيجيها در عملياتها در ايام كوتاه مرخصى نيز بيشتر اوقات را در پايگاههاى مقاومت مى‏گذراند. و در يارى و كمك به افراد ضعيف و محتاج پيشقدم بود و گاهى مايحتاج آنان را تأمين مى‏كرد و يا پول در اختيار آنها قرار مى‏داد.

فيض الله حامدى، ابتدا با دختر همسايه ازدواج كرد اما اين وصلت به خاطر دخالتهاى نارواى اطرافيان به طلاق انجاميد. پس از اين جدايى، با مشورت خواهرش، با خانم اختر هندى پيوند زناشويى بست و پس از يك سال صاحب دخترى شدند كه نام سميه را بر او نهادند. فيض‏الله به هنگام تولد فرزندش در جبهه بود و سه روز بعد از تولد او به مدت 24 ساعت به مرخصى آمد و صبح روز بعد به منطقه بازگشت‏

او در سركوبى هواداران سازمان مجاهدين خلق در شهرستان گرمى مغان نقش بسزايى داشت‏و به همين خاطر بارها در اشنويه تهديد شد.

منبع: فرهنگنامه جاودانه های تاریخ، استان اردبیل

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده