طلبه اي كه يك روز «روزه قضا» داشت/
دوشنبه, ۳۰ تير ۱۳۹۳ ساعت ۰۰:۰۰
نويد شاهد: حضور مستمر در فضاي قرآني، بويژه در مسجد جوادالائمه (ع) و آشنايي با دوستان بسيجي و انقلابي كه برخي از آنان در دوران دفاع مقدس خلعت شهادت پوشيدند، زندگي و آينده او را نيز در مسير نوراني شهادت قرار داد.






طلبه بسيجي شهيد احمد اميني (امين رعنا) فرزند رضا در روز پانزدهم ارديبهشت ماه سال 1342 در تهران(محله جي) به دنيا آمد.
او در خانواده اي مذهبي و روحاني پرورش يافت. دائي ايش حجت الاسلام محقق؛ موسس مسجد و حوزه علميه حضرت حجت (عج) در تهران بود.
احمد پس از طي دوران طفوليت به مدرسه رفت. همزمان با پيروزي انقلاب دانش آموزه سال سوم متوسطه بود و در سال 1361 در رشته رياضي در دبيرستان نصيري ديپلم گرفت.
حضور مستمر در فضاي قرآني، بويژه در مسجد جوادالائمه (ع) و آشنايي با دوستان بسيجي و انقلابي كه برخي از آنان در دوران دفاع مقدس خلعت شهادت پوشيدند، زندگي و آينده او را نيز در مسير نوراني شهادت قرار داد.
شهيد فرهاد نصيري كه در عمليات بيت المقدس به شهادت رسيد، سيد ابراهيم شعباني كه در عمليات بدر آسماني شد و سيد محسن تقي زاده كه در عمليات والفجر مقدماتي به همرزمان شهيدش پيوست از دوستان و برادران ايماني احمد بودند كه پيش از او آسماني شدند.
با شروع جنگ تحميلي چندين بار به صورت داوطلبانه با دوستان مسجد جوادالائمه (ع) به جبهه رفت و در عمليات مسلم بن عقيل در سال 1360 حضور يافت.
شخصيت روحاني و تاثير گذار احمد در ميان دوستانش آثار شگرفي برجاي گذاشته بود. چنانكه از گفته هاي همرزمانش بر مي آيد؛ آموزه هاي او در زندگي بچه هاي مسجد جوادالائمه تاثير گذار بود.شهيد حبيب غني پور، شهيد حميد فلاح پور اينگونه بودند.

سال 1361 احمد اميني و محسن تقي زاده وارد حوزه علميه قم (مدرسه امام) مي شوند. مدتي بعد محسن عازم جبهه مي شود و در عمليات والفجر مقدماتي به شهادت مي رسد.
چند ماه پس از شهادت محسن، احمد نيز در تدارك اعزام به جبهه است. دوست صميمي اش؛ علي، اين بار شرطي پيش پايش گذاشت كه اگر مصمم به رفتني، اين بار در پايگاه نام نويسي كن و سختي هاي دوره آموزشي را هم بگذران و مردانه برو....

احمد كه پيش از اين چند بار به مناطق مختلف عملياتي رفته بود، مي توانست طي اين دوره برايش سخت باشد، اما اينگونه نبود و با كمال اخلاص و تواضع پذيرفت و براي آموزش نظامي به پادگان امام حسين(ع) رفت.

احمد در اين اعزام تنها و كسي از بچه هاي مسجد جواد الائمه با او نبود. او اين بار امدادگر عملياتي بود و سرانجام در روز بيست و هشتم آبان سال 1362 بر اثر اصابت گلوله مستقيم دشمن در مرحله دوم عمليات والفجر 4 در بلندي هاي پنجوين به فيض شهادت رسيد. پيكرش تا 12سال مفقود بود و در خاك عراق ماند تا بالاخره در سال 1374 تفحص و به آغوش ميهن اسلامي بازگشت.
شهيد احمد اميني طلبه بسيجي بي ادعا و مخلصي بود كه قلم روان و قلب پرمهري داشت. براي دوستانش نامه مي نوشت و در وصيت نامه اش با نثري شيوا و خواندني به انگيزه اش در رفتن به جبهه، براي تداوم راه شهيدان و تبعيت از ولايت فقيه توصيه نمود.

در بخشي از وصيت نامه اين شهيد آمده است:

اگر جسد من ناپديد شد افسوس نخوريد، كه جسد هر جا باشد در روز قيامت برانگيخته خواهد شد و اگر تاسفي هست بايد بر مظلوميت و ناپديد شدن تربت زهرا سلام الله عليها خورده شود...

پدر عزيز خود را در اجراي وصاياي خود صاحب اختيار مي كنم؛ يك روز روزه از من قضا شده است كه آن را بجاي آوريد و احتياطا دو سال نماز صبح را بدهيد بخوانند و نماز آيات كه سه چهار تا يادم هست كه خوانده ام اما قبلا فكر مي كنم مرتب نخوانده باشم،بالاخره آنطور كه حكم شرعي است اجرا كنيد. هر كس كه اين وصيت نامه به او مي رسد توصيه مي كنم از خدا بترسيد و در اعمال خود اخلاص را حفظ كنيد....
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده