سالروز آسمانی شدن شهید رمضان، فرمانده گردان مصطفی خمینی
سال 56 نیز در یکی از بهترین رشته ها از دانشگاه تبریز قبول شد، ولی به علت شرکت در تظاهرات و فعالیت بر علیه رژیم طاغوتی به دانشگاه نرفت و مبارزه در راه خدا را به تحصیل در نظام طاغوتی ترجیح داد.


نوید شاهد آذربایجان غربی: سردار شهید سید محمد تقی قدسی سال 37 در قم به دنیا آمد و با تلاشی تحسین انگیز موفق به اخذ دیپلم شد و در دانشگاه تبریز قبول شد، ولی به علت شرکت در تظاهرات و فعالیت بر علیه رژیم طاغوتی به دانشگاه نرفت. در عملیات رمضان سال 61 که  فرماندهی گردان مصطفی خمینی را از تیپ عاشورا به عهده داشت، بیست و نهم تیر 61 در حوالی بصره (شلمچه) شهد شهادت را نوشید و به لقاءا... پیوست.


"يا ايتها النفس المطمئنه ارجعي الي ربك راضيه مرضيه فادخلي في عبادي وادخلي جنتي"

از شهيدان چه مي توان گفت. با كدامين قلم مي توان از ايثارشان نوشت. كدامين كلمات بيانگر مقام والاي آنان است. شهدا شمع محفل بشريتند و قلب تپنده تاريخند و به فرموده قرآن «بل احياء عند ربهم» آري قصه شهيد را جز با ترانه شهادت نمي توان بيان كرد و شهادت خود گوياي عظمت و بيانگر مقام رفيع اينان مي باشد.

سخن گفتن از شهيدان، اين اسطوره هاي بلندمرتبه تقوا و فضيلت و ايثار و مقاومت، آنگونه كه بيان شد بسي دشوار است. از آنجا كه تبليغ خط شهيد و رساندن پيام شهيد رسالتي سنگين بر دوش همگان مي باشد و قصور از آن گناهيست بس بزرگ، لذا با توجه به اين رسالت سنگين و با توجه به نقصهايي كه در خود سراغ داريم به شمه اي از زندگي كوتاه اما پربار شهيد «سيد محمدتقي قدسي» مي پردازيم.

مبارزه در راه خدا را به تحصیل ترجیح داد؛ شهید سید محمد تقی قدسی

شهید محمدتقی قدسی در سال1337 در خانواده ای روحانی در شهرستان خون و قیام «قم» به دنیا آمد تا بعدها قیامگری از حسینیان باشد. از چشمه عاشورا بنوشد و به صف کربلائیان بپیوندد. در حادثه خونین پانزده خرداد چهل و دو، کودکی بیش نبود اما طبق فرموده امام از یاران آینده او به حساب می آمد. از همان ایام کودکی در مجالس مذهبی مخصوصا در ماه محرم در عزاداری ها شرکت می کرد و بدینگونه فرهنگ میهن اسلامی در عمق وجودش جان گرفته و او را فردی مبارز و از جان گذشته می ساخت.

 دوران دبستانی خود را در حالی که استعداد شگفت انگیزی از خود بروز داده و موجب تحسین استادانش شده بود، در دبستان دولتی دهقان درس خواند و تحصیلات دبیرستانی خود را در مدارس فردوسی و لقمان ارومیه به پایان رسانید در دوران تحصیل و بعد از آن فردی درستکار بوده و به سلامت و پرورش تن و روان اهمیت می داد. 

در رشته های والیبال و پینگ پنگ، فوتبال، وزنه برداری و ورزشهای رزمی تبحر زیادی داشت و اخذ دیپلم اش مقارن بود با انقلاب اسلامی ملت ایران در56 و57  که در همان سال نیز در یکی از بهترین رشته ها از دانشگاه تبریز قبول شد، ولی به علت شرکت در تظاهرات و فعالیت بر علیه رژیم طاغوتی به دانشگاه نرفت و مبارزه در راه خدا را به تحصیل در نظام طاغوتی ترجیح داد.


 اوایل انقلاب در سخنرانی های مسجد اعظم ارومیه که توسط روحانیون مبارز انجام می گرفت و سنگر مقاومت مردم ارومیه به حساب می آمد شرکت کرده و شعارهای كوبنده خود همراه دیگر برادران مبارز، پشت نوکران شاه را به لرزه درمی آورد و نوید ویرانی کاخ ستمگران را می داد. در چند حمله ای که توسط مزدوران رژیم به مسجد اعظم انجام می گرفت در همین مسجد ارومیه سنگر گرفته و با سایر جوانان مسلمان به مقاومت پرداخت که مقاومت شان طعم تلخ شکست را به آن مزدوران چشاند. در روزهای خونبار شهر ارومیه به رساندن مجروحان به بیمارستان کمک نمود و از هیچ گونه جانبازی و فداکاری در راه خدا دریغ نکرد. تا اینکه انقلاب اسلامی ملت ایران با فریادهای «ا... اکبر» و «خمینی رهبر» اولین مرحله از مراحل پیروزی رسیده و رژیم آمریکایی شاه را از بین برانداخت.

در اوان پیروزی، آن روزهای پر از تلاطم انقلاب شب ها به همراه سایر برادران در کوچه و خیابان به نگهبانی می پرداخت. همگام با دیگر جانبازان ایثارگر، کشور را از خطر هجوم بیگانه و خود فروختگان اجنبی در امان ندارد. بعدها با تشکیل ارگان انقلابی سپاه پاسداران ارومیه به عضویت این سپاه درآمده و مسؤولیتی را به عهده گرفته و مشغول خدمت و حفظ دستاوردهای انقلاب و اغتشاشاتی که ضدانقلاب و عوامل بیگانه در شهرستان مهاباد و کردستان به وجود آورده بودند، برای مبارزه با این خود فروخته ها مدتی به مهاباد رفت و در درگیریهای این شهر چندین بار تا مرز شهادت پیش رفت ولی سعادت شهادت را نیافت.


با شروع جنگ تحمیلی عراق با ایران در دی ماه58  به اهواز و آبادان اعزام شد. نزدیک به دو ماه با مزدوران آمریکایی صدام مبارزه کرده و به اصرار سپاه پاسداران به ارومیه برگشت که بعدها ناراحتی خود را از این بازگشت بارها به گونه ای ابراز می کرد.

از آن جا که روح پر فتوح شهید «سید محمد تقی» سازشی با آرامش نداشت مدتی را نیز در نهضت سوادآموزی خدمت کرده و ایامی را دگر بار به تزکیه نفس پرداخته و جهاد اکبر و جهاد اصغر را درهم آمیخت. چند ماهی بعد به طور قراردادی به استخدام مدیریت تعاون شهری استان درآمد. دو ماهی را در این اداره خدمت می کرد. لحظه ای از فکر جبهه غافل نبود و آرزوی بازگشت به جبهه را داشت و سعي و تلاشش بر این بود که بتواند مجوزی از اداره گرفته و راهی جبهه شود. برای تحقق این امر به تهران عزیمت نمود تا در گروه شهید چمران خدمت نماید که به علت عدم نیاز به نیروی جدید تنها ثبت نام نموده و مراجعت کرد. بارها نیز خون خود را به مجروحین اهدا نموده تا سهمی در علیه مزدوران داشته باشد. پیشنهاد مکرر والدین خود را برای ازدواج رد نموده و اظهار می داشت که در موقعیت فعلی جبهه نیاز به نیرو و خون جوانان دارد و من نمی توانم ازدواج و تشکیل خانواده را بر جهاد در راه خدا مقدم بدارم.

تا اینکه روز22 ماه خرداد سال61 با نوشتن نامه ای به اداره و بدون اطلاع قبلی آنان با شوقی سرشار از ایمان و عشق در حالی که سرپرستی برادران بسیجی را عهده دار بود راهی جبهه های نبرد حق علیه باطل در جنوب کشور شد و در جبهه جزو گروه خط شکن درآمد ولی قبل از آن که توفیق شهادت در روی میدان مین دشمنان سنگدل را به دست آورد به نحوی دیگر به آرزویش رسید و در حالی که فرماندهی گردان مصطفی خمینی را از تیپ عاشورا به عهده داشت، در عملیات رمضان در بیست و نهم تیر 61 در حوالی بصره (شلمچه) شهد شهادت را نوشیده و به لقاءا... می پیوندد. 

شهید سیدمحمدتقی قدسی با آرزوی دیرینه خود یعنی شهادت را بارها آن را به مادرش اظهار کرده بود رسید، او به ندای «هل من ناصر ینصرنی» جد بزرگوارش با اهدای خون سرخش لبیک گفت و از قفس تنگ دنیا رها گشته و روحش به آسمانها پرواز در بهشت موعود کنار دیگر شهدا آرام و قرار گرفت.

آن چه که این شهید را از دیگران ممتاز می کرد مهربانی و هوشیاری و فروتنی او بود. هرگز در طول زندگی اش در مقام تعریف خویشتن و خودستایی برنیامد. لذا بیشترین اطلاعات را از کارهای نیکش و خدمات انقلابی اش در اختیار همرزمان و یاران نزدیکش می باشد.

پیام او خواندن قرآن و عمل به آن و اطاعت محض از رهبر کبیر انقلاب حضرت امام خمینی (ره) بود که این پیام همه شهیدان است. از خداوند خواهانیم که ما را در ادامه راه سرخشان یاری کند تا بتوانیم حافظ آرمان آنان بوده و پرچم خونینشان را که پرچم سرخ تشیع است برافراشته و فریاد «ا... اکبر» در سراسر گیتی طنین انداز کنیم.

به امید آن که زندگی این عاشقان مکتب حسین(ع) و شهادت پربارشان همیشه باعث بیداری و تکامل معنوي ما بوده باشد.


منبع: اداره اسناد، هنری و انتشارات بنیاد شهید آذربایجان غربی





برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده