مادر من هر جا که باشم بالاخره زمان مرگی دارم و باید که بمیرم حالا چه اینجا باشد و چه جای دیگری!
يکشنبه, ۲۴ مرداد ۱۳۹۵ ساعت ۱۴:۰۲
نمی خواهم از خواب بیدار شوید و مزاحم استراحتتان شوم.

خاطرات شهید بهروز کاکی به نقل از مادر شهید

الهی!از خاک چه آید مگر خطا و از علت چه زاید مگر جفا و از کریم چه آید جز وفا

نوید شاهد لرستان:بهروز مهربان و دلسوز و در کنار مهربانیش شوخ طبع هم بود.با خواهر و برادرانش بسیار مهربان بود و از جمع آنها یکی از خواهرانش را به نام فروزان خیلی دوست داشت.او فوتبالیست و اهل ورزش بود.بهروز هر زمانی که به مرخصی می آمد اگر آمدنش به شب برمی خورد از سر در خانه می پرید وسط حیاط و وارد خونه می شد و بعد که ما متوجه آمدنش می شدیم به او می گفتیم که چرا زنگ نمی زنی که در را برایت باز کنیم؟می گفت نمی خواهم از خواب بیدار شوید و مزاحم استراحتتان شوم.زمان عقدش مراسم کوچکی برایش گرفتیم و بعدش راهی ماه عسل شد.وقتی که آمد مرخصی زمان رفتنش کوله پشتی و وسایلش را قایم می کردم تا او را ماندگار کنم اما زمان رفتن که فرا می رسید وسایلش را از من می خواست.به او می گفتم که نمی خواهم از اینجا بری نمی خواهم تو را از دست بدهم.می گفت مادر من هر جا که باشم بالاخره زمان مرگی دارم و باید که بمیرم حالا چه اینجا باشد و چه جای دیگری و با این حرفها مرا راضی می کرد و وسایلش را می گرفت و راهی خدمت می شد.به گفته یکی از دوستانش که یکی از بازماندگان بود:سروش می گوید:شب شهادتش که قرار بود فردا ما 14 نفر برویم در جنگلهای آلواتان کردستان برای شناسایی،بهروز سرما خورده بود و زیاد حالش خوب نبود.یکی از بچه ها گفت دیگه نیاز نیست که بهروز با ما بیاید او بماند و استراحت کند.زمان رفتن بهروز متوجه شد و خواست که بیاید.به او گفتیم تو حالت خوب نیست ولی اصرار کرد به آمدن انگار که سرنوشتش این بود گفت نمی گذارم که شما بدون من بروید و من حتماً باید با شما بیایم و بالاخره ما را راضی کرد.و روز شناسایی با ما همراه شد.همگی سوار ماشین شدیم در بین راه گفت:بچه های لر چند نفرید؟به او گفتیم چرا؟گفت می خواهم بدانم که اگر کشته شدیم بچه های لر چند نفریم که بتوانند در مسجد شهرمان تشییع کنن،تعداد لرها را گفتیم زمانی که رسیدیم بهروز گفت که چقدر ساکت و آرام است بچه ها مواظب باشید احتمالاً خبریه و یکدفعه از چهار طرف محاصره شدیم و ما را بستند به گلوله و 13 نفر از بچه ها شهید شدند و من هم جراحت زیادی برداشتم.اسیر شدم و بعد از مدتی با کمک سران کشور آزاد شدم.

منبع:سیستم اطلاعاتی معاونت فرهنگی بنیاد شهید لرستان
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده