روايتي خواندني از سردار شهيد برونسي فرمانده تيپ 18 جوادالائمه(ع):
شنبه, ۲۸ مرداد ۱۳۹۱ ساعت ۰۰:۰۰
نويد شاهد: حاج آقا گفت: آن مادر شهيدي كه جگرش داغ دار است، توي گرما باشد و بچه هاي من زير كولر؟! كولر سهم مادر شهيد است، خانواده من گرما را مي توانند تحمل كنند..."


به گزارش خبرنگار نويد شاهد روايتي خواندني از شهيد عبدالحسين برونسي در ذيل عنوان مي شود:
يك روز با دو تا از همرزماش آمده بود خانه. آن وقتها هنوز كوي طلاب مي نشستيم. خانه كوچك بود و تا دلت بخواهد گرم. فصل تابستان بود و عرق همين طور شُرشُر از سرو رويمان مي ريخت.

رفتم آشپزخانه. يك پارچ آب يخ درست كردم و آوردم برايشان بردم. در همين حال يكي از دوستهاي عبدالحسين سينه اي صاف كرد و گفت:"ببخشيد حاج آقا."

عبدالحسين صورتش را تمام رخ برگرداند طرف او. گفت:"اگر جسارت نباشد مي خواستم بگويم كولري را كه داديد به آن بنده خدا، براي خانه خودتان واجب تر بود."

يكي ديگر به تاييد حرف او گفت:"آره بابا، بچه هاي شما اينجا خيلي بيشتر گرما مي خورند."

كنجكاو شدم. با خودم گفتم:"پس شوهر ما كولر هم تقسيم مي كند!"
منتظر بودم ببينم عبدالحسين چه مي گويد. خنده اي كرد و گفت:"اين حرفها چيست شما مي زنيد؟" رفيقش گفت:"جدي مي گويم حاج آقا."

باز خنديد و گفت:"شوخي نكن بابا جلوي اين زنها! الان خانم ما باورش مي شود و فكر مي كند اجازه تقسيم كولرهاي دنيا، دست ماست."

انگار فهميدند عبدالحسين دوست ندارد راجع به اين موضوع صحبت شود؛ ديگر چيزي نگفتند. من هم خيال كولر را از سرم بيرون كردم. مي دانستم كاري كه نبايد بكند، نمي كند. از اتاق آمدم بيرون.

بعد از شهادتش، همان رفيقش مي گفت:"آن روزها وقتي شما از اتاق رفتيد بيرون، حاج آقا گفت: مي شود آن خانواده اي كه شهيد دادند، آن مادر شهيدي كه جگرش داغ دار است، توي گرما باشد و بچه هاي من زير كولر؟! كولر سهم مادر شهيد است، خانواده من گرما را مي توانند تحمل كنند..."
برگرفته از كتاب خاطرات ناب (2)، صفحه22.
انتهاي پيام/س/ع
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده