عبدخدايي عنوان كرد:
يکشنبه, ۰۱ دی ۱۳۹۲ ساعت ۰۰:۰۰
عضو نهضت فداييان اسلام به بيان خاطره اي از افسر كمونيستي اشاره كرد كه با صداي قرائت شهيد نواب از ظلمت درآمد.

به گزارش نويد شاهد به نقل از خبرگزاري دانشجو ، محمدمهدي عبدخدايي در مراسم افتتاح نمايشگاه گزيده اسناد شهيد نواب صفوي و يارانش، با ذكر خاطراتي درباره آن شهيد، به بيان چگونگي شكل گيري استعمار نو و مبارزات شهيد نواب صفوي با آن پرداخت و گفت: بعد از جنگ جهاني دوم، رويكردهاي استعماري به رهبري ايالات متحده آمريكا - كه از وقوع جنگ صدمه اي نديده بود - حالتي نو به خود گرفت كه در آن كشورهاي استعمارگر با بدست گرفتن اقتصاد كشورها، آنها را كنترل مي كردند و به چپاول منابع آنها مي پرداختند.

وي افزود: جالب است بدانيد كه حتي يكي بمب هم در جريان جنگ جهاني در واشنگتن انداخته نشد! اما بسياري از كشورها مانند چك اسلواكي ويران شدند.

عضو نهضت فداييان اسلام در ادامه سخنانش درباره پديده استعمار نو گفت: آمريكا با اجراي دو طرح مارشال و اصل 4 ترومن هدف پسااستعماري داشت كه در آن با وجود اينكه از كنترل مستقيم كشورها پرهيز مي كرد، اما نبض حيات و اقتصاد آنها را بدست مي گرفت و در واقع هدف او وابسته نگه داشتن كشورهاي منطقه به اقتصاد آمريكا بود.

عبدخدايي درباره خاطرات خود از دوران استعمار نو در ايران و فعاليت هاي آمريكا در دهه 30 گفت: من شاهد بودم كه در سال 1329 از طريق هواپيما «خر» قبرسي وارد مي كردند تا نژاد خر را در ايران تغيير دهند، حتي آمريكا شركت هايي در ايران به وجود آورده بود تا براي آنها كار كند، بذر گندم بايد عوض مي شد تا بذر گندم از آمريكا بيايد و اين را صنايع وابسته به نئوكلاسيك مي گويند.

وي در ادامه افزود: اين سرمايه گذاري ها به نوعي حفاظت نياز داشت و به همين جهت نيز پيمان هاي ناتو و سيتو بسته شد.

عضو نهضت فداييان اسلام با اشاره به اينكه ايران تنها كشوري بود كه عضو هيچ پيماني نبود، گفت: ايران مرز مشترك بسياري با شوروي سابق و كشورهاي كمونيستي داشت و به همين جهت هم مورد توجه آمريكايي ها قرار داشت؛ به همين دليل آمريكايي ها «پيمان بغداد» را تدارك ديدند و اين اقدام آنها موجب شد تا شهيد نواب صفوي پا به ميدان مبارزه بگذارد؛ چرا كه اقدام از نظر شهيد نواب صفوي با سياست عدم تعهد ايران در تضاد بود و در واقع مي توان گفت اولين مرتبه اي كه واژه عدم تعهد به كار برده شد، توسط شهيد نواب صفوي بود.

عبدخدايي در شرح چگونگي مبارزات شهيد نواب صفوي افزود: نواب همشه معتقد بود نبايد به خائنان به اسلام و وطن فرصت داد و روي همين اصل با اذن مراجع و علماي ديني، اقدامات انقلابي در راستاي منافع ايران را برنامه ريزي كرد؛ در آن زمان شهيد نواب صفوي از بيت حضرت آيت الله اراكي استفتائي را پرسيد كه ايشان نيز در پاسخ گفته بودند، «آنچه ايشان از آن مسير رفته، درست است و آن را تداوم دهيد. هر كاري انجام دهيد خدا دوستتان دارد.»

وي به خاطره اي از ديدار تيمور بختيار با شهيد نواب صفوي اشاره كرد و گفت: شهيد نواب صفوي با درايت خاصي اين ديدار را انجام داد و به بختيار پيغامي داد تا او را به شاه بگويد؛ «به شاه بگوييد كه پدرش نتوانست با اسلام مبارزه كند او هم نمي تواند. من با پيمان هاي نظامي مخالفم و برادرانم نيز با آن مخالف هستند.»

عضو نهضت فداييان اسلام در ادامه اين خاطره گفت: من خودم ديدم و قسم مي خورم كه پس از اين ديدار بختيار بلند شد و دست شهيد نواب صفوي را بوسيد و از اتاق خارج شد و ايشان نيز به ما گفت تا درب خروجي او را همراهي كنيم.

عبدخدايي درباره نحوه ترور حسين علا گفت: من آن روز با شهيد نواب صفوي در خانه تنها بوديم. پس از كشته شدن «سيد مصطفي كاشاني» پسر آيت الله كاشاني، قرار بود حسين علا در مراسم ختم او كه در مسجد امام (شاه سابق) برگزار مي شد، شركت كند. ذوالقدر اسلحه خود را به سمت علا نشانه گرفت و شليك كرد، اما به دليل آن كه گلوله آن اسلحه با گلوله هاي «شش تير روسي» اشتباه شده بود، گلوله پس از مدتي تاخير شليك كرد كه ذوالقدر با انتهاي اسلحه به سر او زد كه در تصاوير هم اين صحنه مشاهده مي شود؛ پس از اين واقعه بود كه به مدت پنج شب به خانه آيت الله طالقاني رفتيم و در آنجا مخفي شديم و من هم در آن موقع به تبريز رفتم و متواري شدم كه در نهايت با گروه دوم دستگير و محاكمه شدم.

وي درباره خاطره يكي از افسراني كه شب شهادت نواب صفوي شاهد اعدام او بود و در زندان با او ديدار داشت، گفت: آن افسر كه يك افسر كمونيست بود و به همين جهت هم در زندان افتاده بود. مي گفت: «آن شب صداي شهيد نواب را شنيديم كه درخواست كرد تا لباس روحاني به او بدهند چون مي خواهد با لباس روحاني در پيشگاه پيامبر (ص) حاضر شود. شهيد نواب پس از گرفتن مقداري آب گرم و غسل كردن شروع به قرائت قرآن كرد و من سال ها بود كه صداي قرآن را نشنيده بودم. شايد آخرين صداي قرآن را هنگامي كه كودك بودم شنيده بودم. صداي اين سيد تمام ظلمت ها را در آن شب برايم مي شكافت و من با تمام وجود به آنها گوش مي دادم و فهمديم كه ايشان دارد آيات شهادت را تلاوت مي كند. آنگاه شهيد نواب صفوي به دوستانش گفت: خليلم، محمدم، من فقط يك درخواست دارم و آن اين است كه با چشمان باز خدمت حضرت رسول (ص) برسم. پس از اين بود كه صداي الله اكبر او هم خاموش شد. اين خاطره هميشه من را آزار مي دهد. آن شب، شب شهادت حضرت زهرا (س) بود.

همرزم شهيد نواب صفوي در پايان به جمله اي از نواب صفوي اشاره كرد كه گفته بود: «به گونه اي مي ميرم كه از هر قطره خونم يك نواب صفوي به وجود بيايد» و به راستي كه وقتي ما حماسه هاي انقلاب اسلامي به رهبري حضرت امام (ره) و جنگ تحميلي را مرور مي كنيم، درمي يابيم كه افراد بسياري بودند كه نواب گونه در راه انقلاب و حفظ كشور شهيد شدند.
انتهاي پيام /
منبع : خبرگزاري دانشجو
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده