در کلام یاران - سردار شهيد يزداني همرزم شهيد شفيع زاده
چهارشنبه, ۰۶ مرداد ۱۳۹۵ ساعت ۱۱:۳۲
رمز موفقيت شهيد شفيع زاده اين بود كه با نيروهاي تحت امر خودش يك ارتباط عميقي برقرار مي كرد. اصلاً نگاه نمي كرد كه اين فرمانده آتشبار است فرمانده گروه است يا فرمانده قبضه است يا يك سرباز است
شهيد شفيع زاده در رابطه با طراحي آتش و پشتيباني آتش در عملياتهاي مختلف در وضعيتهاي مختلف واقعاً تدابير ويژه خودش را داشت. ايشان در عمليات والفجر 8، طراحي را انجام داد كه امروز به اتفاق همه معتقدند كه اگر آن آتش پشتيباني به آن شكل طراحي نشده بود و به هر شكل ديگري شده بود، ما در پشتيباني رزمي نيروها موفق نمي شديم و سرنوشت عمليات والفجر 8 شايد چيز ديگري بود. يعني در عمليات والفجر 8 توپخانه سپاه با مديريت و فرماندهي شهيد شفيع زاده طوري حركت بكند كه درصد بالاي موفقيت عمليات به وسيله پشتيباني آتش فراهم بشود. اين نبود مگر يك تدبير همين شفيع زاده. 

براي عمليات خيبر و انجام پشتيباني آتش طرح ديگري را داشت. يعني آن جا طور ديگري انجام داد. همين شفيع زاده براي عمليات بدر طرح ديگري بكار برد. عملياتي كه 30 – 40 كيلومتر كه ما عقبه آبي داشتيم و اصلاً جاده نداشتيم، خشكي نداشتيم. ايشان آمد و طراحي ويژه خودش را كرد. اگر امروز ما براي عمليات والفجر 8، كربلاي 5، بدر و خيبر و عملياتهاي ديگر بخواهيم طراحي آتش بكنيم من اعتقادم اين است كه با درصد بسيار كمي تغيير، همان تهيه آتش را خواهيم كرد.
شهيد شفيع زاده به مصداق آن جمله حضرت علي (ع) كه فرمودند : هميشه عمق دشمن را ببينيد، ايشان عمق دشمن را مي ديد و در كار سازمان هميشه عمق سازمان را مي ديد. آن آخر خط را مي ديد. الان تشكيلات توپخانه كه در واقع يادگار آن شهيد بزرگوار است. 

ما الان كه نشستيم، براي توپخانه برادراني كه مي خواهند كار بكنند، مي بينيم بسياري از مطالبي كه ايشان در سال 61 و 62 گفته اند به همان ها مي رسيم. خوب چگونه مي شود كه يك فكري بعد از 20 سال تغيير و تحولات همچنان زنده است؟ اين نشان دهنده آن است كه آن كسي كه اين فكر را مي داده بر مبناي اصولي بوده است كه ماندگار شده است.

شهيد شفيع زاده آمد نيازمنديهاي عمليات را در صحنه و منطقه جنگ و در دفاع مقدس در بُعد پشتيباني آتش، نيازمنديهاي آن را با آموزش ها تطبيق داد. ايشان با ايجاد دانشكده توپخانه كه آن زمان آموزشگاه  توپخانه بود كه بعداً شد دانشكده توپخانه، ايشان آمد هر آنچه كه در جبهه نياز داشتيم آن را آورد به پشت جبهه و در آموزشگاه منتقل كرد و نيازمندي را تعريف كرد و آنچه كه ما در جنگ نياز داشتيم در دانشكده تدريس مي شد، يعني آن كه مربي آموزش بود در پشت جبهه و مسئول آموزش بود و علاقمند بود برود در جبهه بجنگد ولي موفق نمي شد ايشان كاري كرده بود كه آن مربي احساس مي كرد در خط مقدم در عمليات خيبر دارد مي جنگد. چرا؟ چون مي ديد همين آموزشي كه داد، آن آموزش رفت و باعث نجات يك گردان و تيپ شد و اين احساس را مي كرد كه كارش خيلي مهم بوده و اين مربي مي آمد و اين گچ نقش كلاش را داشت و آن تخته سياه نقش خاكريز را داشت و اين زدودن جهل علمي از ذهن دانشجو، كشتن دشمن را در او تداعي مي كرد و جالب بود كه همين مربي و همين استاد وقتي مي رفت خط مقدم مي ديد هر آن چيزي كه مي گفته و آموزش مي داده اينها دارند آنجا پياده مي شوند و موفق هستند و آن دانشجويان آنها را به انجام مي رسانند و موفق هستند. اين كار بسيار بزرگي بود كه اين را آورد با موضوع تطبيق داد و موفق بود.

رمز موفقيت شهيد شفيع زاده اين بود كه با نيروهاي تحت امر خودش يك ارتباط عميقي برقرار مي كرد. اصلاً نگاه نمي كرد كه اين فرمانده آتشبار است فرمانده گروه است يا فرمانده قبضه است يا يك سرباز است. شفيع زاده قبل از هر چيز نگاه مي كرد و مي گفت اين يك انسان است و يك رزمنده كه در اختيار ما قرار گرفته كه بايد اين را آموزش بدهيم، سازمان بدهيم و به كار بگيريم و اين باعث مي شد كه بهترين استفاده را از نيرو بكند. يك جمله اي را برايتان بگويم كه شايد بتوانم در اين خصوص عمق مطلب را برسانم. اين است كه شفيع زاده به تعداد آدمهايي را كه در اختيار داشت، فكر در اختيار داشت. يعني هميشه مي دانست كه فلان فرمانده تحت امر خودش نظرش در مورد فلان مطلب چيست. چون هميشه با اينها صحبت مي كرد و نظرشان را مي گرفت و در ذهنش داشت. وقتي در جلسات بالا شركت مي كرد شفيع زاده نظر حسن شفيع زاده را فقط بيان نمي كرد. چون فكر همه را داشت. فكر مجموعه توپخانه را بيان مي كرد و اين حسنش اين بود كه وقتي مي آمد در سازمان ، تصميم گيري مي شد و اجرا مي شد همه از فكر و نظر او استقبال مي كردند.

بسياري از فرماندهان توپخانه كه خيلي هايشان هم شهيد شده اند، فرماندهان گردان و گروه شدند و بعد هم شهيد شدند. حتي كه بسياري از فرماندهان توپخانه و گروه كه الان زنده هستند اينها سرباز بودند. يعني آمده بودند در توپخانه خدمت سربازي بكنند. از يك سرباز يك فرمانده ساختن خيلي مهم است ولي هنر مديريتي شفيع زاده اين بود كه از اين سرباز كه آمده بود دو سال خدمت سربازي بكند و برود دنبال زندگي خودش، تو جنگ اولاً شيفتۀ اخلاق شفيع زاده شد و بعد كه شيفته اخلاق او شد ماند و بعد شد فرمانده.
جلسه اي تشكيل شد و بعد از جلسه گفتند كه سفره اي پهن بشود. يك سري از برادران آمدند نشستند تو جمع. همه نشستيم سرسفره. بعد من كه مي شناختم ايشان را يك نفري بود كه در كنار من بود، نمي شناخت. نشسته بود همين طور دوروبر را نگاه مي كرد. يك نيروي عادي سازمان بود و از همراهان ما بود، آمده بود دنبال ما و شفيع زاده را اصلاً نمي شناخت. گفتم كه بيا نهار بخوريم و آمد و نشست كنار من. اسم شفيع زاده را خيلي شنيده بود همين طور نگاه مي كرد. ديد كه يك نفر دارد سفره را پهن مي كند و همه مي گويند و مي خندند. يك نفر تند تند از قابلمه غذا مي كشد و پخش مي كند و بلند مي شود پارچ آب و ليوان مي آورد. اين بنده خدا از من سئوال كرد كه شفيع زاده را من نديدم. گفتم كه همين شخص است. گفت همين كه دارد غذا مي كشد و توزيع مي  كند، همين؟ گفتم بله. گفت اين فرمانده توپخانه سپاه است؟ گفتم بله. يكدفعه ديدم طوري شد و يك حالتي برايش بوجود آمد. گفتم چي شده؟ گفت كه من فكر مي كردم شفيع زاده يك آدم خيلي با ابهت و با كلاس مي آيد و اخمهايش توي هم. كه من احساس كردم اين برايش يك دنياي جديدي باز شد و اين برادري كه آمده بود يك مدت كوتاهي در جبهه بماند كه با ما آمده بود، اين برخورد فرمانده من را كه ديد اين طوري بود كه ماند و شد يكي از فرماندهان توپخانه سپاه.
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده