بانك سوژه ايثار و شهادت(65)
شنبه, ۰۹ مهر ۱۳۹۰ ساعت ۰۰:۰۰
نويد شاهد:ده اي از رزمندگان در حال گشت در جبهه شلمچه ، با هجوم هواپيماهاي دشمن بعثي روبه رو مي شوند .آنها يكي از هواپيماهاي دشمن را مي بينند كه در حال سقوط است و در همين حال چيزي از آن به بيرون پرتاب مي شود ...


ده اي از رزمندگان در حال گشت در جبهه شلمچه ، با هجوم هواپيماهاي دشمن بعثي روبه رو مي شوند .آنها يكي از هواپيماهاي دشمن را مي بينند كه در حال سقوط است و در همين حال چيزي از آن به بيرون پرتاب مي شود .آنها به خيال اينكه خلبان آن هواپيما از آن بيرون پريده است به سمت محل سقوط مي روند، امااز خلبان خبري نيست .معلوم ميشود كه خلبان در ماجراي سقوط،مرده است و چيزي كه به بيرون پرتاب شده ، صندلي خلبان بوده است .آنها براي شوخي براي اينكه پيش رزمنده هاي ديگر كه منتظر بودند آنها همراه خلبان اسير شده دشمن برگردند، فكري مي كنند.
صورت يكي از رزمنده ها را با چفيه مي پوشانند و وانمود مي كنند كه خلبان را به اسارت گرفته اند و با همان حال به نزديك ساير رزمنده ها مي روند.در همين هنگام ناگهان يكي از رزمنده هايي كه خيلي عصباني است و از بمباران هاي شيميايي دشمن غيرتي شده است ، اسلحه اش را مسلح ميكند و با تهديد از ديگران مي خواهد كنار بروندتا حساب اين قاتل! را كف دستش بگذارد.يكي از رزمنده ها كه مي بيند الان است كه خلبان قلابي كه همسنگرش بوده را بكشند ، ماجرا را مي گويد و همه چيز ختم به خير مي شود...
انتهاي پيام/ز
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده