جمیل شهسواری از سرداران شهید استان کردستان است که در روز نهم شهریور ماه سال ۱۳۴۲ در روستای علی آباد از توابع شهرستان دیواندره به دنیا آمد و پس از سال‌ها رشاد و فداکاری، سرانجام در ۲۷ اسفند ماه سال ۱۳۷۴ در کسوت فرماندهی گردان سوم تکاوران تیپ یکم لشکر نجف اشرف حین درگیری با گروهک‌های ضد انقلاب به شهادت رسید.

نگاهی به زندگی و ویژگی های سردار شهید جمیل شهسواریبه گزارش نوید شاهد کردستان؛ سردار شهید جمیل شهسواری روز نهم شهریور ماه سال ۱۳۴۲ میان خانواده‌ای متدین و مذهبی در روستای علی آباد از توابع شهرستان دیواندره به دنیا آمد.
چند روزی از تولد کودک نگذشته بود، که پدر و مادر و تعدادی از بستگان و آشنایان، برای نامگذاری او جمع شدند و هر کس به ذوق خود، اسمی را پیشنهاد می‌داد.
در این میان، یکی از بزرگان قوم، سیری در گذشته می‌کند و نام مرد دلیر و مومنی را که روزگاری با راهزنان و متجاوزین در منطقه می‌جنگید و امانشان را بریده بود، به زبان می‌آورد؛ «جمیل»
با شنیدن این نام، شجاعت و پاکی و مردانگی و ایمان در ذهن پدر و مادر کودک نقش می‌بندد و برایشان خوشایند می‌شود و این نام را بر روی کودک نو رسیده می‌گذارند.
جمیل همان سرباز کوچکی بـود که به گفته امام خمینی (ره) در سال ۴۰، روزگار طفلی‌اش را در گهواره و در روستایی بسیار دور از کانون نهضت امام (ره) یعنی شهر قـم می‌گذراند.
دوران دبستـان را در زادگاهش طی می‌کنــد و برای ادامه تحصیل به شهر دیواندره می‌رود.
سال‌های نوجوانی جمیل در مقطع راهنمایی، با زمزمه‌های انقلاب و اندکی بعد با قیام مردم مسلمان علیه رژیم ستمشاهی مصادف می‌شود.
او که همزمان با تحصیل، خود را به آبشخور قرآن و آموزه‌های عدالت محور آن آشنا کرده بود، به رود خروشان مردم می‌زند و برای پیروزی انقلاب اسلامی و تحقق اهداف اولیه‌ی آن، از جان و دل مایه می‌گذارد. هنوز یک سال از انقلاب و استقرار نظام اسلامی نگذشته بود و مردم محروم منطقه، شیرینی آن را به درستی نچشیده بودند که، احزاب معاند و گروهک‌های ضد انقلاب، در کردستان سر برآوردند و به قصد براندازی نظام نوپای ایران اسلامی، دست به غارت اموال مردم و کشتار آنان زدند.
هدف آنان از ایجاد رعب و وحشت در منطقه این بود که؛ مردم را از پیوستن به انقلاب اسلامی و دفاع از نظام سیاسی آن بازدارند و به رغم خود، در مقابله با انقلاب، اول از همه، عقبه مردمی آن را تصرف کنند. اما مردم کردستان که از یک سو رنج و محرومیت‌های ناشی از پنجاه سال سیاست رژیم پهلوی را بر پیکر خود داشتند و از سویی دیگر، ندای حق طلبی امام (ره) را، با فطرت و دیانت خود سازگار می‌دیدند و نظام اسلامی را، پناهگاه محرومین یافته بودند، در مقابل ترفند‌ها و تعارضات گروهک‌های ضدانقلاب ایستادند و از نظام و انقلاب اسلامی دفاع کردند.
از جمله خانواده‌های کردستانی که از همان ابتدای انقلاب و استقرار نظام اسلامی، به دفاع از آن برخاست، خانواده شهید شهسواری بود، که در این راه هر آنچه از جان و مال داشت هزینه کرد.
جمیل خود در مصاحبه‌ای گفته است: «دانش‌آموز بودم. پدرم ماشین نیسانی داشت که با آن کار می‌کرد و از این طریق امرار معاش می‌کردیم، یک روز که از مدرسه به خانه آمده بودم، دیدم عده‌ای مسلح، خانه ما را محاصره کرده‌اند.
نزدیکتر رفتم و از یکی از آنان پرسیدم: اینجا چه خبره؟ گفت: اینجا خانه یکی از مزدوران رژیم است که با جمهوری اسلامی همکاری می‌کند، و حالا ما می‌خواهیم اموالشان را مصادره کنیم. بعد سراغ آغل گوسفند‌ها را از من گرفت و خواست که آن‌ها را ببرم آنجا. گفتم: اگر می‌خواهید این خانه را مصادره بکنید، فقط باید درش را قفل بزنید. ولی شما که دارید آن را غارت می‌کنید. حرفم در واقع اعتراض بود و مرد مسلح آن را که شنید، سیلی محکمی به صورتم زد.
بعد مرا به زور بردند طرف آغل گوسفند‌ها و هرچه احشام داشتیم، برداشتند و با خودشان بردند.»
شهید شهسواری در پایان این مصاحبه می‌گوید: «با وجود همه مشکلاتی که دارم، نظام مقدس جمهوری اسلامی را، قلباً قبول کرده‌ام و در خدمت آن هستم.»
شهید جمیل برای اثبات وفاداری خود به نظام اسلامی، آن هم در شرایطی که گروهک‌های مسلح هرگونه پیوند و علاقه‌ای به انقلاب را، با تیر و تیغ پاسخ می‌دادند، همراه پدرش در سال ۱۳۶۰، به عضویت سپاه پاسداران درآمد و جامه سبز زیتونی آن را، که ردای ولایت بود بر تن کرد. هنوز از ورودش به سپاه چیزی نگذشته بود که به سبب لیاقت و قابلیتی که از خود نشان داد، مسئولیت یکی از مقر‌های عملیاتی منطقه را برعهده گرفت و متعاقب آن، در سال ۱۳۶۲، به عنوان مسئول عملیات گردان حضرت رسول الله (ص)، شهر دیواندره، انتخاب شد. بعد از پذیرش این مسئولیت سنگین و در گرماگرم نبرد با دشمنان انقلاب و مردم مسلمان، ازدواج کرد که ثمره آن، دو دختر و یک پسر بود.
در این مقطع، شرارت گروهک‌های مسلح در کردستان به اوج خود رسیده بود و جمیل همراه دیگر یاران همرزم خود، شهیدان؛ کاکسوند، رحیمی، نظری و ... صاعقه‌وار بر سر طرفداران دروغین خلق فرود آمدند و نیرو‌های دشمن را، در روستا‌ها و ارتفاعات منطقه تارومار کردند.
در این مدت، به ندرت سری به خانواده‌اش می‌زد و با آن‌ها سر می‌کرد، مخصوصا که جانشینی فرماندهی گردان حضرت رسول الله (ص) کمتر مجال پرداختن به خود و خانواده را، به او می‌داد.
قابلیت شهید شهسواری، در طراحی عملیات‌ها و هدایت و به کارگیری نیرو‌های رزمنده، مسئولیت‌های سنگین‌تری را پیش پای او می‌گذاشت و برای تاراندن نیرو‌های ضد انقلاب، از خطه کردستان مصمم‌تر می‌کرد.
در سال ۱۳۶۴ فرماندهی همین گردان به او سپرده شد و جمیل به مدت پنج سال، نقش یک فرماندهی مقتدر، با تدبیر، مومن و مردمی را به شایستگی ایفا نمود. در حمله‌هایی که طراحی می‌کرد، پیش از نیرو‌های تحت امرش، به خط و استحکامات دشمن می‌زد و غالباً وقتی که از هر عملیاتی برمی‌گشت، لباس رزمش، به خون همسنگران شهیدش، آغشته بود و می‌گفت: «خودم را بعد از شهادت هر رزمنده‌ای، بیش از پیش شرمنده می‌دانم.»
در سال ۱۳۶۵، طی درگیری شدیدی که بین گردان تحت امر جمیل و نیرو‌های ضد انقلاب به وجود آمد، از ناحیه سر به شدت مجروح شد و با اینکه، پزشکان او را از حضور در جنگ و هرگونه فعالیت رزمی ممنوع کرده بودند، ولی بعد از بهبودی نسبی، به یگان خودش برگشت و مثل سابق در منطقه عملیاتی حاضر شد.
در سال ۱۳۶۹، به دنبال سازماندهی جدید سپاه پاسداران، به تیپ یکم انبیا (ع) منتقل شد و ابتدا به عنوان کارشناس نظامی و بعد در سال ۱۳۷۱، به فرماندهی گردان سوم تکاوران تیپ یکم لشکر نجف اشرف انتخاب گردید.
در این دوره بود که با گذراندن آموزش‌های ویژه، تامین امنیت منطقه سروآباد مریوان را پذیرفت و با گردان تحت امرش در آنجا مستقر شد. در بدو ورودش به سروآباد، بنا به رویه و علاقه‌ای که داشت، با روحانیون و شورای اسلامی آنجا مرتبط شد و از وجود آنان، برای ایجاد هماهنگی با نیرو‌های مردمی و دفاع از منطقه استفاده کرد.
از حضور جمیل در منطقه سروآباد، تقریباً دو سال و نیم گذشته بود که مأموریت خطیری، در آن سوی مرز‌های جمهوری اسلامی به او سپرده شد. هنوز چند روزی به پایان سال ۱۳۷۵ مانده بود که جمیل در آستانه‌ عید نوروز، برای انهدام مرکز تجمع نیرو‌های ضدانقلاب، به کردستان عراق اعزام شد. نیرو‌های دشمن پس از تحمل شکست‌های پی‌درپی، به آن سوی مرز‌ها گریخته بودند و قصد سازماندهی مجدد و تقویت خود را داشتند.
جمیل در کنار سپاهیان اسلام، به هدف دشمن و حرکت‌های آتی آن پی برده بود؛ لذا با هدف انهدام نیرو‌های ضد انقلاب، به قلب تجمع آن‌ها یورش برد و در آنجا، طی مبارزه‌ای سخت و نفس‌گیر، سرانجام در روز بیست و هفتم اسفند ماه سال ۱۳۷۴به شهادت رسید و پیکرش مطهرش پس از تشییع در گلزار شهدای دیواندره به خاک سپرده شد.

برچسب ها
غیر قابل انتشار : ۱
در انتظار بررسی : ۰
انتشار یافته: ۳
بهرام حیدرزاده
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۸:۰۸ - ۱۳۹۹/۰۵/۰۹
0
2
فرمانده ما بود سال 72تا74 شیر مردی بود
علی محمدی
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۰:۳۰ - ۱۳۹۹/۰۸/۲۰
0
2
باسلام بنده علی محمدی ازسال۷۳ تا ۷۴ ازسربازان گردان سوم تکاوران بودم من مسئول تدارکات گردان بودم.
روزی برای ماموریت به کوهها و روستاهای مرز رفته بودیم. اذوقه سربازها که تمام شد همه ازمن غذا خواستند.
اون روز هم در ارتفاعات کوه نزدیک مرز بودیم . من از بیسیم چی خواستم که با فرماندهی تماس بگیردتا وضعیت آذوقه را گزارش کنم.
چون در فشار بودم با حالت ناراحتی و عصبانیت به اقای شهسواری گفتم که بچه ها گشنه اند و آذوقه تموم شده، تکلیف این بچه ها که دو روز هست غذا نخوردند چی میشه؟
ایشون با خونسردی جواب دادن و گفتن نگران نباشید در اولین فرست آذوقه به دستتون میرسه. دو ساعت طول نکشیدکه خودشون مقداری اذوقه اورند من هم بین سربازا پخش کردم و چیزی برای ایشون که فرمانده بودند،نماند.
یاد شهید شهسواری این فرمانده دلاور و بزرگمرد گرامی
مهربانی
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۲:۵۳ - ۱۴۰۲/۰۹/۰۲
0
0
خدا رحمتش کند
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده