جبهه و جنگ و جهاد از ديدگاه شهدا

خدايا من به جبهة‌ نبرد حق عليه باطل آمده‌ام تا جان ناقابل خود را بفروشم، اميدوارم كه خريدار جان منِ عاصي تو باشي نه كس ديگر.

ما در عصري زندگي مي كنيم كه جوانان پاك و غيور و شجاع ما اعم از ارتشي، پاسدار، بسيجي و نيروهاي مردمي، بي‌مهابا و بي‌امان و پرتوان و پرخروش به كاخ جنايتكاران مي‌تازند. همة‌ اينان سلاحشان ايمان است و نبردشان بي‌امان و مصمم. اين دلاوران، از جان خود در هر زمان و در هر مكان مايه خواهند گذاشت و مي‌گذارند تا مكتب توحيد را از اسارت استعمارگران و بيگانگان بيرون آورند. آنها رفتند و مي‌روند و جهاد مي‌كنند تا انسانيت كامل شود و تكامل يابد و رشد كند. شهيد مي‌شوند تا خفقان و ديكتاتوري را سرنگون سازند و آزادي و آزادگي را جايگزينش سازند.

من براي انتقام از كسي و براي چند وجب وسعت خاك نمي‌روم، اگر چه بايد دشمن را با ذلت از خاكمان بيرون كنيم، بلكه براي احياي دين حقم اسلام و پايداري جمهوري اسلامي به جبهه مي‌روم. براي دفاع از حقي كه روزي موسي با عصايش، ابراهيم با تبرش، محمد(ص)‌ با قرآنش، علي با ذوالفقارش و حسين با خونش از آن دفاع كردند.

اين نبرد بر سر قدرت و يا ثروت نيست، بلكه اين جنگ، جنگ حق عليه باطل است كه در يك طرف ميدان ياران حسين زمان و در سمت ديگر يزديان زمانند كه با تجاوز به ميهن اسلامي ما قصد برقراري حكومت زور را دارند.

پس از درود به خدا و رسول(ص)،‌ سخن علي(ع) است كه: «پس همانا جهاد دري از درهاي بهشت است كه خدا آن را بر روي بندگان خالص و مخلص خود گشوده است و آن (جهاد)‌ لباس تقواست، زره خداست، سپر خداست و هر كس از جنگ و جهاد روي برگرداند خداوند لباس خواري به او خواهد پوشاند و به زبوني و بيچارگي و دچار خواهد گشت» و رزمندگان ما چه نيكو بدان پاسخ دادند و زره خدا را بر خود پوشيدند و مصمم و استوار در مقابل خصم ايستاده و به ياري خدا شتافتند و خدا نيز نصرت خويش را شامل حال آنها گرداند.

من اكنون قرآن در قلب، سلاح در دست، جان بر كف، پا در ميدان جهاد مي‌گذارم تا مسئوليت شرعي خود را در مقابل خداوند يكتاي قادر و دين پاك او انجام دهم. اينك با قلبي پاك به جبهه اعزام مي‌شوم تا بتوانم كفار متجاوز را از بين ببرم و آرزوي شهيد شدن در اين راه مقدس دارم زيرا من تعلق به خود ندارم.

 

اميدوارم كه با رفتنم و با هجرت نمودنم به جبهه، به سخن امام حسين(ع) سرور شهيدان و آزادگان و ولي‌فقيه امام خميني لبيك گفته باشم و با شهادتم مشتي خاك بر دهان ياوه‌گويان داخلي و خارجي و تمام تجاوزكاران به مرزها و شهرها و استعمارگران شرق و غرب بريزم و پوزة آنان را به خاك سياه بمالم؛ و آرزويم در اين حمله يا زيارت يا «شهادت» است.

بر هر انسان آزاده و مسلمان، از واجبات است كه به جبهه برود. مي‌دانيد كه عمر اين زندگاني دنيا كوتاه است، به كوتاهي يك چشم بهم زدن؛ آنچه كه مي ماند نورانيت است،‌ عشق است، به ملكوت اعلي پيوستن است، در راه معشوق (خدا)‌ جان باختن است، گذشت است، ايثار است، حماسه است، پايداري است، مقاومت است، انسانيت است، بندگي خداست، از قيد عبوديتهاي غير خدايي رها شدن است؛ و جان كلام، در يك كلام «شناخت اوست» ‌چرا كه همه چيز از اوست و براي اوست. در اين رابطه عشق است كه جان عاشق را مي‌گدازد و ذوب مي‌كند در راه وصال معشوق.

رفتن به جبهه توفيق مي‌خواهد و آناني كه مي‌خواهند مشمول عنايت و رحمت پروردگار قرار گيرند بايد دعا كنند تا خداوند توفيق حضور و درك فيض جبهه‌ها را نصيبشان نمايد تا از راه جهاد علي دشمنان خدا به معشوق حقيقي نزديك گردند.

مطمئناً به سوي خدا رفتن يك راه ندارد. ما از راهي مي‌رويم كه با عوامل خارجي و طاغيان مزدور رودر روييم، و جز شكست و انهدام دشمن راهي نداريم.

اي خواهران و برادران: زمان، زمان جنگ بين اسلام و كفر و حق و باطل است. جنگ بين جندالله و جنود شيطان است. اي عزيزان، خداوند ما را در بوتة آزمايش خويش مي‌آزمايد؛ آزمايشي بس عظيم و عزيز. در اين آزمايش خونهاي بسيار بايد داده شود تا موفق در آييم. خدايا من هم دوست دارم در ركوع و سجود تو و براي هميشه در اين مصاف سهمگين سر فرود آورم و بندگي خويش را به نمايش بگذارم.

 

آري، جهاد و شهادت هر دو سلاح يك مسلمان است. مسلماني كه راهش، عشقش، قلبش و راه خميني‌اش همه حركت به سوي خدا باشد.

ما پيروزيم براي اينكه خدا با ماست. ما پيروزيم براي اينكه اسلام پشتيبان ماست. ما پيروزيم براي اينكه ايمان داريم. ما پيروزيم براي اينكه شهادت را در آغوش مي‌گيريم. ما پيروزيم... از شهادت خوشحال باشيد و از آن استقبال كنيد. پس پيش به سوي قلب دشمن و مقر فرماندهي و اتاق جنگ ارتش كفر. رسالت اصلي ما اين است كه معنويت انقلاب را با تمام لوازمش به ملتهاي ديگر منتقل كنيم.

    *************** 

بزرگترين درسي كه از اسلام گرفته‌ام جهاد و مهمترين امتحانش شهادت است. هر قدر عظمت و بزرگي اين درس را بيشتر درك مي‌كنم خوشحالتر مي‌شوم.

جبهه‌هاي جنگ اكنون بهترين كلاس است كه شاگردان آن هيچگاه احساس خستگي نمي‌كنند. جنگ بهتين دانشگاه است كه شاگردان آن همين 13 ساله‌ها هستند.

عزيزان، دانشگاه من همين جنگ بوده و رشته تخصصي‌ام را هم در كنار همين سنگرها و ميدانهاي مبارزه – با ياري خدا- به دست آوردم و بر اين دانشگاه افتخار مي‌كنم، چون رهبرمان فرمودند مسألة اصلي جنگ است.

جبهه مكان خودسازي و دانشگاه كربلاست كه حاميانش ائمه(ع) مي‌باشند و استادانش خوبان امت رسول اكرم(ص)‌ كه با اخلاص و آگاهيهاي خود ديگران را آموزش مي‌دهند. در اين مكان،‌ آگاهيهاي الهي انسان افزون مي‌گردد،‌ خدا را قلباً مي‌شناسند و معاد را اصلاً‌ درك مي‌‌كنند و با كسب همان آگاهيهاي الهي و اخلاقي در درست كردن اعمال خويش كوشش مي‌نمايند. خدا مي‌داند از روزي كه به جبهه آمدم مسئلة‌ خودسازي بيشتر در من تقويت شده است. واقعاً‌ اينجا مسجد است كه تمام اعمال در اينجا عبادت است، و انسان سعي در هر چه بيشتر كردن حسنات خود دارد، و دانشگاه است از اين جهت كه انسان ذهنش آماده جذب خيلي از مسائل است./حسين سيمياري

    *************** 

جبهه دانشگاهي است كه مدرك آن پاك بودن، خلوص نيت، ‌صبر و تحمل است. جنگ بهترين فرصت براي آزمايش كردن ملت‌ اسلامي و به ثمر رساندن انقلاب اسلامي است. زمان خودسازي و زمان آزمايش و امتحان واقعي در اين جنگ است./محسن توراني

    *************** 

 

اينجا (جبهه) كلاسي است كه درس ايمان، اعتقاد، استقامت، شجاعت، بردباري و خشم در برابر دشمن به انسان مي‌آموزد. / غلامحسين يزدانيان

 

    *************** 

 

جبهه اين دانشگاه الهي كه از نظر ظاهري جنگ است ولي در چشم خودم و همرزمان شهيدم هر زمان كه مي‌جنگيم يك دانشگاه معنوي و الهي است، كه جوانهاي اسلام در آن درسها مي‌آموزند كه زبان هيچ كس گوياي آن نيست و هيچ معلمي استاد آن نيست جز امام زمان(عج). /محمد پارياب

من به جبهه مي‌روم تا دو درس مهم را بخوبي فرا گيرم؛ اولي درس اخلاص و عشق نسبت به پروردگارم، دومي ايثار و فداكاري، كه اين دو درس را از حسين(ع) رهبر آزادگان و سرور شهيدان آموختم، و هم اكنون بايد به پيماني كه با خدا بستم وفا كنم. / سيد محمد رضا طيبي تفرش

 

    *************** 

 

انسانها در جنگهاي غير الهي به مرور بي‌رحم مي‌شوند و خوي حيواني پيدا مي‌كنند، وليكن در اين جنگ ملت ساخته شده‌اند و هر كه به جبهه مي‌آيد عارف مي‌شود و بالاتر از آن خط فكري يكي مي‌شود؛ حتي از جنبه سياسي بهتر آگاهي پيدا مي‌كند. در اين مورد دربارة خودم صدق مي‌كند. /مصطفي وفامهر

 

    *************** 

 

در اين جبهه‌ها انسان اصلاً‌ احساس خستگي و ناراحتي نمي‌كند چون اين جنگ را امام زمان(عج) رهبري مي‌كند. و هر شهيدي كه روي زمين مي‌افتد هزاران جوان به جبهه روي مي‌آورند. /دهقان‌منش قاسم

 

    *************** 

 

لازم مي‌دانم آنچه در اين دانشگاه ديده‌ام براي شما عزيزان تذكر دهم. در اين دانشگاه جز عشق به خدا ديگر رابطه‌اي نيست. اينجا تنها راه خداست، يعني خود را رها كردن و خدا را ديدن. /غلامرضا پاك‌نژاد

    *************** 

 

در اينجا، (جبهه) قلب مي‌سوزد و اشك مي‌جوشد، وجود خاكستر مي‌شود و تنها احساس سخن مي‌گويد. اينجا كسي چيزي نمي‌خواهد، انتظاري ندارد، ادعايي نمي‌كند. فياد ضجه است كه از سينة پردرد به آسمان طنين انداخته و اين ساية كمرنگي از آن فياد است كه بر اين صفحات نقش بسته است. / صفر اسكندري

    ************** 

 

در اينجا انسان ساخته مي‌شود. حتماً‌ مي‌گويي چگونه؟ اينجا دانشگاهي است كه استادش حضرت ولي‌‌عصر(عج) و نايب وي خميني‌ بت‌شكن و شاگردانش جان بركفان مخلص و ايثارگرند،‌ كه در راه خدا از بذل هيچ ابايي ندارند. از خانه و خانواده و جان و مال و دوست و رفيق گذشته‌اند و خالصانه به انجام وظيفه خود مشغولند و نتيجه‌اش قبولي در پيشگاه خداوند متعال است؛‌ و آن هنگامي است كه به درجة شهادت – قلم و زبان از وصفش عاجز است – مي‌رسند. اميدوارم كه من از نظر درگاه حق تعالي پذيرفته و قبول شوم. /حميدرضا فتحي رابوكي  

    *************** 

 

از الطاف ديگر خداوند به ملت اين جنگ است؛ جنگي كه براي ما سراسر رحمت بوده  است، جنگي كه ملت قهرمان ما را آبديده كرده. جنگي كه توفيق جهاد واقعي را در را خدا به ما داد. وقتي مي‌گويند جبهه دانشگاه است عين واقعيتي است كه ما تا در آن نباشيم به عمق آن پي نمي‌بريم،‌ زيرا جبهه‌ها سراسر معنويت است. جبهه دنياي ديگري است كه فقط مخصوص متّقين است، فقط مخصوص مخلصين است./سيد امير صدري

    *************** 

 

به قول امام: جنگ رحمت الهي است، جت آزمايش بندگان مؤمن خود كه چگونه اين امانتهاي الهي را تحويل مي‌دهند و جگر گوشة خود را همچون قاسم تازه داماد به ميدان نبرد مي‌فرستند./حبيب دباغ‌زاده

    ***************  

جبهه دانشگاهي است به رياست خدا، با استاداني چون هابيل، ابراهيم، علي، حسين و مدي و نايب او رهبر كبير. كتاب آن قرآن و درسش جهاد و ايثار كه عصارة توحيد، عدل،‌ نبوت، امامت و معاد است. فقط تعدادي به دانشگاه راه مي‌يابند و تعدادي از اين دانشگاه قبولي مي‌گيرند. مدركي كه با خون نوشته مي‌شود مدرك شهادت و گيرندة‌ آن شهيد است. / محمدرضا نكوخرد

 ***************

شما اي مردم، اي جوانان، نكند از جبهه كه دانشگاه الهي است عقب بمانيد، دانشگاهي كه آموزگارش مولا ابا‌عبدالله است كه درس چگونه زيستن و چگونه در را دين خدمت كردن و جان فدا كردن را به ما آموخت./ منصور بيدرام

 

    *************** 

 

 

اينجا هيچ كس در فكر اولاد و مال دنيا نيست. هم يك فكر دارند، پيروزي اسلام، بر سجاد‌ه‌اي به وسعت زمين و به تُربتي چون خون شهيدان و قبله‌اي به عمق هستي، در صفوفي ب شكوه اقيانوس، با ايماني راسختر از كوهها با آياتي به زيبايي حقيقت و به امامت خورشيد، نماز مي‌گذاريم. عيد و عزايمان يكسان است و گورستان و ميلاد گاهمان يكجا، ازميان همة گلها لاله را برگزيده‌ايم، و از تمام باها بهشت را،‌ سرود پيروزيمان، فرياد عصيانمان، نالة دردمان، صداي خروشمان، نوحة عزايمان، بانگ جهادمان، شعر حياتمان، غريو خشممان، آية نمازمان، اذان زندگيمان، نغمة‌ مرگمان همه يكي است، «الله اكبر»‌ ميعادگاه هر روزمان، مفتاح هر رزممان، ديوارة هر مرزمان، پايگاه دانشمان، پايگاه ارتشمان، پاسدار وحمان، پيوند نيايشمان، پيكار خيزشمان، پاسبان ارزشمان يكجاست «مسجد»‌. اَمرِ اِماممان، كارِ امتمان، مهرِ ملتمان، شعر قياممان، سيرِ‌ جهادمان، شور حياتمان، شعار پيكرمان يكي است «وحدت». لابت، ابهت، همت، عظمت، وحدت، رفعت، جلالت، و حشمتمان در يك چيز است و آن «نماز» است. اميد اكرممان، دعاي هر شبمان، عزم اعظممان، سير اكبرمان يكي است و آن «شهادت»‌. دفتر مذهبمان، كتاب انورمان، نور مشعلمان، انجيل مرجعمان، تورات معبدمان، زيور مرقدمان، صحف محشرمان، سورة‌ مقدسمان «‌قرآن»‌ است. از بين تمام رنگها، سرخ را برگزيده‌ايم و از ميان انواع مرگها شهادت را، و از تمام باغها گورستان را، و از ميان تمام گلها لاله را. هيچ يك از ما به مرگ طبيعي نمي‌ميرد. مرگ طبيعي ما «شهادت»‌ است. عيد و عزاي ما هر دو جشن است. ميعادگاه جسممان قبرستان و زيباترين درختهاي حياتمان در گورستان مي‌رويد، از تمام انبيا محمد(ص) را، و از تمام رهبران علي(ع) را، و از تمام مجاهدين حسين(ع)‌ را، و از تمام قصه‌ها قيام را، و از تمام كتابها قرآن ر برگزيده‌ايم. هر كس قدم به عرصة مرگ مي‌گذارد تمام وجودش متوجه الله مي‌گردد و به چيزي جز خدا فكر نمي‌كند؛ بهمين جهت است كه امام جبهه را بمنزلة دانشگاه بيان مي‌فرمايد و وقتي انسان اشخاص را در سنين مختلف از نوجوانان 14 ساله تا پيرمرد 75 ساله را در حال رزم مي‌بيند،‌در وجودش روح تازه‌اي دميده مي‌شود؛ روحي كه فقط به خداوند فكر مي‌كند و خدا را هر زمان با چشم مي‌بيند و از تمام گناهان پاك مي‌شود؛ خود را يك آدم تكامل يافته حس مي‌كند./ محمد عيوض‌لو
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده