محسن کاظمینی، همرزم شهید عباس کریمی:
چهارشنبه, ۰۵ خرداد ۱۳۹۵ ساعت ۰۹:۲۹
نوید شاهد: : عملیات فتح المبین در پیش بود. یک خط وسیع و سنگینی را به تیپ سپرده بودند. شناسایی خط دشمن به عهده عباس بود. توپخانه عراق در عمق بیست کیلومتری خطشان بود. او پیش از شروع عملیات، بارها و بارها تا توپخانه و مقر فرماندهی لشکرشان رفته و پس از شناسایی، صحیح و سالم برگشته بود.
می گوید: عملیات فتح المبین در پیش بود. یک خط وسیع و سنگینی را به تیپ سپرده بودند. شناسایی خط دشمن به عهده عباس بود. توپخانه عراق در عمق بیست کیلومتری خطشان بود. او پیش از شروع عملیات، بارها و بارها تا توپخانه و مقر فرماندهی لشکرشان رفته و پس از شناسایی، صحیح و سالم برگشته بود.
با همین شناسایی دقیق عباس بود که تیپ توانست تا عقبه خط دشمن را براحتی تصرف کند، کاری که بیشتر به معجزه شبیه بود...
محسن کاظمینی در ابتدا به مسئولیت شهید کریمی اشاره می کند:
سال 1359، عباس به مریوان آمد و در قسمت اطلاعات مشغول به کار شد. اول به عنوان یک نیروی عادی کار می کرد؛ ولی با توجه به رشد فکری و مهارتش، از طرف "حاج احمد" به عنوان مسئول اطلاعات، و شناسایی پایگاه ها و مقر گروهکهای ضد انقلاب فراتر رفت وبه داخل مرزهای عراق کشیده شد.
پس از مدتی، کار بچه های اطلاعات، از شناسایی پایگاه ها و مقر گروهک های ضد انقلاب، فراتر رفت و به داخل مرزهای عراق کشیده شد. علت این امر هم عقب نشینی و فرار این گروه ها به داخل عراق بود.
وی درباره نقش عباس کریمی در سازماندهی و شناسایی اطلاعات برون مرزی می گوید:
جنگ تحمیلی عراق علیه ایران اسلامی، این ضرورت را به وجود آورد که پایگاه ها و پادگان های داخل عراق شناسایی شوند تا در صورت لزوم انجام عملیات، مشکلی در کار نباشد. عباس از اولین کسانی بود که عملیات و شناسایی برون مرزی را سازماندهی کرد. زمانی که به مرز رسیدیم، در آن سوی خط مرزی، حدود پانزده گروهک بودند که همگام با دشمن، با ما می جنگیدند. پایگاه های آنها بیشتر در مسیر ملخور به خرمال بود. دشمن آنها را برای جنگ با جمهوری اسلامی، سازماندهی و تجهیز می کرد. عباس از اولین افرادی بود که پایگاه های گروهها را شناسایی کرد.
کاظمینی، هوش و ذکاوت های شهید کریمی را برایمان نقل می کند:
شهرهای طویله، بیاره، خرمال، سید صادق و حلبچه از جاهایی بود که مدت کوتاهی پس از شروع جنگ، عباس در آنها قدم گذاشت. اولین تیمی هم که برای شناسایی وارد عراق شد، با مسئولیت او بود. وقتی رفتند، همه از آنها قطع امید کردیم. قصد داشتند، نود کیلومتر، داخل خاک دشمن نفوذ کنند و از پشت، دست به شناسایی بزنند. این بحث بین بچه ها در گرفت که عباس دست به کار خطرناکی زده است؛ آن هم در شرایطی که ده، پانزده گروهک برای دشمن کار می کردند. او شهر سلیمانیه عراق را به طور کامل شناسایی کرد؛ در حالی که لباس کردی به تن داشت و برای این که مشکلی پیش نیاید، نقش یک آدم کر و لال را بازی می کرد...
همرزم شهید در ادامه، خاطره ای از عملیات محمدرسول الله(ص) برایمان نقل می کند:
عملیات محمد رسول الله (ص) در منطقه طویله و بیاره و در عمق خاک دشمن صورت گرفت.
اولین عملیات در خاک عراق، می خواست انجام شود. کارشناسی سنگرها و خطوط مقدم دشمن، از دو نقطه مرزی مریوان و پاوه انجام می گرفت. عباس مسئول شناسایی عملیات بود. یک بار با چند نفر دیگر از جمله "علی اصغر رنجبران" برای شناسایی رفتند. می بایست هشتاد کیلومتر درخاک دشمن پیشروی می کردند. در آن زمان، شرایط هم طوری بود که ده، دوازده گروهک فراری در خاک عراق فعالیت می کردند. همه این گروه ها دشمن خونی او بودند. وقتی برگشتند، خبردار شدیم که در میانه راه، رنجبران گم شده و در خاک عراق جا مانده است.
در ادامه این ماجرا می افزاید:
عباس خیلی ناراحت بود. پیش حاج احمد متوسلیان رفت و گفت، می خواهم برگردم دنبال رنجبران. سه، چهار روز از رفتن او می گذشت که رنجبران به تنهایی بازگشت. وقتی عباس هم برگشت، برایمان تعریف کرد که وقتی از یافتن رنجبران ناامید شده، راه پشت جبهه دشمن را در پیش گرفته و در آن مدت، در آن جا مشغول شناسایی بوده است؛ شناسایی هایی که بعدها در حین عملیات، خیلی به دردمان خورد.
محسن کاظمینی نقش شهید کریمی در عملیات فتح المبین را برایمان شرح می دهد:
عملیات فتح المبین در پیش بود. یک خط وسیع و سنگینی را به تیپ سپرده بودند. شناسایی خط دشمن به عهده عباس بود. توپخانه عراق در عمق بیست کیلومتری خطشان بود. او پیش از شروع عملیات، بارها و بارها تا توپخانه و مقر فرماندهی لشکرشان رفته و پس از شناسایی، صحیح و سالم برگشته بود. بعد از این که گزارش کارش را به حاج احمد داد، او و فرماندهان گردانها را برد و کل منطقه را نشان داد. با همین شناسایی دقیق عباس بود که تیپ توانست تا عقبه خط دشمن را براحتی تصرف کند، کاری که بیشتر به معجزه شبیه بود...
همرزم شهید کریمی در پایان می گوید:
عملیات خیبر، عملیات بزرگی بود. عباس در این عملیات، بسیار صبور بود و هیچ چیز از جلوی چشمانش دور نمی ماند. من در آن موقع، معاون یکی از گردانها بودم. عباس جزئیان کار را از ما می خواست. خودش می رفت و نقاط ضعف و قوت دشمن را بررسی می کرد و مواظب بود که جایی از کار ایراد نداشته باشد.
عملیات بدر، آخرین عملیات حضور او بود و برای همیشه عباس را از دست داریم.
روحش شاد
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده