شيخ ماهر حمود دبير كل پيشين تجمع علماي مسلمين لبنان:
سه‌شنبه, ۲۹ بهمن ۱۳۹۲ ساعت ۰۰:۰۰
شيخ ماهر حمود دبير كل پيشن تجمع علماي مسلمين و روحاني سرشناس جامعه اهل تسنن يكي از همرزمان و ياران شيخ الشهداي مقاومت اسلامي لبنان شهيد شيخ راغب حرب بوده است. هر دو در مراحل حساس اشغال لبنان و رهنمون ساختن مبارزات بر حق مردم اين سرزمين بر ضد صهيونيست هاي غاصب و حاميان غربي آن ها همواره در كنار يكديگر بوده اند. در اداره تجمع علماي مسلمين لبنان نيز كه از علماي شيعه و سني تشكيل يافته فعاليت هاي مشترك فرهنگي و سياسي داشته اند. آقاي ماهر حمود در اين گفت و گو به ابعاد شخصيت شيخ راغب حرب اشاره مي كند:






در چه سالي و چگونه با شيخ راغب حرب آشنا شديد؟
در حقيقت پيش از اين كه با شهيد شيخ راغب حرب آشنا شوم نام و رفتار او را شنيده بودم. زماني كه ايشان قبل از پيروزي انقلاب اسلامي ايران، بر مبناي فتواي امام خميني (ره) نماز جمعه در روستاي جبشيت اقامه كرد، ميان مسلمانان جنوب لبنان شهرت يافت. گمان كنم شهيد راغب حرب اولين روحاني شيعه بود كه در مناطق شيعه نشين جنوب نماز جمعه برپاداشت. برپايي نماز جمعه در اين منطقه معمول نبوده و پيش از او هيچ روحاني و عالم دين نماز جمعه برپا نمي كرد. برپايي نماز جمعه در مناطق شيعه نشين جنوب لبنان توجه علماي اهل سنت منطقه را جلب كرد. روزي مطلع شدم كه شيخ راغب حرب براي برپايي نماز دو ركعتي جمعه ابتكار عمل نشان داده است. در آن دوران آقاي سيد سامي خضرا يكي از رهبران كنوني حزب الله شرح حال و ابتكارات شهيد شيخ راغب را براي من بازگو مي كرد و علاقمند شدم با شيخ راغب حرب آشنا شوم. آقاي خضرا از شاگردان خوب من بود و روابط دوستانه با او داشتم.
اين بحث به چه تاريخي مربوط مي شود؟
به چند سال قبل از حمله سال 1982 اسرائيل به لبنان باز مي گردد. به هر حال در سال هاي قبل از حمله اسرائيل با شيخ راغب حرب آشنا شدم و چند بار با يكديگر ديدار و گفت و گو كرديم. حدود شش ماه پيش از يورش اسرائيل به لبنان يك هيئت متشكل از ده ها تن از شخصيت هاي سياسي و روحاني لبنان به دعوت بنياد شهيد عازم تهران شدند. من و شيخ راغب حرب نيز جزء اين هيئت بوديم. هنگام اقامت دو روزه در مشهد مقدس بيشتر با او آشنا شدم. مانند دو دوست صميمي ملازم يكديگر بوديم و درباره اوضاع لبنان و پيامدهاي پيروزي انقلاب اسلامي ايران بر جهان اسلام بحث و تبادل نظر مي كرديم. پس از بازگشت از تهران چند بار به ديدار شيخ راغب حرب در روستاي جبشيت رفتم.
چند روز پيش از حمله اسرائيل به لبنان، دوباره به تهران دعوت شديم تا در كنگره نهضت هاي آزادي بخش شركت كنيم. هنگام اقامت در تهران خبر حمله گسترده نظامي اسرائيل به لبنان را از طريق خبرگزاري ها شنيدم. انديشه تشكيل تجمع علماي مسلمين متشكل از روحانيون شيعه و سني لبنان در حاشيه كنگره به ذهنمان رسيد تا پس از بازگشت به لبنان راه هاي مبارزه با اشغالگران را پيگيري كنيم.
آيا در آن مقطع تاريخي، حمله گسترده نظامي اسرائيل به لبنان را پيش بيني مي كرديد؟
هرگز... پيش بيني كرده بوديم كه اسرائيل امكان دارد همچون گذشته فقط به حمله گسترده هوايي دست بزند، و نه حمله زميني و اشغال نيمي از سرزمين لبنان. با وجودي كه مسئولان سياسي لبنان و فلسطين و عربستان سعودي همه مي دانستند كه اسرائيل درصدد حمله گسترده نظامي به لبنان و پيشروي تا رودخانه اولي (شمال شهر صيدا) مي باشد. ولي متاسفانه هيچ اقدامي به عمل نياوردند. هنگامي كه ارتش اسرائيل زمينه پيش روي را هموار يافت، اين تهاجم را تا بيروت، پايتخت لبنان ادامه داد. ميان اسرائيل و سازمان ملل متحد و برخي دولت هاي عرب توافق به عمل آمده بود كه حمله اسرائيل تا رودخانه اولي متوقف شود، اما مقام هاي رژيم صهيونيستي اين توافق را زير پا گذاشته و به پيشروي در سرزمين لبنان ادامه دادند.
هدف حمله اسرائيل به لبنان سركوب مقاومت فلسطين بود..؟
همين طور است. در جريان دومين سفر به تهران نيز روابط من با شيخ راغب حرب بيش از پيش استحكام يافت، و درباره ابعاد حمله اسرائيل به لبنان با يكديگر بحث و تبادل نظر مي كرديم.
در جريان اين سفر آيا با مسئولان جمهوري اسلامي و مسئولان سپاه پاسداران درباره راه هاي مقابله با اشغالگران ملاقات و رايزني هم داشتيد؟
طبيعي است... در اين با امام خميني (ره) و آقاي هاشمي رفسنجاني و برخي از فرمانده هاي نظامي ديدار داشتيم، و درباره پيامدهاي اشغال لبنان ولزوم رويارويي با اهداف رژيم صهيونيستي با آنان بحث وتبادل نظر به عمل آورديم.
شيخ راغب حرب در اين ديدارها چه اظهار نظري مي كرد و چه پيشنهاداتي ارائه مي داد؟
شكي نيست كه شيخ راغب حرب، مردي شهرت طلب نبود، و ديدگاه هاي خود را در جلسات محرمانه بيان مي كرد. پس از گذشت چهار ماه از حمله اسرائيل به لبنان، روزهاي زيبا و به ياد ماندني با شيخ راغب حرب داشتم. هنگامي كه بشير جميل (رئيس جمهوري دست نشانده اسرائيل در لبنان) روز 15 سپتامبر سال 1982 به قتل رسيد. من طي سخناني در جمع مردم شهر صيدا به شدت به بشير جميل حمله كردم. در پي اين سخنراني، نظاميان اسرائيل و مزدوران محلي به تعقيب من پرداختند. تصميم گرفتم به جنوب لبنان بروم و براي مدتي پنهان شوم. در آن شرايط جنوب لبنان نسبتا آرام بود و مقاومت ضد صهيونيستي هنوز آغاز نشده بود. چرا كه نظاميان اسرائيل فقط فلسطيني ها را جستجو و بازداشت مي كردند. من يكي از افرادي بودم كه به فلسطيني ها كمك مي كردند و به شدت تحت تعقيب جاسوسان و مزدوران اسرائيل قرار داشتم.
به منظور پنهان شدن از چشم اسرائيلي ها شيخ راغب را انتخاب كردم تا در روستاي جبشيت به من پناه دهد. ايشان چند شب به گرمي از من پذيرايي كرد. و مرا به جوانان مبارز جنوب معرفي كرد. مهم ترين نكته ظريفي كه در آن روستا با آن برخورد كردم اين است كه شيخ راغب عصر روز شنبه مورخ 17 سپتامبر 1982 خانواده خود را با خودروي شخصي ام به روستاي عبا منتقل كرد. چرا كه او خودروي شخصي در اختيار نداشت. من نيز به اتفاق جوانان هم رزم شيخ راغب به روستاي عبا كه در مجاورت روستاي جيشيت قرار دارد رفتم و با آقاي سيد محمد ترحيني ديدار و گفت و گو كردم.
در اين روستا به ما خبر دادند كه سربازان اسرائيلي بخشدار روستاي جبشيت را احضار كرده و سراغ شيخ راغب حرب را گرفته اند. شيخ راغب به من رو كرد و گفت كه سربازان اسرائيلي به سراغ شما آمده اند. چرا كه شما از شهر صيدا به اينجا آمده ايد و با فلسطيني ها ارتباط داريد. از من خواست به مسجد قديمي و نيمه متروكه روستاي جبشيت بروم و پس اقامه نماز مغرب و عشاء منتظر او بمانم. شيخ راغب نيز به جبشيت بازگشت و به طرف خانه بخشدار رفت تا علت ملاقات اسرائيلي ها با او را جويا شود. شيخ راغب به من گفت اگر اطلاع حاصل كردم كه اسرائيلي ها در تعقيب شما هستند، شما را به نحوي به صيدا باز مي گردانم و اگر با من كار دارند، خودم جوابگو هستم.
پس از گذشت چند ساعت شيخ راغب پيام فرستاد كه اسرائيلي ها سراغ او را گرفته اند و با من (ماهر حمود) كاري ندارند. آنگاه به خانه شيخ راغب بازگشتم و از ايشان پرسيدم با شما چه كار دارند؟ و اگر شما را احضار كردند چه خواهيد كرد؟ ايشان قاطعانه جواب داد كه به احضاريه اسرائيلي ها ترتيب اثر نخواهد داد. اين موضع گيري قاطعانه و سازش ناپذير نشان داد كه شهيد راغب هرگز تسليم فشارها و باج خواهي اسرائيلي ها نمي شده است.
در آن چند شبي كه ميهمان شيخ راغب حرب بوديد درباره چه مسائلي با يكديگر بحث كرديد؟
درباره مسائل روز از جمله راه هاي اتحاد مسلمانان، راه هاي رويارويي با اشغالگران صهيونيست، علت ناتواني مقاومت فلسطين و احزاب و سازمان هاي سياسي لبنان در زمينه ايستادگي در مقابل يورش نظامي اسرائيل بحث كرديم.
آيا با سازمان هاي فلسطيني هم ارتباط داشتيد؟
طبيعي است... قبل از يورش اسرائيل به لبنان، امامت مسجد جامع شهر صيدا را برعهده داشتم. اطراف اين مسجد دفتر نيروهاي ابو جهاد مرد شماره دو جنبش فتح قرار داشت. نيروهاي ابو جهاد همواره در نمازهاي جماعت و در برنامه هاي گوناگون اين مسجد شركت مي كردند. اصولاً جمعيت شهر صيدا را لبناني ها و فلسطيني ها تشكيل مي دهند. ميزان تراكم جمعيت فلسطيني در بخش قديمي اين شهر بيش از لبناني هاست. بنابراين لبناني ها و فلسطيني ها برادرانه و دوستانه در اين شهر همزيستي دارند.
تفاوتي ميان روحانيون شيعه و سني در شهر صيدا وجود داشت؟
هرگز... هيچ تفاوتي وجود نداشت. آنچه كه روحانيون شيعه و سني را از يكديگر متمايز مي ساخت آراستگي ظاهري آنان بود.
اسرائيلي ها به مخالفت شيخ راغب با معرفي خود چه واكنشي نشان دادند؟
زماني كه يهوديان، شيخ راغب را احضار كردند او به صيدا آمد و دو شب را در خانه ام گذراند، ايشان قبل از حمله اسرائيل هم به ديدار من به صيدا آمده بود و اين نشان مي دهد كه روابط صميمي با يكديگر داشتيم. به گونه اي كه اسرار شخصي خود را نيز با يكديگر در ميان مي گذاشتيم. شهيد راغب حرب همچنين برخي ديدگاه هاي فقهي جسورانه خود را بازگو مي كرد. به طور مثال روزي به او گفتم كه تصميم دارم نمازهاي جمعه شيعيان و اهل سنت شهر صيدا را يكسان و متحد كنم. به اين مضمون يك آيين نماز جمعه برگزار شود آنگونه كه در فقه شيعه و اهل سنت وجود دارد. ايشان در پاسخ گفت بالعكس من به نمازهاي جمعه تان غبطه مي خورم. هر يك از روحانيون شما يك تريبون نماز جمعه دارد و ديدگاه هاي خود را بيان مي كند. اين شيوه يك نوع تنوع ايجاد مي كند، و هر انساني خطيب جمعه خود را انتخاب مي كند.
طرح تاسيس تجمع علماي مسلمين لبنان ابتدا توسط چه كسي مطرح شد؟
يك سالي از اشغال لبنان توسط رژيم صهيونيستي نگذشته بود كه من و شيخ راغب حرب به منظور شركت در كنفرانس بين المللي حج در تابستان سال 1983 به كشور آفريقايي سيرالئون سفر كرديم. تعدادي از علما و روزنامه نگاران و حقوقدانان لبناني در اين هيئت حضور داشتند. دبيرخانه كنفرانس از شيخ راغب حرب خواست درباره مقاومت در جنوب لبنان سخنراني كند. ايشان عمامه و عباي روحاني اش را روي ميز گذاشت و با دشداشه و سر برهنه پشت تريبون قرار گرفت.
برخي از اعضاي هيئت به اين رفتار شيخ راغب حرب اعتراض كردند. آقاي سيد محمد حسن الامين يكي از علماي شهر صيدا از شيخ راغب پرسيد چرا با لباس شخصي پشت تريبون رفته اي؟ شيخ راغب به معترضان گفت: «از غرور و بزرگ نمايي هراس دارم. از بس كه مردم از من به نيكي ياد كرده اند و گفته اند كه شيخ راغب مرد شجاعي است و با اسرائيلي ها دست نداده است مي خواستم اين غرور را بشكنم و فروتني نشان دهم». اين يكي از نشانه هاي رفتاري شهيد شيخ راغب حرب بود.
موضوع دست ندادن شيخ به اسرائيلي ها چيست؟
روزي تعدادي از فرماندهان نظامي اسرائيل به خانه او رفته و در صدد بودند با او مذاكره كنند. در اين ديدار سعي كردند با او دست بدهند، اما شيخ اين تقاضا را به شدت رد كرد. شيخ در نتيجه اين رفتار اخلاقي و ملي بازداشت شد. در آن زمان من در بيروت بودم و با چاپ و انتشار مقالات و تصاوير ايشان خواستار آزادي ايشان شدم. زير تصوير شيخ راغب حرب اين عبارت را نوشتم: «دست دادن با اسرائيلي ها نشانه به رسميت شناختن رژيم صهيونيستي است. مخالفت با اشغالگري مهمترين سلاح ماست. مرگ بر اسرائيل». من اين عبارات را از موضع گيري ها و ديدگاه هاي شيخ راغب حرب برداشت كرده بودم. ولي ديري نپاييد كه توده مردم آن را شعار حركات اعتراض آميز خود قرار دادند.
در پي بازداشت شهيد شيخ راغب حرب، تظاهرات باشكوه و گسترده اي در بيروت برنامه ريزي كردم. هدف از اين تظاهرات برانگيختن افكار عمومي جهان بر ضد اسرائيلي ها و تلاش براي آزادي ايشان بود. از بازداشت شيخ راغب حرب چند روزي نگذشته بود كه جرقه قيام همگاني روشن شد. البته ناگفته نماند كه پيش از بازداشت شيخ، عمليات مقاومت مسلحانه به شكل محدود آغاز شده بود اما در پي بازداشت او، مردم جنوب لبنان بر ضد اشغالگران به قيام همگاني دست زده و خواستار آزادي بي قيد و شرط او شده بودند. از آن پس فضاي عمومي و رويكرد مردم به كلي دگرگون گرديد.
گفته شده كه در پي حمله اسرائيل، نوعي خرسندي و رضايت ميان مردم جنوب بروز كرد، دلايل اين خرسندي چه بوده است؟
متاسفانه پيش از حمله اسرائيل به لبنان ميان برخي سازمان هاي فلسطيني و مردم جنوب به ويژه عناصر جنبش امل درگيري هاي خونين روي داد. ترديدي نيست كه اين درگيري ها در نتيجه اشتباهات طرفين بروز كرد. لبناني ها، مقاومت فلسطين را مسئول آغاز اين درگيري ها معرفي كردند. جنبش هاي فلسطيني ميهمان مردم جنوب لبنان بودند و براي اجراي عمليات مسلحانه ضد صهيونيستي واكنش اسرائيلي ها را در محاسبات خود از نظر دور داشته بودند. سكوهاي موشكي را نزديك خانه هاي مردم قرار مي دادند و سپس به شمال فلسطين اشغالي شليك كرده و پنهان مي شدند. يهوديان نيز در واكنش به اين گونه عمليات، مناطق مسكوني را بمباران مي كردند كه در نتيجه آن مردم بي دفاع قرباني مي شدند. در نتيجه اين ناهنجاري ها، ميان مقاومت فلسطيني و شهروندان جنوب لبنان نا آگاهانه شكاف و درگيري هاي خونين بروز كرد.
مقاومت فلسطين كه در سال 1971 در جنوب لبنان استقرار يافت، با مردم جنوب اعم از شيعه و سني پيوند خورد. اما كمي قبل از حمله اسرائيل، ميان شهروندان جنوبي و رزمندگان فلسطيني درگيري هاي خونين روي داد. شكي نيست كه مزدوران محلي و جاسوس هاي اسرائيلي در دامن زدن به اين درگيري ها نقش اساسي داشتند. متأسفانه در نتيجه اين درگيري ها، برخي از مردم جنوب لبنان در پي عقب نشيني مقاومت فلسطين، از اسرائيلي ها استقبال به عمل آوردند.
اين خرسندي چند ماه ادامه داشت و علماي شيعه و سني جنوب با چه شيوه اي توانستند اين معادله را دگرگون كنند؟
طبيعي است كه دگرگوني اوضاع تأسف بار به زمان نياز داشت. به طور مثال جنوب لبنان از زمان حمله اسرائيل تا حدود سه ماه آرام بود. با اين وصف عمليات شهادت طلبانه احمد قصير روز 12 نوامبر، شش ماه پس از استقرار ارتش اسرائيل در لبنان روي داد. به هر حال روند تحول مردم جنوب لبنان حدود شش ماه طول كشيد. فراموش نشود كه مقاومت ضد صهيونيستي در مناطق صيدا و بيروت زودتر از ساير مناطق جنوب آغاز شد. چرا كه افراد مبارز و فعالان اسلامي در اين محورها هنوز حضور داشتند اما هنگامي كه مقاومت همه جانبه و فراگير در جنوب لبنان آغاز شد، چهره اي قوي و شكوهمند و بي نظير داشت.
حدود يك سال نگذشته بود كه رفتار و گرايش مردم جنوب به كلي دگرگون گرديد. 70 تا 90 درصد جنوبي ها با برگزاري تظاهرات و اعتصابات و نافرماني به دستورات نظاميان صهيونيست از عمليات مقاومت بر ضد اشغالگران پشتيباني كردند.
در حقيقت اگر عمليات جدي و كمر شكن مقاومت اسلامي در كار نبود و تلفات سنگيني بر ارتش اشغالگر وارد نمي آمد، امكان نداشت اين تحول ژرف و بنيادين در انديشه مردم جنوب به وجود آيد. جنوبي ها كه در آخرين سال هاي حضور مقاومت فلسطين در جنوب، از رفتار برخي گروه هاي فلسطيني آسيب جدي ديده بودند، راهكار و عمليات مقاومت اسلامي لبنان را جدي و هوشيارانه يافتند و با آن هماهنگ شدند. افزون بر آن رزمندگان و نيروهاي مقاومت از درون روستاهاي جنوب برانگيخته شده بودند. رزمندگان مقاومت اسلامي عمليات مسلحانه ضد صهيونيستي را با مردم هماهنگ مي كردند، زيرا با مردمشان بيگانه نبودند.
نقش تجمع علماي مسلمين و هيئت علماي جبل عامل در زمينه ايجاد تحول مردمي چگونه بوده است؟
شكي نيست كه بيشتر تظاهرات و اعتصابات در مخالفت با حضور اشغالگران صهيونيست توسط اين محافل برنامه ريزي مي شده است.
تجمع علماي مسلمين لبنان در حال حاضر چه جايگاهي دارد؟
اين تجمع در شرايط كنوني جايگاه تشريفاتي دارد. متاسفانه به همين دليل از آن كناره گيري كرده ام. من دوست ندارم تجمع علماي مسلمين به اين شكل باقي بماند. علاقمندم فعاليت هاي خود را با جديت ادامه دهد. نقش رهبري در صحنه پيكار داشته باشد. اين تجمع در فاصله سال هاي 1982 تا 1985 گرداننده بسياري از فعاليت هاي سياسي و فرهنگي در جوامع اسلامي لبنان بوده است. در آن سال ها حزب الله هنوز چهره علني به خود نگرفته بود. حزب الله در مارس سال 1985 موجوديت خود را به طور علني اعلام كرد. پيش از اعلام موجوديت حزب الله، تجمع علماي مسلمين حرف اول را مي زد. نقش و مأموريت تجمع علماي مسلمين لبنان در آن مرحله، شباهت چنداني با نقش كنوني حزب الله نداشت. هنگامي كه حزب الله جنبه علني به خود گرفت، نقش اين تجمع ناخود آگاه كمرنگ شد. در پي بروز نا آرامي هاي جنوب لبنان كه از سال 1985 تا سال 1989 ادامه يافت و به «جنگ اردوگاه ها» شهرت يافت، تجمع علماي مسلمين براي خاموش نمودن آتش جنگ دخالت كرد و توانست به درگيري هاي خونين ميان جنبش امل و فلسطيني ها در اردوگاه هاي صيدا و محور مغدوشه و اردوگاه الرشيديه در جنوب لبنان پايان دهد.
صحنه سياسي لبنان باز و متنوع است و با ساير صحنه هاي جهان عرب تفاوت دارد. انديشه برخي جنبش هاي اسلامي و مكاتب فكري جهان عرب همچون سازمان اخوان المسلمين و يا حوزه هاي علمي نجف اشرف و قم تا چه ميزان تاثيرگذار بوده است؟
طبيعي است كه بيشتر علماي مبارز جامعه اهل تسنن لبنان فارغ التحصيل مكتب فكري اخوان المسلمين هستند. در مناسبت هاي گوناگون اعلام كرده ام كه انديشه فكري و سازماني اخوان المسلمين، انديشه جهادي است. اعضاي اين جنبش در جنگ هاي پيشين اعراب و اسرائيل در جبهه صحراي سينا جنگيده اند. اگر انديشه فكري اخوان المسلمين به يك تجربه سياسي موفقيت آميز تبديل نشود، امكان دارد در آينده كم رنگ شود. شكي نيست كه انقلاب اسلامي ايران براي انديشه و ادبيات اخوان المسلمين احترام قائل بوده است. چه بسا مقام هاي انقلاب همچون آقاي خامنه اي و آقاي هاشمي رفسنجاني در پنجاه سال گذشته بسياري از كتاب هاي سيد قطب و حسن البنا را به فارسي ترجمه كرده اند. پس از پيروزي انقلاب نيز برخي خيابان هاي تهران به نام هاي حسن البنا و سيد قطب نامگذاري شده است. اين انكار پذير نيست كه بسياري از كارگزاران و پيكارگران شيعه نيز تحت تاثير انديشه هاي اخوان المسلمين قرار داشتند. شهيد نواب صفوي، اين مبارز ايراني با شهيد حسن البنا بنيانگذار سازمان اخوان المسلمين روابط صميمانه داشته است. روابط ميان دو تن از رهبران جنبش هاي اسلامي ايران و مصر در نيمه اول قرن بيستم يك مسئله قابل توجه مي باشد. انديشه حزب الدعوه پيشين عراق، و نه حزب الدعوه كنوني به انديشه اخوان المسلمين شباهت داشت. ديدگاه هاي فكري اين جنبش ها با يكديگر نزديكند، و فقط در مسائل فقهي با هم اختلاف دارند.
اين همفكري و همكاري چه دستاوردهايي داشته است؟
شكي نيست كه اين همفكري دستاوردهاي زيادي براي مسلمانان داشته است. در لبنان زماني كه با تهاجم اسرائيل مواجه شديم. علماي شيعه و سني براي رويارويي با دشمن اشغالگر بسيج شدند. گفتمان فقهي را براي مدت كوتاهي متوقف نموده و همه فعاليت هاي خود را روي پشتيباني از مقاومت اسلامي متمركز ساختند. علماي اسلام در شرايط كنوني نيز براي پشتيباني از مقاومت فلسطين و مقاومت لبنان اولويت قائل هستند. همه برنامه هاي خود را جهت ايستادگي در برابر زورگويي آمريكا و اسرائيل و استكبار جهاني و عقب ماندگي سياسي در منطقه رهنمون مي كنند.
متأسفانه به رغم گذشت 30 سال از پيروزي انقلاب اسلامي در ايران و پيروزي هاي بزرگي كه اسلامگرايان در مناطق گوناگون كسب كردند، ولي هنوز هيچ پيشرفتي در زمينه تقريب و وحدت فقهي ميان مذاهب اسلامي حاصل نشده است. موضوع هاي حساسيت برانگيز و عوامل بازدارنده تقريب فقهي و علمي بين مذاهب اسلامي همچنان به قوت خود باقي است، قدرت عوامل بازدارنده فقط در قالب برخي مسائل كاسته شده است.
برگزاري اين همه همايش ها و سمينارها و كارگاه هاي آموزشي چه دستاوردي داشته است؟
بيشتر اين همايش ها تشريفاتي است و چه بسا ما را از اهداف اصلي دور كرده است. به همايش ها و گردهمايي هاي جدي نياز داريم. اكنون وقت آن رسيده تا به يك انقلاب عظيم فكري و فقهي به منظور تقريب بين مذاهب اسلامي دست بزنيم. آنگونه كه امام خميني (ره) به انقلابي بزرگ در زمينه تحكيم وحدت مسلمانان دست زد. اين يك انقلاب فعال و جدي بود. نقش منفي شيعيان را در زمينه انتظار امام مهدي (عج) به نقش مثبت تبديل كرد. به نقش رهبري شيعيان در جهان اصالت بخشيد. شعارهاي ارزشمند نه شرقي و نه غربي مسلمانان جهان را شگفت زده كرد. در اين ميان دشمنان اميدوار بودند با ارتحال امام خميني (ره) شعارها و شكوه انقلاب اسلامي هم از بين برود و يا كمرنگ شود. اما با گذشت 30 سال اين انقلاب همچنان راهش را ادامه مي دهد. ميل ندارم درباره جزئيات مسائل سياسي داخل ايران بحث كنم ولي بر اين باورم كه برادرم محمود احمدي نژاد رئيس جمهوري اسلامي ايران با شعارهاي بزرگي كه مطرح كرده به جواني و پويايي انقلاب اسلامي اصالت بخشيده است.
به عنوان آخرين سوال بفرمائيد كه شهيد شيخ راغب حرب فقط يك چهره مبارز ضد صهيونيست بود يا در زمينه رفع محروميت و فقر و عقب ماندگي نيز مبارزه و تلاش كرد؟
بسيار... بسيار... بسيار تلاش كرد... مبارزات ايشان تنها در برابر اشغالگري محدود نبوده است. در برابر بيعدالتي، محروميت، استضعاف به شدت مبارزه كرده است. از احساسات نيك برخوردار بود. مردي مهربان و نوع دوست بود. پرسش شما مرا به ياد يك خاطره انداخت. در سفري كه به سيرالئون داشتيم، شيخ راغب پس از اقامه نماز جمعه، مقاديري سكه در جيب داشت و آن ها را ميان كودكان فقير آن كشور توزيع كرد. كودكاني كه از او سكه دريافت مي كردند شادي و لبخند در چهره شان نمودار شده بود. به او گفتم اين چه كاري است كه شما مي كنيد؟ به من گفت آيا شادي و خوشحالي را در چهره اين كودكان بيگناه احساس نمي كنيد؟
روزي كه ميهمان او در جبشيت بودم، شيخ با لبخند از راه رسيد. از او پرسيدم چرا مي خنديد؟ او گفت اين كودك ده ساله حاضر نشده پشت سر من نماز بخواند. از او پرسيدم علت چيست؟ شيخ راغب در پاسخ گفت: اين كودك ده ساله به من مي گويد كه شما از درخت انجير همسايه يك دانه انجير چيده ايد و خورده ايد!!. آيا از همسايه تان اجازه گرفته ايد؟ برخورد اين كودك شيخ راغب را شگفت زده كرده بود. اين نشان مي دهد كه ايشان تا چه اندازه با مردم عادي به ويژه با كودكان همنشين بوده و به آنان عشق ورزيده است. هرگاه از آسايشگاه افراد بي سرپرست جبشيت بازديد به عمل مي آورد، بسيار اظهار خرسندي مي كرد. مردي فروتن و بخشنده بود. همه او را دوست داشتند... او نمونه اخلاق و نوع دوستي و مقاومت و اصلاح جامعه بود.

منبع: شاهد ياران شماره 45
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده