ویژه نامه شهید آیت الله علی قدوسی "ذبیح عدالت"
يکشنبه, ۱۴ شهريور ۱۳۹۵ ساعت ۱۲:۲۳
نوید شاهد: مرحوم آقاي قدوسي از فضلاي معروف و عضو جامعه مدرسين و از شاگردهاي خوب امام بودند ، ايشان جزء افرادي بود که اگر به کار تدريس ادامه مي دادند از آنهايي بودند که شايد صدها نفر شاگرد مي توانست در حوزه داشته باشند ، براي خاطر اين که آدمي بود خوش حافظه ،‌خوش استعداد و پرکار هم در فقه و اصول کار کرده بود و هم فلسفه بلد بود ولي بر اثر اين که تشخيص داد که يک کار منظم با برنامه و تشکيل يک مدرسه منظم با برنامه براي تربيت طلاب لازم و ضروري است


مصاحبه با مرحوم حجت السلام طاهري خرم آبادي

 به عنوان يکي از کساني که ايشان را مي شناسيد مطالبي را پيرامون آشنايي تان با آن بزرگوار برايمان بيان فرماييد

مرحوم آقاي قدوسي از فضلاي معروف و عضو جامعه مدرسين و از شاگردهاي خوب امام بودند ، ايشان جزء افرادي بود که اگر به کار تدريس ادامه مي دادند از آنهايي بودند که شايد صدها نفر شاگرد مي توانست در حوزه داشته باشند ، براي خاطر اين که آدمي بود خوش حافظه ،‌خوش استعداد و پرکار هم در فقه و اصول کار کرده بود و هم فلسفه بلد بود ولي بر اثر اين که تشخيص داد که يک کار منظم با برنامه و تشکيل يک مدرسه منظم با برنامه براي تربيت طلاب لازم و ضروري است يعني همان مدرسه حقاني ، ايشان همه کارهاي علمي خودش را رها کرد ، البته به استثناي مطالعاتي که در ايام فراغت براي خود من نقل مي کرد در يک سري مسائل اسلامي داشت ، کارهاي معمول روزمره حوزه از درس و مباحثه و تدريس و … همه را رها کرد و ايشان رفتند و در رأس مديريت اين مدرسه قرار گرفتند ، و البته آن روزها ما در حوزه يک مدرسه اي که داراي برنامه باشد طلاب را با يک سري برنامه هاي منظم بالا بياورد و رشد بدهد نداشتيم و اين قدم اولي بود که در اين زمينه برداشته شد و چون محصول بسيار عالي و خوبي هم داشت . به دنبال اين ، مدارس ( با برنامه )‌ديگري در حوزه به وجود آمد . ايشان اين مدرسه را تأسيس کرد ( عهده دار شدند ) و البته جلساتي در ماه دوبار يا يکبار با مرحوم دکتر بهشتي در رابطه با همين مدرسه داشتند که مرحوم دکتر بهشتي مي آمد و مشورتهايي مي شد ، برنامه ريزي با مشورت ايشان ، آقاي جنتي و آقاي مصباح نسبت به مدرسه انجام مي شد .

در اين مدرسه خصوصياتي که از ايشان ما سراغ داريم يکي تقيد ايشان بود به نظم ، اين خودش يک مسئله قابل توجهي است که يک کاري که تا آن روز سابقه نداشت شروع شده و ميخواهد يک عده از طلاب و اساتيد را بياورد زير پوشش نظم که سر ساعت بيايند ، سر ساعت شروع کنند و خاتمه بدهند و امتحان بدهند ، اين براي اولين بار دارد در حوزه انجام مي شود بسيار با مشکلاتي روبروست . ايشان روي اين مسئله خيلي پافشاري داشت که نظم در کلاسها ، در آمد و رفت ، در استاد ، در خواندن ، در مطالعه دخالت داشته باشد و عنايت عجيبي ايشان داشت به روحيات و اخلاقيات طلاب مدرسه حقاني . مثلاً ايشان گاهي ساعت 2 بعد از نيمه شب از منزلش بلند مي شد بدون آن که کسي متوجه بشود مي آمد توي مدرسه تا ببيند که طلبه ها در چه حالي هستند و چه مي کنند . اين کمتر سابقه دارد که مديري در هيچ موسسه اي و در هيچ جايي اين چنين عنايتي داشته باشد . گاهي حتي سئوال مي کرد و بحث مي کرد از نظر شرعي مثلاً چطور مي شود و خوب حل شده بود اين مسئله براي ما ، گاهي مثلاً سرزده وارد حجرات طلاب مي شد که ببيند طلاب در چه حالي هستند خودش در آن مدرسه درس اخلاق مي گفت و مسائل اخلاقي را مطرح مي کرد . از آقاياني که بحث هاي اخلاقي را ميتوانستند مطرح کنند دعوت مي کرد و خلاصه بهترين دليل بر اين که ايشان عناست در اين کار داشت اين که محصول اين مدرسه مي شود گفت که از بهترين طلاب و فضلاي حوزه بوده است الان خيلي از برادراني که در دادگاهها هستند و قاضي شرع هستند يا بعضي از کارهاي ديگر ، افرادي هستند جا افتاده و خوب ، اينها همه محصول اين مدرسه هستند و در انتخاب استاد خيلي دقت مي کردند هيچ در برخورد با طلاب و استاد ، مسئله روابط برايش مطرح نبود يعني براي او خيلي آسان بود به نزديک ترين فرد و دوستان و رفقايش مثلاً فرض کنيد که اگر پسرش در مدرسه بود و نمره کم مي آورد بگويد که پسر شما نمي تواند در مدرسه بماند و مکرر اين مسائل را ما مي ديديم و حالا من نمي خواهم که اسم آن افراد را بياورم ، افراد فاضل در آنجا تدريس مي کردند و استاد بودند ،‌پسرش مثلاً اگر نمره کم مي آورد ، عذرش را ميخواست .

خيلي مقيد بود به قانون ، مقيد بود به جهات شرعي ، مقيد بود به اخلاق طلاب ، مقيد بود به درس خواندن طلاب و حفظ اين مدرسه و از جمله مسائلي که باز در اين رابطه وجود داشت حساسيتي بود که دستگاه (ساواک ) روي اين مدرسه داشت دستگاه روي مدرسه حقاني بسيار حساس بود . مکرر توي مدرسه مي ريختند حجرات را مي گشتند و افراد را مي گرفتند چون طلاب مدرسه حقاني جزء آن طلابي بودند که در مبارزات هم شرکت داشتند به گونه هاي مختلف ، و خود آقاي قدوسي در برخورد با مأمورين رژيم بسيار قرص و محکم و قشنگ بلد بود که اينها را بپيچاند و سرشان را گرم کند ، يادم مي آيد اين قصه را براي ما تعريف مي کرد که يک روزي آمده بود ( رئيس اطلاعات شهرباني ) براي گرفتن پسر آقاي جنتي ( که در صدا و سيما بودند ) آقاي جنتي هم مشغول تدريس بود ايشان به عنوان اين که ايشان مشغول درس هستند و دارد درس مي گويد آنچنان سر اين رئيس اطلاعات را گرم کرد ، اصلاً به روي خودش نياورد که تو دنبال پسر ايشان آمده اي به عنوان اين که تو آمده اي دنبال پدر سرش را گرم کرد به اين که الان شما نمي توانيد برويد سر کلاس ، ايشان مشغول تدريس هست و مزاحم ايشان نمي توانيد بشويد و از آن طرف هم به يک شکلي به پسر آقاي جنتي خبر مي دهد که شما از مدرسه بيرون برويد و او از مدرسه بيرون مي رود . بعد از اين که کلاس تعطيل مي شود مي بينند آقاي جنتي بيرون آمد ، هرچه مي گردد مي بيند آن فردي که مي خواهد نيست . مي گويد من کار به آقاي جنتي ندارم پسر ايشان را کار داشتم . به اين شکل او را فراري داد . که اتفاقاً از همين جا هم پسر آقاي جنتي رفت و از مملکت خارج شد و کارش هم خيلي خوب شد و مشابه اين جريانات زياد داشت که اينها وقتي مي آمدند مي ريختند توي مدرسه آنچنان سر اين ها را گرم مي کرد گاهي مي آمدند توي خانه ايشان ، آنچنان سرگرمشان مي کرد و افراد را که مورد تعقيب بودند کاري مي کرد که اينها فرار بکنند و مکرر هم ايشان سر آنها را کلاه مي گذاشت ( با تمام زرنگي که آنها داشتند ) و استقامت خودش هم خيلي عجيب بود و حتي در يک سري کارهاي در واقع خيلي خطرناک براي رژيم ايشان دخالت داشت در آن مسائل و احدي اطلاع نداشت و حتي خود رژيم هم نتوانست در اين زمينه يک برگه اي پيدا بکند . تا اين که بعد از پيروزي انقلاب از طرف امام ابتدائاً مسئوليت کميته قم و اوضاع شهر قم را داشت . البته در مسئله استقبال امام ، طلاب مدرسه حقاني نقش داشتند و در مسئله استقبال ايشان مسئوليت داشتند در مسئله تحصن روحانيون در دانشگاه ايشان نقش فعالي داشت و در مسائل ديگري که در مبارزات و قبل از آمدن امام بود و بعد از اين که امام به قم تشريف آوردند ابتدا مسئوليت کميته قم را داشتند و بعد هم امام ايشان را به عنوان دادستان کل معرفي کردند و ايشان در زمان دادستاني اش شب و روز تلاش مي کرد و استراحت و تعطيلات نداشت و حتي جمعه که مي آمد به قم براي رسيدگي به کار مدرسه حقاني بود که اين مدرسه تعطيل شده بود به خاطر اين که طلابش هم جذب ارگانهاي انقلابي شده بودند و مخصوصاً‌دادگاهها ولي در همان سطح پاييني که مي خواست شروع بشود ، ايشان مي آمد براي اينکه کار آنها را در روز جمعه رديف بکند و از قدمهاي مثبت و بسيار ارزنده اي که مرحوم آقاي قدوسي برداشت تأسيس مکتب توحيد بود اين هم باز اولين قدمي بود که در قم براي تربيت خواهران طلبه برداشته شد که اين قدم بزرگي بود و ثمرات خوبي هم داشته و به دنبال اين مکتب ، البته مکاتب ديگري هم شروع شد . الان مي بينيم که يک بخشي از کار قم را همين مکاتب دخترانه تشکيل مي دهد در حالي که قبلاً‌در قم از اين مسئله خبري نبود مگر به طور خصوصي و خيلي محدود ، اما يک مکتبي باشد و رسماً امتحاني بدهند و کنکوري داشته باشد و بعد هم کلاسهايي داشته باشند ، اينجور نبود و در مکتب توحيد هم ايشان بسيار حساس بود روي اخلاق و وزانت و متانت آنهايي که در مکتب هستند . چه اساتيد و چه شاگردان و در کل ايشان هم در مسائل فرهنگي و علوم اسلامي قدمهاي مثبتي برداشت و تلاشهاي بسيار پيگير و چشمگيري داشت که در آن شرايط و زمانها کمتر کسي حاضر مي شد که اين طور فداکاري کند و خودش را از رديف اساتيد و درس گفتند و مطالعه و اينها کنار بکشد و شب و روز را مشغول اين مسائل بکند و هم در مسائل انقلابي باز ايشان قدمهاي مثبت و چشمگيري داشت مخصوصاً بعد از پيروزي انقلاب و کارهايي که در رابطه با دادگاههاي انقلاب داشت و آن وضعي که قبل از ايشان در دادستاني بود که منجر شد به اين که امام ايشان را قرار بدهند و بعد ايشان آمد و مقدار زيادي به دادستاني سرو سامان دادند در مسئله منافقين از قبل ايشان حساسيت بسيار زيادي داشت و منافقين هم روي ايشان حساسيت داشتند و اساساً با اين که خيلي ها فکر مي کردند که ايشان آدم انقلابي و مبارزي نيست ، ولي دوستان نزديک ايشان مي دانستند که نه ايشان يک روحيه انقلابي خيلي عجيبي دارد . من مکرر از ايشان مي شنيدم در قبل از پيروزي در سالهاي 53ـ54 مي گفت تا خون نشود و تا شهيد ندهيم و خلاصه تا کشتارها نشود ما به نتيجه نخواهيم رسيد و اين مسئله را ايشان خيلي رويش تأکيد مي کرد يکي از خصوصيات ايشان علاقه عجيبي بود که ايشان به امام داشت . واقعاً به امام معتقد بود ( هم علاقمند بود وهم معتقد ) شايد جزء آنهايي بود که نسبت به امام از همان قبل ، قبل از اين که امام در مسائل انقلاب قدم بگذارد بدين معني که شرايطي پيش آيد که امام مبارزه را شروع بکند ،‌ايشان به امام علاقمند بود و نسبت به ايشان اظهار شيفتگي و علاقه نشان مي داد ، قهراً شاگردي که استاد خودش را درک بکند به استاد خودش علاقمند است در مصاحبه ها و در تست هايي که از هوش طلاب مي کرد ، در برخوردها و حتي در نگاه کردنش به افراد ، در سئوال و جوابهايش ، يک ريزه کاريها و تيز بينيهايي از خودش نشان مي داد که ما در کمتر افراد ،اين خصوصيات را ديديم و در عين حال که هيچ روابط برايش مطرح نبود خيلي باصفا بود با علاقه بود و بسيار دوستان خودش را در شهادتش متأثر کرد من خودم از آنهايي هستم که هنوز وقتي نگاهم به عکس ايشان مي افتد جداً از صميم قلب متأ‌ثر مي شوم و حالت گريه به من دست مي دهد . و اين جز بر اثر اين نبود که کمالاتي که در ايشان بود باعث مي شد والا فردي نبود که آدم را جذب کند از جهات ديگر آدمي بود در عين حال در بسياري از مسائل خشک . مثلاً يک چيزي را بهش مي گفتند مي گفت نمي شود . خيلي صريح مي گفت نه اين نمي شود ولي آنقدر آدم با کمالي بود و داراي کمالات زيادي بود که تأثر ما هنوز واقعاً از بين نرفته و واقعاً از ضايعات است رفتن مرحوم آقاي قدوسي هم در بعد فرهنگي و علمي و هم در بعد انقلابي آنقدر من به کار فرهنگي ايشان در حوزه تربيت طلاب و ادامه اين دو مدرسه ، من آنقدر به اين معتقد بودم که من با رفتن ايشان به تهران و دادستان کل انقلاب شدنشان موافق نبودم و در اين زمينه به ايشان مي گفتم پس با اين کار مهم و عظيمي که هست چه مي کنيد و ايشان مي گفت که وظيفه اي است که موقتاً من اين کار را ادامه مي دهم و به محض اين که ببينم که اين کار از ديگري هم ساخته است من برمي گردم به قم و آن کار را ادامه مي دهم متأسفانه ضد انقلاب و منافقين نگذاشتند
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده