شهدای غواص استان زنجان(6)/ وصیتنامه شهید منصور الماسی
شهید منصور الماسی در بخشی از وصیتنامه خود می نویسد؛ قامت رفت، نوري رفت، ولي ما هنوز مانده ايم.


بسم الله الرحمن الرحيم

با سلام به حضور ساحت مقدس وليعصر (عج) و نايب بر حقش قلب تاريخ، اميد امت، ابراهيم زمان، خميني بت شكن، و با درود به شهداي اسلام از كربلا گرفته تا صحراي خونين و سوزان خرمشهر و كوه هاي سر به فلك كشيده غرب وصيتنامه خود را آغاز مي نمايم.

معبودم الله، مكتبم اسلام، كتابم قرآن، حزبم حزب الله و رهبرم روح الله است. سپاس و شكر پروردگاري را كه مرا در اين زمان كه دوران شكوفايي اسلام است و به دست رهبر انقلاب جلوه گر شده، آفريد.

اين جانب از آنجا كه خود را يك فرد مسئول دانستم كه براي دفاع از اسلام و حريم اسلامي به جبهه آمدم، امام را درود مي فرستم و او را از صميم قلب دوست دارم، زيرا مرا آن چنان رهبري نمود تا به معبودم الله برسم.

به قول برادر شهيد ابوالفضل نوري:((واي به حال آن خانواده اي كه يك شهيد در راه خدا نداده باشد، چون در روز محشر در پيشگاه حضرت زينب(س) شرمنده و سرافكنده خواهد بود پس با صبر خود به دشمنان ضربه بزنيد.

شهادت عزيزان چه سخت است، انسان دوستاني را از دست مي دهد كه با دنيا عوضش نمي كند.

يكي از اين برادران، برادر شهيد، محمود بيات بود كه در تاريخ 3/8/62به درجه رفيع شهادت نائل آمد. اين برادر عاشق حسين(ع) بود و در اين ماه، همه فكر و ذكرش حسين(ع) بود و همه اش حسين، حسين مي گفت و مي گفت:

قامت رفت، نوري رفت، ولي ما هنوز مانده ايم.

او با آن دهاني كه ذكر مولايش حسين(ع) را مي كرد، تركش خمپاره درست، بر دهانش خورده بود. چه خوب است كه انسان، آن گونه به فكر خداي خود باشد و خدا دوست داران خود را مي شناسد و آنان را به سوي خود مي خواند و مي گويد: ((اي دوستداران حسين(ع) كه عاشق كربلاييد، لبيك گويان به امام زمان، بياييد. محمود رفت، به معبودش رسيد. او عاشق حسين(ع) بود و شخصا با حسين(ع) ديدار كرد.

آرزو داشتم در حجله بختم به سعادت بــرسـم

رهبرم گفت كه در سنگر عشقم به شهادت برسم

منبع: بنیاد شهید و امور ایثارگران استان زنجان
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده