جوانمرد آرپي چي زن

از بچه های محلات پائين شهر تهران بود و سابقه شرارت داشت.

مي‌گفتند اعتياد هم دارد.

با شروع جنگ تحمیلی یک دوست صمیمی داشت که شهادتش رگ حیات جدید در زندگی او
دمید و او را منقلب کرد . به طوری که از همه خلاف‌هايش دست کشید و حتی
اعتياد را هم کنار گذاشت و در کمال ناباوری اهالی محله با التماس و التجاء
به جبهه رفت و در چندین عملیات مهم شرکت کرد .

آر پی چی زن قهاری شد که گلوله هایش ردخور نداشت .

شديداً سيگار مي‌كشيد ولی در غروب آخرین عملیات در جمع بچه های گردان سیگارش را له کرد و گفت:

خدایا! این – سیگار – آخرین وابستگی من به این دنیا بود .

خدایا! مرا ببخش و اگر من گناهکار را بخشیدی به من نشون بده .

بعد با صدای بلند گریه می کرد و گفت : با شهادتم نشون بده که منو بخشیدی !

آر پی چی زن جوانمرد در عملیات والفجر 1 در منطقه شرهانی مفقودالجسد شد

پیکر پاکش پس از 13 سال تشییع شد .