سه‌شنبه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۵ ساعت ۰۹:۳۱
نوید شاهد: در آن روزها كه سردار فرمانده لشكر فجر بود طرحي داد كه لشكر سپاه و ارتش به اتفاق هم اما نه به صورت ادغام كار كنند. ازاينرو لشكرهاي فجر 77 خراسان در كنار همديگر به انجام وظيفه رزمي و دفاعي خود پرداختند.
در آن روزها كه سردار فرمانده لشكر فجر بود طرحي داد كه لشكر سپاه و ارتش به اتفاق هم اما نه به صورت ادغام كار كنند. ازاينرو لشكرهاي فجر 77 خراسان در كنار همديگر به انجام وظيفه رزمي و دفاعي خود پرداختند. لشكر 77خراسان از امكانات فراواني بهره مند بود و در 30كيلومتري خرمشهر قرارگاهي داشت كه علاوه بر سنگرهاي مورد نياز خود سنگري هم براي آقا مجيد تهيه كرده بودند. در آن سنگر به خاطر گرما، كولر گازي براي آقا مجيد نصب كرده بودند كه به وسيله ژنراتور كار مي‌كرد.

يك روز با آقا مجيد كاري داشتم وقتي به سراغش رفتم در سنگر نبود شب شد و بچه‌ها گفتند: برويم در سنگر آقا مجيد بخوابيم آمديم و باز او را نديديم در جاي جاي سنگر بچه‌ها خوابيده بودند و ديگر جايي براي كسي پيدا نمي شد.

شب تا سپيده دم خوابيديم وقتي براي نماز صبح برخاستيم يكي از بچه‌ها گفت: آقا مجيد را ديدم گفتم: كجا؟ گفت: بيرون، فكر كردم كه او را در حال وضو گرفتن ديده است آمدم تا هم وضو بگيرم وهم آقا مجيد را ببينم اما باز او را نيافتم به طرف سنگر رفته و آن برادر را صدا زدم و گفتم: پس آقا مجيد كجاست؟ آمد و با اشاره گفت: آنجاست شگفتا او را ديدم كه در هواي گرم و شرجي بالاي استيشن خوابيده است رفتم و گفتم: آقا مجيد! تو چرا اينجا خوابيده‌اي؟

گفت: ديشب دير وقت ساعت 5/ 1و يا 2 بود كه آمدم و چون در سنگر جايي براي خوابيدن نبود بيرون آمدم و اينجا خوابيدم
 
راوي: امير كعبي
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده