روایت خاطره از رزمنده گردان امام علی(ع)
آن شب یکی از بهترین نمازها را همراه با حاج بصیر اقامه کردیم و بعد از نماز با اتوبوس هایی که از قبل در بیرون مسجد آماده بود، به سمت مازندران حرکت کردیم، اما نمی دانستیم این آخرین نمازی است که در هفت تپه و در گردان امام علی(ع) با حاج بصیر اقامه می کنیم.

آن شب یکی از بهترین نمازها را همراه با حاج بصیر اقامه کردیم و بعد از نماز با اتوبوس هایی که از قبل در بیرون مسجد آماده بود، به سمت مازندران حرکت کردیم، اما نمی دانستیم این آخرین نمازی است که در هفت تپه و در گردان امام علی(ع) با حاج بصیر اقامه می کنیم.

به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس از ساری، سرهنگ ناصر حاتمی کیا(سنچولی) جانباز25 درصد و رزمنده گردان امام علی(ع) لشکر ویژه 25 کربلا، در سال 61 به جبهه های غرب اعزام شد و تا سال 1370 با مسئولیت های مختلف فرماندهی محور در غرب و فرماندهی گردان شهید محوری جانشین گردان و فرماندهی گروهان امام حسن(ع) گردان امام علی (ع) و گردان مالک اشتر بیش از 60 ماه در عملیات های مختلف از جمله کربلای5، ادامه فاو،کربلای 10 و نصر4 حضور داشت، در عملیات نصر4 در ارتفاعات ماووت بر اثر اصابت ترکش به پای چپ مجروح و همچنین در اثر انفجار مین در منطقه عملیاتی غرب از ناحیه پا،گوش،قفسه سینه به درجه جانبازی نائل آمد.

وی به مناسبت سالروز شهادت سرلشکر شهید حاج حسین بصیر قائم مقام لشکر ویژه 25 کربلا به نقل خاطره ای از این شهید بزرگوار پرداخت و در خاطره ارسالی خود به دفتر خبرگزاری دفاع مقدس مازندران اینگونه روایت کرد:

کم کم به عید سال 66 نزدیک می شدیم که از طرف فرماندهان گردان امام علی(ع) لشکر ویژه 25 کربلا به نیروها اعلام شد که آماده رفتن مرخصی نزد خانواده های خود باشند. با توجه به اینکه نیروهای مردمی برای سه ماه اعزام می شدند و در عملیاتی شرکت نکرده بودند، همه با هم تصمیم گرفتند به مرخصی نروند. از فرماندهان اصرار و از نیروها انکار! انگار تلاش فرماندهان نتیجه ای نداشت و نتوانستند نیروها را به این امر مجاب کنند، تا اینکه یک روز هنگام نماز مغرب و عشاء از طریق بلندگوی چادر تبلیغات گردان اعلام شد کلیه برادران در مسجد(فرماندهان در منطقه عملیاتی هفت تپه با استفاده از چادر بزرگ اقدام به برپایی مسجد کرده بودند) تجمع نمایند.

احساس کردیم خبری شده چون برای نماز از بلندگو اعلام نمی شد و کافی بود فقط اذان گذاشته شود که همه با شوق حضور پیدا می کردند. همه وضو گرفته و زودتر از همیشه داخل مسجد جمع شدیم. بچه ها با هم پچ پچ می کردیم؛ یعنی چه خبر شده؟ چند دقیقه بعد حاج حسین بصیر که فرمانده تیپ 1 و جانشین لشکر ویژه 25 کربلای مازندران را برعهده داشت، در حالی که لباس مقدس بسیجی و چفیه سفیدرنگی بر تن قرار داشت، همراه شهید قربانعلی رنجبر فرمانده گردان امام علی(ع) وارد مسجد شدند که نیروها با فرستادن چند صلوات بلند برای شنیدن سخنانش آماده شدند. حاج بصیر به آرامی پشت تریبون قرار گرفت و سخنانش را با یاد شهداء و یاران سفر کرده شروع کرد و با نام فاطمه زهرا(س) چشمانش پر از اشک شد و رو به نیروها کرد و گفت: عزیزانم ! ما مأمور به انجام تکلیف هستیم و تکلیف امروز ما رفتن به شهرهای خودمان است نه عملیات! همه نیروها در سکوت محض به سخنان وی گوش می دادند و تعدادی از آنها همراه با حاج بصیر اشک می ریختند و حتی یک نفر هم اعتراض نکرد.

حاج بصیر در سخنان پایانی اش گفت: عزیزان! با همین لباس مقدس بسیجی و چفیه بروید و برگردید(قبلا رسم نبود که با لباس نظامی به مرخصی برویم.) بعد از سخنرانی حاج بصیر یکی از بهترین نمازها را با وی اقامه کردیم و بعد از نماز با اتوبوس هایی که از قبل در بیرون مسجد آماده بود، به سمت مازندران حرکت کردیم اما نمی دانستیم این آخرین نمازی است که در هفت تپه و در گردان امام علی(ع) با حاج بصیر اقامه می کنیم. چرا که حدود یک ماه بعد در دوم اردیبهشت 66 حاج حسین بصیر در عملیات کربلای 10 در ارتفاعات ماووت به آرزوی دیرینه اش رسید و در اوج بهت و ناباوری همرزمانش جاودانه شد. یادش گرامی و راهش مستدام.
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده