يکشنبه, ۱۶ خرداد ۱۳۹۵ ساعت ۱۳:۳۸
قبل از اعزام به عملیات باید غسل کنم ، شاید این آخرین غسل من باشد و من می خواهم قبل از اعزام به منطقه ی جنگی غسل ویژه ی شهادت نمایم.

خاطراتی در رابطه با شهید مسعود امیدیان به نقل از همرزم شهید

یکی از شهدای جنگ تحمیلی منطقه ی دلفان شهید مسعود امیدیان می باشد ایشان در ایام قبل از شهادت خود حوزه ی علمیه را سنگر خود قرار داده بود و در جبهه ی علم و تقوا همیشه الگو و نمونه بود در دوران راهنمایی فعالیت های زیادی در مدرسه داشت به خصوص با افکار خرافاتی بعضی بچه ها به گفتگو و صحبت می نشست آنها را نسبت به افکار واقعی و اسلامی فرا می خواند در پاییز 1366 با اعزام به مناطق غرب در صف رزمندگان اسلام در میهن اسلامی قرار گرفت با اینکه سن و سال او زیاد نبود با عشق به امام و انقلاب کلاس و درس و همه چیز را رها نمود و پا به عرصه ی جبهه و جنگ نهاد هر چند قبل از آن نیز به جبهه ها اعزام شده بود اما اعزام پاییز 66 چیز دیگری بودحالات عجیبی بر رفتار و افکار او دیده می شد قبل از اعزام به جبهه تمام طلب بود بدهکاری های خود را هر چند که مقدار هم مشخص کرده بود تا انجا که توانسته بود از اطراف خود و دوستان و پدر و مادر و همشریان طلب بخشش کرده بود و خود رابرای عروج و پرواز آماده تر کرده بود هر چند اطرافیان نمی دانستند اما از درون خود ر ا سبک تر کرده بود من و شهید از نوجوانی با هم بودیم و خاطرات عظیمی از هم داریم که بیان می کنم:

قبل از اعزام در شهرستان نورآباد من یک جفت پوتین داشتم در یکی از همایش ها و راهپیماییها آنها را به مسعود داده بودم و آنها را به امانت گرفته بود من به جبهه اعزام شده بودم و او نیز بعدا اعزام شد من به عنوان نیروی رزمی و ایشان با توجه به اینکه طلبه بود به تبلیغات مشغول بود خودمان را برای عملیات اماده می کردیم و مشغول تمرین برای اعزام به مناطق جنگی در یکی از پادگانهای شهر سنندج مستقر بودیم خبر اعزام گردان حمزه سید شهدا از لشگر 57 ابوالفضل و ما نیز بایست همراه گردان باشیم در کناری ایستاده بودیم و مشغول صحبت و شوخی بودیم بحث پوتین باعث شد که مسعود از من بابت ان حلالی بخواهد من هم به شوخی به او گفتم که می خواهی از این طریق پوتین را از ان خودت کنی که شما کجا و شهید شدن کجا بحث ادامه داشت و مرتبا بابت ان حلالیت می طلبید هر چند پوتین را به او هدیه داده بودم و ایشان می گفت شاید تیری اشتباهی به من خورد و من شهید شدم آن شب من و مسعود و سید جعفر در چادر تبلیغات خوابیده بودیم من و مسعود آن شب به دلیل نبود پتوی کافی برای خواب پیش هم و زیر یک پتو خوابیدیم و تا نیمه های شب از خاطرات خودمان تعریف کردیم . فردای آن روز حدود ساعت 2 بعد از ظهر بود که معلوم شد باید غروب حرکت کنیم که به دلیل پایین بودن دمای هوا آب داخل حوض پادگان یخ زده بود و کنار حوض ایستاده بودیم مسعود با دست یخ های روی آب را کنار زد و اماده برای غسل کردن داخل حوض بزرگ شد هر چه گفتنم که سرما می خوری و برای بدن ضرر دارد گوش نکرد و ایشان گفت قبل از اعزام به عملیات باید غسل کنم و یادآور شد که شاید این آخرین غسل من باشد و من می خواهم قبل از اعزام به منطقه ی جنگی باید غسل ویژه ی شهادت نمایم و شاید آن لحظات ما معنای حرفهای خود را به خوبی درک نمی کردیم بعد از اعزام و تقسم بندی برای عملیات نصر 8 در ارتفاعات گرده رش آماده شدیم آماده شدند و از این بیان شهید بنا بر تقسیم بندی می بایست به عنوان نیروی پشتیبانی در پشت خط می ماند و ایشان در صورت نیاز بعدا اعزام به خط اول می شد و چون خبر به مسعود می رسد او بی قرار می شود و از شدت ناراحتی به خودش می پیچد و دوست داشت همراه گردان به خط اول در عملیات شرکت کند در آن لحظات حرکات شهید توجه همه را به خود جلب کرده بود او از فرمانده ی گردان و دیگر مسئولان گردان درخواست نمود که او را به همراه خود نیز ببرند به هر طریقی که شد موفق شد همراه گردان اعزام شود در تاریخ 66/8/20 نیمه شب به منطقه جنگی رسیدیم و بعد از حرکت از رودخانه و دره های پیچ در پیچ به مقر اصلی رسیدیم و برای عملیات در دل شب آماده شدیم من و مسعود به دلیل متفاوت بودن جایگاه نتوانستیم در آن شب با هم باشیم حدود ساعت 3 شب بود که به میدان مین دشمن رسیدیم در حای که معبر مین باز شده بود اما نمی دانم چگونه بچه های گردان گرفتار مین شدند و با برخورد با مین در لحظات اولیه چند نفری از بچه های گردان زخمی شدند از جمله فرمانده گردان اقای بوالفتح و با خبر دار شدن دشمن نزدیک بود در دام دشمن گرفتار شویم زیرا ما در سرا شیبی تپه های خود گرفتار کنند اما معجزه ی الهی و همت بچه ها باعث شد که با هدف قرار دادن انبوهی از خمپاره از طرف دشمن خودمان را برای پا تک دشمن آماده تر کنیم زیرا می دانستیم آتش دشمن احتمالا پا تک بسیار زیاد است در همین لحظات بود که ترکش یکی از خمپاره ها به قلب کوچک و نازنین دوستمان اثابت نمود و او را برای پرواز ملکوتی آماده نمود .یادش گرامی باد

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده