به مناسبت روز روحانيت و دفاع مقدس؛
چهارشنبه, ۰۲ اسفند ۱۳۹۱ ساعت ۰۰:۰۰
نويد شاهد:فقيهان، عالمان ديني و فرهيختگان حوزه هاي علميه با توجه به اهميت حفظ كيان اسلامي و در پرتو تأكيد امام خميني(ره)، حضور در عرصه دفاع مقدس را بر خود لازم مي دانستند.


به گزارش نويدشاهد،امنيت كشور ايران در طول چندين سده اخير و با رسميت يافتن مذهب تشيّع در اين كشور، همواره با روحانيت، فقيهان و مراجع شيعه گره خورده و هرگاه ايران با خطراتي در عرصه هاي نظامي، فرهنگي و اقتصادي با خطر مواجه شده يا استقلال كشور در معرض توطئه بيگانگان قرار گرفته بود، روحانيت با حضور موثّر، از كيان و سرزمين ايران اسلامي و استقلال آن حفاظت كرده و مردم مسلمان را نيز بدين امر فراخوانده اند. بلكه اين حضور به كشور ايران و مرزهاي اين سرزمين، محدود نشده بلكه هرجا فقيهان شيعه وجود داشته و امنيّت جامعه، سرزمين و مذهب مردم نيازمند حضور روحانيت به عنوان دژهاي استوار اسلام بود، آنان در قالب هاي متفاوت از حريم اسلام دفاع نموده اند.

در برخي موارد، فتواي دفاع داده، در بعضي مواقع، پشتيباني مادّي و معنوي از مدافعين را عهده دار شده و در مواردي خود در جبه هاي جنگ حضور به هم رساندند. جدا از مواردي در طول تاريخ مانند جنگ با امپراطوري روسيه، استعمار انگليس و مبارزه با استبداد داخلي، مبارزه با دشمنان در جنگ تحميلي از جمله مواردي است كه در اين راستا مي تواند مورد اشاره قرار گيرد. بلكه حضور روحانيت در دفاع از كيان و نظام اسلامي در پيامد پيروزي انقلاب اسلامي ظهور و نمود بيشتر و گستره فراگيرتري را تجربه كرده است.

انقلاب اسلامي به عنوان يكي از مهم ترين پديده هاي تاريخ معاصر كه ماهيّتي ديني داشته و سردامداري آن را روحانيت اصيل به پيشوايي امام خميني فقيه برعهده داشته است، همواره در ايجاد، تثبيت و دفاع از اين انقلاب، در سخت ترين شرايط همراه مردم بوده و به وظائف خود به گونه مطلوب عمل كرده است.

جدا از حضور بلكه پيشگامي روحانيّت در مبارزه با رژيم طاغوت كه به زندان، شكنجه و تبعيد بسياري از روحانيون سطوح بالا و ميانه انجاميد، روحانيّت شيعه در عصر حاضر، وقتي كشور ايران با هجوم همه جانبه عراق به مرزهاي سرزمين اسلامي، درگير جنگي ناخواسته شده و اساس كيان نظام اسلامي مورد تهديد قرار گرفت، بنا بر وظيفه ملّي، ديني خويش، به مانند ساير مردم مسلمان و انقلابي، پاي در ميدان مبارزه با مهاجمين نهاده و حفظ و اعتلاي نظام مقدس اسلامي و حراست از مرزهاي عزّت و شرف اين مرز و بوم را سرلوحه خويش قرار داده است.

روحانيت اصيل كه جهاد عملي را به اجتهاد علمي ضميمه كرده و در عرصه هاي مختلف دفاع مقدّس، حضور موثّر، همه جانبه و شاخص، داشتند، دفاع عليه مهاجمين بر كيان اسلامي را نه فقط مرهون غيرت ديني، و ملّي خويش، بلكه مستند به آموزه هاي شريعت مقدّسه در ضرورت دفاع از كيان اسلامي و سيره سلف صالح خويش دانسته و با پيروي از احكام شريعت، در لزوم دفاع در برابر متعرّضان به كيان، اموال و ناموس مسلمانان، سيره ثابته عالمان مجاهد پيشين را مدِّ نظر قرار داده و با گام نهادن در مسير عالمان راستين، از مصاديق مجاهدين في سبيل الله محسوب شدند. از اين روي حضور روحانيت شيعي در دوران هشت ساله دفاع مقدس، همچون نگيني بر تارك تاريخ حماسه ايثار و پايداري آزادگان كشور ايران مي درخشد.

آوردگاه حضور روحانيّت همه جانبه و گسترده بوده و سطوح مختلفي از روحانيت اعم از فقيهان و مراجع تا طلاّب عادي را در بر مي گرفت. بلكه آن چه حضور روحانيّت را در عرصه دفاع مقدّس در عصر حاضر، ماندگار كرد، نه صِرف حضور به جهت تبليغ و تقويت روحيه رزمندگان، بلكه حضوري همه جانبه و در عرصه هاي متفاوت جنگ از خط مقدّم در قالب مبارزه و حمايت و تقويت در پشت جبهه بود. به گونه اي كه در نهايت بيشترين درصد از شهادت را در ميان اصناف كشور به خود اختصاص داده است. و شهيدان روحاني امروزه به عنوان پاكبازان عرصه ايثار و شهادت، بر جبين غيرت كشور ايران و حوزه هاي علميه درخشيده و هويتي ماندگار در تاريخ اين مرز و بوم يافته اند.

امام خميني(ره) به عنوان پيشتاز مبارزه عليه ظلم و ستم در سده اخير، حضور روحانيّت در عرصه هاي متفاوت جهاد و مبارزه با دشمنان دين و متعرّضان به كيان اسلامي را ستوده بلكه با اعلام پيشگامي آنان در عرصه هاي مبارزه با رژيم استبدادي طاغوت و دفاع مقدّس، گستره حضور آنان در عرصه هاي علمي و عملي را خاطر نشان كرده و بيشترين درصد شهادت در صنف روحانيت را دليلي بر حضور حدِّ اكثري آنان در كنار مردم در دفاع از كيان اسلامي دانسته است.

«خدا را سپاس مي گذاريم كه از ديوارهاي بلند فيضيه گرفته تا سلول هاي مخوف و انفرادي رژيم شاه و از كوچه و خيابان تا مسجد و محراب امامت جمعه و جماعات و از دفاتر كار و محل خدمت تا خطوط مقدم جبهه ها و ميادين مين خون پاك شهداي حوزه و روحانيت افق فقاهت را گلگون كرده است و درپايان افتخارآميز جنگ تحميلي نيز رقم شهدا و جانبازان و مفقودين حوزه ها نسبت به قشرهاي ديگر زيادتر است. بيش از دو هزار و پانصد نفر از طلاّب علوم دينيّه در سراسر ايران در جنگ تحميلي شهيد شده اند و اين رقم نشان مي دهد كه روحانيت براي دفاع از اسلام و كشور اسلامي ايران تا چه حد مهيّا بوده است[2]

بنياد شهيد انقلاب اسلامي تعداد شهداي روحانيت در دفاع مقدس را 2742 نفر اعلام كرده و حجت الاسلام رحيميان نماينده ولي فقيه در بنياد شهيد و امور ايثارگران، بر اساس آمار رسمي بنياد شاهد و امور ايثارگران، ميانگين شهداي روحاني در دفاع مقدس در مقايسه با ساير اقشار، دوازده برابر ميانگين جامعه و شش برابر ميانگين ساير اقشار جامعه اعلام داشته است.[3]

آن چه در اين تحقيق در قالب «گستره حضور روحانيت در جنگ تحميلي هشت ساله» مورد بررسي قرار مي گيرد، داراي دو بخش اساس است. از يك سو گستره حضور روحانيت در عرصه هاي مختلف جنگ دغدغه اين تحقيق است و در سوي ديگر گستره حضور بخش­هاي مختلف روحانيت در جبهه جنگ و جلوه حضور روحانيون اعم از روحانيت رده بالا، ميانه و گروه هاي رزمي ـ تبليغي است كه با عنايت به اهميّت حضور روحانيت رده هاي بالا در جنگ، عمدتاً حضور اين بخش از روحانيت در كنار ساير بخش ها مورد عنايت قرار گرفته است.

روحانيت و عرصه هاي دفاع

انقلاب اسلامي ايران به عنوان يكي از مردمي ترين انقلاب هاي جهان، گرچه بر محور حضور مردم قرار دارد، لكن با عنايت به اسلامي بودن اين انقلاب، همواره ارزش هاي اسلامي محتواي اين انقلاب را تأمين كرده و روحانيت به عنوان افراد اسلام شناس و متصدّيان تبليغ، ترويج و حفاظت از كيان اسلامي، نقشي محوري در انقلاب اسلامي داشتند. بلكه نهاد روحانيت نقش اساسي در جنگ تحميلي با كشور عراق داشته است و حضور آنان نيز گستره وسيعي داشته و گونه هاي متفاوتي از حضور را در برگرفته است. كه از آن ميان مي توان به «تشويق مردم به حضور در جبهه هاي جنگ»، «فعاليت هاي رزمي» و «تقويت روحيه ايثار، جهاد و شهادت» در طول جنگ و «حفظ دستاوردهاي دفاع مقدّس» پس از پايان جنگ اشاره كرد. كه برخي از آن ها از نظر مي گذرد:

الف) تشويق به حضور در جبهه

هرچند روحانيت در ترغيب مردم به حضور در جبهه هاي نبرد، نقش اساسي داشته است، امّا به خوبي پيداست هرگاه آنان خود از حضور در جبهه هاي جنگ استنكاف ورزيده و ديگران را به اين امر دعوت نمايند، اين تبليغ از تأثير جدّي برخوردار نبوده و عملاً كارآيي خود را از دست خواهد داد. بلكه آنان با عنايت به روايت امام صادق (ع) كه واعظان را به دعوت ديگران با غير منطق زبان فراخوانده است[4] حضور مستمر و مداومي در صحنه هاي دفاع مقدس داشتند. آنان با حضور خويش در جبهه ها، به همگان آموختند كه از درون دژهاي نفوذناپذير و از مقرهاي آسوده دستور پايداري و مقاومت در نبرد نمي دهد، بلكه در سختي ها رزمندگان را همراهي مي كند، در تب جنگ آرامش مي يابد و همسو و هماهنگ با مجاهدان مخلص حماسه مي آفريند.
تشويق و تهييج مردم به حضور در ميدان هاي نبرد و ايجاد روحيه استقامت و مقاومت در مصائب و مشكلات ناشي از جنگ و دادن اميد و اطمينان به تحقق وعده هاي الهي در زمره نقش روحانيت در حماسه دفاع مقدس است نقشي كه روحانيت به پيروي از امام راحل آن را عهده دار بود:
روحانيون در شهرها بايد روح شهامت و شجاعت و شهادت را در كالبد مردم ما بدمند كه بحمداللّه دميده شده است[5]
چيزي كه بسيار مورد توجّه آقايان بايد باشد اين است كه مردم را ارشاد كنيد، مردم را اطمينان بدهيد كه پيروز هستيد و خداي تبارك و تعالي وعده اش تخلّف ندارد.[6]
جدا از عموم مواردي كه روحانيون از تريبون هاي مختلف، مردم را به شركت در جبهه ها فراخوانده و با حضور عملي خود و فرزندان و بستگان خويش، ديگران را به اين امر ترغيب كرده اند، مي توان به موردي خاص در اين راستا اشاره كرد. به عنوان نمونه در حالي كه جنگ تحميلي از سوي عراق شروع شده و شهر مقاوم آبادان زير آتش شديد دشمن قرار داشت. با اين كه عده اي از مردم كه به علّت عدم توان جنگيدن از شهر خارج شده و عده اي از جوانان متدين و انقلابي داوطلبانه ماندند و جنگيدند تا اماكن حساس شهر را نگه دارند. در آن شدت آتش و خون تنها صدايي كه مردم مقاوم اين شهر را به ايستادگي در برابر بعثيون فرا مي خواند، راديو نفت آبادان بود كه دائماً، برنامه داشت و بخش زيادي از اين برنامه به پيام هاي عربي و فارسي حجت الاسلام والمسلمين جمي امام جمعه محترم آبادان مربوط بود، كه دائماً روح مقاومت و جهاد را در جان هاي مدافعان شهر مي دميد.[7]
بي ترديد برگزاري نماز جمعه آبادان به امامت ايشان، از مظاهر تشويق مردم به استقامت در ميدان جنگ بود؛ تنها چيزي كه آبادان در آن روزها به آن افتخار مي كرد، نماز جمعه اش بود. با آن كه برادر امام جمعه در شهر به شهادت رسيد و منزلش مورد اصابت گلوله توپ قرار گرفت و نيز خانواده اش به ناچار از شهر خارج شده و خودش دوبار سكته كرده بود، و حتّي چندين بار اطراف محل نماز جمعه مورد اصابت گلوله هاي توپ و خمپاره قرار گرفته بود، وي حاضر نشد در سخت ترين شرايط، لحظه اي آبادان مقاوم و نماز جمعه استوار آن را ترك كند. گاه او نماز جمعه را با سه يا چهار صف اقامه مي كرد.

به هنگام نماز جز صداي انفجار خمپاره ها و غرش هواپيماها بر فراز مصلي و انفجار بمب ها در اطراف آن چيزي به گوش نمي رسيد، اما امام جمعه محترم با طمأنينه و آرامش كم نظير با خالق هستي سخن مي گفت و پس از نماز به نمازگزاران شهادت طلب مي گفت : هيچ نترسيد، خدا با ما است.[8]
روحانيت متعهد علاوه بر ترغيب و ارشاد مردم، با حضور به موقع خود، در قالب فتوا، ارشاد يا توصيه با عواملي كه سبب سستي مردم در اقبال به جبهه هاي جنگ مي شد، برخورد مي كردند. كه از آن ميان مي توان به ارشادات امام خميني و آية الله خامنه اي در دعوت مردم به اتحاد و اولويّت گذاشتن به مقوله دفاع از كشور در مقابل هجوم دشمنان اشاره كرد.

ب) فعاليّت هاي رزمي
از جمله گستره هاي فعاليت روحانيّت در طول دفاع مقدس، حضور آنان در يگان هاي رزمي يا كادر فرماندهي رزمي بود. طلاب بسياري پس از حضور در دوره هاي فشرده تخصّصي و فرماندهي به يگان هاي رزم اعزام مي شدند و در لشكرها و يگان ها، مسئوليت گردان و يا واحدهاي رزمي را بر عهده مي گرفتند. به گونه­اي كه گاه در يك لشكر، چهار فرمانده گردان روحاني وجود داشت كه تمام فرماندهان گروهان و دسته آن­ها نيز روحاني بودند.[9]
علاوه بر رهبري عالي جنگ توسّط امام خميني و به عنوان فرمانده كلِّ قوا، حضور شخصيّت هاي برجسته روحاني در قالب جانشين فرمانده كلِّ قوا و فرمانده جنگ و نماينده رهبري در شوراي عالي دفاع، روحانيون حضور گسترده اي در ميان يگان هاي رزمي، داشته و برخي در جايگاه فرماندهي قرار گرفته اند و از آن ميان تنها به دو نمونه اشاره مي شود:

شهيد حجت الاسلام مصطفي ردّاني پور در آغاز انقلاب عضو شوراي فرماندهي سپاه ياسوج بود. در ابتداي جنگ در دارخوين در خط مقدم مشهور به خط شير، به ستيز با بعثيان پرداخت او از يك سو به عنوان يك روحاني به تبليغ و ارشاد و ترويج احكام اسلامي مي پرداخت و از ديگر سو مجاهدي به تمامِ معنا و نمونه يك فرمانده واقعي لشكر اسلام بود. در حماسه دارخوين و اولين عمليات پس از فرار بني صدر به عنوان فرمانده كل قوا، در شكستن حصر آبادان (ثامن الائمه) و فتح بستان(طريق القدس) نقش بسيار حسّاسي داشت. او كه در حقيقت شهيد زنده و همواره مشتاق فوز الي اللّه بود، به عنوان يكي از پايه گذاران لشكر 14 امام حسين در عمليات هاي فتح المبين رمضان بيت المقدس و... سپر محكمي در دفاع از اسلام و ميهن اسلامي بود و نقش ويژه اي در تربيت و پرورش فرماندهان تيپ ها و گردان هاي آن لشكر داشت.[10]
شهيد حسين صنعتكار، نيز از روحانيوني بود كه در عرصه هاي فرماندهي جنگ حضور داشت. وي حضور خود در جبهه را با مسئوليت تداركات گردان آغاز كرد. در عمليات بيت المقدس فرمانده يك گروه از نيروهاي تخريب لشكر 8 نجف اشرف جهت پاكسازي منطقه عملياتي شد. مقاومت خستگي ناپذيري اخلاص و پركاري­اش سبب شد تا در عمليات هاي بزرگ والفجر مقدماتي والفجر2 و4، فرماندهي واحد تخريب لشكر به او محوّل شود. در عمليات خيبر، فرمانده گردان محمد رسول اللّه بود و شايستگي و كارداني اش موجب شد تا مأمور تشكيل يگان دريايي لشكر8 نجف شود. معاونت واحد عمليات لشكر و مسئوليت واحد آموزش فرماندهي از ديگر مشاغل او در جنگ بود. بعد از رهايي از مصدوميت در فتح فاو، همزمان فرماندهي واحد اطلاعات عمليات و واحد تخريب را بر دوش گرفت و به خوبي از انجام امور اين دو واحد برآمد. سرانجام اين روحاني فرمانده در مردادماه 1365 در بازگشت از يك شناسايي به شهادت رسيد.[11]

ج) تقويت روحيه رزمي
نقش تقويت روحيه رزمندگان در پيروزي در جنگ به گونه اي است كه كارشناسان نظامي نقش بسيار زيادي براي روحيه در مقابل تسليحات نظامي و در پيروزي بر دشمنان قائل هستند. زيرا فرماندهان در صورت داشتن روحيه مناسب و انگيزه قوي، قادر هستند در مواقع حساس، تصميم مناسب اتّخاذ كرده و از نيرو و امكانات موجود به گونه اي شايسته استفاده كند. بلكه رزمندگان نيز با روحيه قوي و برخوردار از آرامش مي تواند از ابزار و وسايل جنگي به طور صحيح و به موقع سود جسته ضربات كاري را بر دشمن وارد سازد، و در نقطه مقابل، فرماندهان فاقد روحيه هنگام رويارويي با خطر تدبير و دقت كافي در طرح ريزي و اجراي برنامه ها را نداشته و رزمندگان فاقد روحيه و انگيزه، قادر نيستند به گونه مطلوب مبارزه كرده و در مسير پيروزي گام بردارند.
جدا از تجربه تاريخي، پيروزي هاي رزمندگان اسلام در جبهه هاي جنگ، مرهون روحيه و انگيزه بالاي رزمندگان و نه درگرو تسليحات نظامي است. و اين امر مرهون تأثير عميق روحانيون در تقويت روحيه رزمي رزمندگان در مقاطع حساس جنگ است. نقش اساسي روحانيت در اين مرحله را مي توان در قالب نگهباني از دل ها در راستاي استوار كردن قلب ها، افزايش اطمينان و قوت گام ها از ضعف و دودلي، و راسخ تر كردن ايمان به هدف، مورد ارزيابي قرار داد.
امام خميني به عنوان فرماندهي كل قوا در تبيين نقش روحانيت در تقويت روحيه روزمي سپاهيان اسلام اين گونه مي فرمايد:
«نقش شما روحانيون به قدر نقش فرمانده است و نه كمتر. اگر همان گروهان يا گردان يا تيپ يا لشكر كه در آن جا مستقرّند، فرمانده نداشته باشند مثل تني هستند كه سر ندارند و اگر شما را نداشته باشند، مثل كالبدي هستند كه قلب ندارند... فكر است كه انسان و جسم را نشاط مي بخشد، روحيه است كه به دست و پاي انسان قدرت مي دهد، قوّت قلب است كه پاي انسان را در ميدان جنگ و در ميدان خطر محكم نگه مي دارد... من بارها گفته ام كه در ميدان جنگ آنچه اوّل مي گريزد و به هزيمت مي افتد، دل ما است و بعد جسم ما. اوّل دلمان را در مقابل خطر از دست مي دهيم و بعد جسممان به دشمن پشت مي كند. اين دل را چه كسي مي تواند آباد كند؟ اين ذهن را چه كسي مي تواند بانشاط نگه دارد؟ اين جان را چه كسي مي تواند شاداب حفظ كند؟ شما و نصايح بالغه و فكر دادنتان شما اين را در جبهه جنگ بارها تجربه كرده ايد، خود من هم تجربه كرده ام.»[12]
در طول سال هاي جنگ و در زماني كه كاري از فرماندهان در تهييج و هدايت نيروها بر نمي آمد، و فرماندهان عملاً دچار مشكل مي شدند، گاهي يك روحاني رزمنده نقش معجزه آسايي را ايفا مي كرد. بلكه در مواقعي كه ناكامي و مشكلات روحي و رواني ناشي از آن بر رزمندگان غلبه مي كرد، روحانيون، رزمندگان را به نصرت الهي اميدوار و براي عمليات هاي بزرگ ديگر آماده مي كردند.

به عنوان نمونه پس از عمليات ناموفق كربلاي 4، فشار رواني ناشي ازاين ناكامي آمادگي نيروها را براي شركت در عمليات بعدي و حتي توان ماندن در خطّ مقدم را به شدت كاهش داده بود. همه سخن از عدم آمادگي مي كردند، اما موقعيت جنگ ايجاب مي كرد كه بچّه ها در منطقه بمانند و فرماندهان هم مرخصي ها را لغو كردند. در چنين شرايطي گره كار لشكر خط شكن 17 علي بن ابي طالب به دست شهيد حجت الاسلام سعيدي گشودني بود. او با محبوبيّتي كه بين بچّه ها داشت گردان به گردان مي رفت و با سخنان دلنشين خود، بچّه ها را متقاعد مي كرد تا براي عمليات بعد، منطقه را ترك نكنند. با اين كار، اكثر بچه هاي گردان ها، روحيه خود را به دست آوردند و در نظرخواهي معلوم شد به جز افرادي كه مشكل حادّي دارند، هيچ رزمنده اي حاضر به ترك منطقه نيست.[13]

جلوه حضور عالمان در جنگ
ضرورت حضور در جبهه هاي جنگ حق عليه باطل به گونه اي بود كه همه افراد از هر صنف و گروه و از هر سن و سالي، در آن شركت مي جستند. و در اين ميان، گرچه حضور روحانيّت چنان كه گذشت نسبت به ساير اصناف و گروه ها، بيشتر و پررنگ تر بود، لكن سال هاي جنگ تحميلي شاهد حضور عالمان و فقيهان سطوح بالا در كنار حضور روحانيّت سطوح ميانه و پايين بود. زيرا آنان كه در سنين بالا قرار داشته و كهولت اجازه حضور جدّي به آنان براي شركت در صحنه هاي جنگ نمي داد، لكن آنان به فراست دريافته بودند كه حضور آن ها در جمع رزمندگان موجبات تقويت روحيه آنان را فراهم آورده و زمينه و بستر تشويق ديگران براي حضور را فراهم مي آورد. از اين روي بسياري از عالمان، گاه درس و بحث خود در حوزه علميّه را تعطيل كرده و با اولويّت گذاري به حفظ مرزهاي ملّت اسلامي، در ميان رزمندگان اسلام حضور مي يافتند.

اين قضيه مستند به كلام امام خميني نيز هست كه عالمان را در كنار درس و بحث هايشان به حضور در جمع رزمندگان ترغيب كرده و حضور در جبهه هاي جنگ و تدريس دروس ديني را در كنار هم در ذيل حفظ اسلام جاي داده و خواستار انجام آن از سوي عالمان بوده است:
«الان كه ايران به واسطه گرفتاري ها، به اهل علم احتياج دارد، اگرچه به طور موقت آقايان بايد به خدمت هايشان ادامه دهند و درست است كه تحصيل فقه در اولويت است امّا همه اين­ها بخاطر حفظ اسلام است و امروز اگر براي حفظ اسلام احتياج باشد كه آقايان به جبهه ها بروند و رزمندگان را تشويق بنمايند، بايد اين كار را انجام دهند.[14]
فقيهان، عالمان ديني و فرهيختگان حوزه هاي علميه با عنايت به وظيفه شرعي خويش در حفظ كيان اسلامي و در پرتو تأكيد امام خميني، حضور در جبهه هاي نبرد را بر خود فرض دانستنه و با حضور پررنگ و معنوي خويش در جبهه هاي جنگ و قرار گرفتن در ميان رزمندگان اسلام، موجبات همدلي با فرماندهان و رزمندگان، تفقد و دلجويي از آنان و تقويت روحيه رزمي آنان را در پي داشت.

اگرچه از عالمان بسياري در اين راستا مي توان نام برد لكن در ميان بزرگاني كه به شوق جهاد و اداي تكليف به ميدان هاي رزم شتافتند، نام برخي، بسيار خودنمايي مي كند كه از آن ميان مي توان به عالماني چون: حضرت آيت الله بهاءالديني، آبة الله ميرزا جواد تهراني، آية الله مشكيني، آية الله مدني، آية الله اشرفي اصفهاني، آية الله صدوقي، آية الله بهشتي، شاه آبادي، آية الله خامنه اي و هاشمي رفسنجاني به عنوان ستارگان درخشان آسمان رشادت روحانيت و فقاهت ياد كرد كه ذكر حضور برخي از آنها از باب نمونه مورد تأكيد قرار مي گيرد.

1ـ آيت اللّه العظمي بهاءالديني
فقيه صاحب نام، فرزانه پارسا و پير مراد رزمندگان اسلام، حضرت آيت اللّه العظمي بهاء الديني ازجمله پاك سيرتاني بود كه همواره با عزيزان رزمنده همراه و همراز بود و با حضور خود در بين آنان بر رزم آفريني ها و دلاوري هاشان لبخند سپاس مي زد.
آغوش پرمهر و محبتش هميشه بر سيماي نوراني و دل هاي پاك و پيراسته بسيجيان باز بود و سخاوت لب هايش زلال نور و معرفت بر جان آنان مي افشاند؛ در ديدار رزمندگان از آنچه خود ديده بود مي گفت و لطف خداوند متعال و شيوه كريمانه اهل بيت(ع) را تفسير مي كرد.
شيريني رهنمودهاي معنوي و اخلاقي ايشان هنوز در ذائقه جان بسياري از رزمندگان و فرماندهان باقي مانده است حضور ايشان در قرارگاه عملياتي و شركت در جلسه اي كه فرمان حمله والفجر مقدماتي صادر، و در انتخاب نام حمله با ايشان مشورت شد، براي فرماندهان ارتش و سپاه خاطره اي ماندگار و لحظه اي جاودانه است.
پاك سيرتي و اوج تقدس عزيزان رزمنده ايشان را بر آن داشته بود كه در ملاقات خويش با دلاورمردان جبهه ها بفرمايد: من براي ملاقات با شما غسل كرده ام، و آن زمان كه در جبهه ها فشار زيادي بر نيروهاي ما بود و خبر آن را كمتر كسي مي دانست مي فرمود: امشب از فكر جبهه ها خوابم نبرد، چراكه مي ديدم چه بر سر رزمندگان مي آيد. چندي بعد بر اثر آن اندوه به بيماري سختي مبتلا شد.
علاقه قلبي اين عارف الهي به مسائل جبهه و جنگ ايشان را بر آن مي داشت تا در هر فرصتي و به مناسبت هر عملياتي براي سلامتي مدافعان دين و كشور مجلس توسل به اهل بيت(ع) و دعا برپا كند و خود نيز بسيار مقيّد بود تا در آن مجلس حضور يابد.[15]
حضور پررنگ، موثّر، عاطفي و عارفانه آية الله بهاء الديني در صحنه هاي جنگ به گونه اي بوده است كه مي توان اين بخش از زندگي ايشان را به عنوان فصلي ممتاز در زندگي ايشان برشمرد. و از همين روست كه مقام معظّم رهبري در پيامي كه به جهت رحلت ايشان صادر مي نمايند، اين فصل از زندگي ايشان را برشمرده و از آن اين گونه ياد مي نمايند:
(آية الله العظمي بهاء الديني) پير مراد جوانان پاكباز جبهه و جنگ در دوران دفاع مقدس و شمع محفل بسيجيان عاشق بود و بارها صفوف ميدان جبهه ها را با حضور خود نورانيت مضاعف بخشيد.[16]

2ـ آيت اللّه ميرزا جواد آقا تهراني
از جمله عالمان پاك نهادي كه حضور در جبهه هاي جنگ حق عليه باطل را مغتنم شمرده و در آن حضور مي يافت، بلكه معنويت و روحانيّت، اميد و ايمان را به قلب رزمندگان وارد مي كرد، آية الله ميرزا جواد آقاي تهراني است. ايشان در عين كهولت سن و قدي خميده بارها در خطوط جبهه جنگ حضور يافته و بارها از معنوّيت عرصه نبرد سخن مي گفت و با ذكر آن به شادي و شور مي آمد. گرچه سخن از ايشان در عرصه جهاد، بسيار مي توان گفت امّا شايد خاطره اي كه مقام معظّم رهبري از ايشان نقل نموده اند، نمايانگر گونه حضور ايشان در جبهه هاي جنگ باشد.

مقام معظم رهبري بارها از ايشان كه در سن هشتادسالگي و در ايّام حضور در جبهه داراي شور جوانانه بودند اين گونه نقل نموده اند:
«اين عالم بزرگوار كه پشتش خميده است يعني تقريباً به حالت ركوع راه مي رود و عصا به دستش مي گيرد، به جبهه رفت قبا را كند و بچه هاي سپاه يك دست لباس بسيجي را به تنش كردند. خود ايشان اظهار علاقه كرده بود كه كاري انجام بدهد. بچّه ها هم ايشان را پاي خمپاره 81 گذاشتند و گفتند شما گلوله خمپاره 81 را در اين لوله بگذاريد. وقتي ايشان از جبهه برگشتند، ما در تهران زيارتشان كرديم واقعاً نور خاصّي پيدا كرده بود و حقيقّتاً منوّر شده بود و از اين چند ماهي كه در آن جا مانده بود، خيلي شاد شده بود. گفت : من در ميان اين بچّه ها واقعاً حال خاصّي داشتم اين صفا و خلوص بچّه ها، ايشان را خيلي منقلب كرده بود. بعد گفت : آن ها به من گفتند اين گلوله را در خمپاره انداز بيندازيد و وقتي كه انداختيد، بايد سرتان را عقب بكشيد و دستتان را هم در گوشتان بگذاريد تا صدايش شما را اذيت نكند و گوشتان دچار مشكل نشود. گفت : من دستم را در گوشم مي گذاشتم و فرياد مي كشيدم : اللّه اكبر. ببينيد حضور يك پيرمرد هفتاد، هشتادساله پشت خميده در جبهه هاي جنگ پاي خمپاره 81، چه باشكوه است.[17]

3ـ آيت اللّه مدني(شهيد محراب)
اوّلين شهيد محراب آيت اللّه سيد اسداللّه مدني امام جمعه تبريز و نماينده حضرت امام در آذربايجان شرقي از جمله عالماني بود كه به امر جبهه و جهاد اهتمام مضاعف داشته و همواره پي گير امور جنگ و رزمندگان اسلام بود.

ايشان در حالي پاي به جبهه هاي نبرد نهاد كه كشور ايران وارد دومين سال پيكار با دشمن متجاوز شده بود. مناطق جنگي مختلف بارها شاهد حضور عارف خداجويي بود كه طائر جانش در آرزوي وصال به حق و پوشيدن خلعت گرانسنگ شهادت بي قراري مي كرد؛ عالم پرهيزكاري كه درباره جبهه و جنگ تلاشي خستگي ناپذير داشت و از هيچ كوششي دريغ نمي ورزيد. ايشان گاه براي تقويت روحيه و شادابي رزمندگان هفته ها در كنارشان مي ماند و با شركت در مجالس دعا و نيايش مشوّق بسيجيان مي شد تا حركت مقدس خويش را تا پيروزي نهايي ادامه دهند.

گاه براي ارج گذاري به زحمات مجاهدان در انظار عمومي بر دستان برادري ارتشي كه با مسلسل سنگين هواپيماي متجاوز دشمن را در فضاي شهر تبريز سرنگون ساخته بود، به عنوان نماينده امام، بوسه مي زند و كمال تواضع را كه از عرفان الهي و اخلاق پسنديده خدايي اش برمي خاست به نمايش مي گذارد.[18]
در محاصره سوسنگرد، در حالي كه بني صدر و نيروهايش هيچ اعتنايي به تنگ تر شدن حلقه محاصره سوسنگرد نداشتند، شهيد مدني مشتاقانه با رزمندگان اسلام ارتباط برقرار كرد وي سپس با چاره انديشي نزد امام شتافت و حضرت امام بلافاصله و با قاطعيت فرمان شكسته شدن محاصره سوسنگرد را صادر كرد.[19]

4ـ آيت اللّه اشرفي اصفهاني(شهيد محراب)

آيت اللّه اشرفي اصفهاني امام جمعه كرمانشاه و نماينده امام در آن استان، روحاني وارسته هشتادساله اي بود كه به رغم گرفتاري ها و مشاغل متعدد و مخالفت مسؤولان امنيتي و حفاظتي با شور و اشتياق فراوان به جبهه هاي غرب و جنوب مي شتافت.
اغلب اوقات راه طولاني و پرخطر خوزستان را با اتومبيل و راه كوهستاني و صعب العبور غرب را با خودروهاي نظامي مي پيمود؛ زيرا باور داشت كه :بر همه ما فرض و لازم است يا برويم به جبهه ها و با دشمن بجنگيم و يا در پشت جبهه جهاد با مال كنيم.[20]
روح لطيف و عرفاني اش با هواي جبهه نشاطي ديگر مي گرفت و دست خدا را در اردوگاه مجاهدان و شهيدان مي ديد. از اين رو مي گفت :وقتي به جبهه مي روم تا مدتي روحيّه(ام) قوي مي شود. قدرت خدا در جبهه ها است هركس مي خواهد خدا و دست خدا را ببيند، به جبهه ها برود.[21]
ايشان حتي اظهار تمايل مي كرد تا آموزش نظامي ببيند و آنگاه در خطوط مقدم نبرد كند: باور كنيد اگر من دستم رعشه نداشت چند روزي براي اسلحه آموزي مي رفتم و با كمال افتخار مانند حبيب بن مظاهر، آن جا، در راه اسلام كشته مي شدم.[22]
صبح روز عمليات مسلم بن عقيل نزديك طلوع آفتاب كه عدّه اي از رزمندگان مشغول نماز و دعا بودند، ناگهان يك گلوله توپ در چند متري چادر شهيد اشرفي و ديگر شخصيت ها فرود آمد و يك خودرو آتش گرفت فرماندهان حاضر در منطقه پيام دادند كه چون منطقه شناسايي شده و هر لحظه احتمال خطر هست بايد ايشان سريعاً منطقه را ترك كند، امّا آن شهيد عزيز در پاسخ فرمود: من از اين محل نمي روم و آماده هرگونه مسأ له اي هستم زيرا خون من رنگين تر و جان من عزيزتر از اين عزيزان رزمنده نيست من بايد تا پايان عمليات اين جا باشم.[23]
ايشان شيفته رزمندگان بود و با تواضعي كم نظير، آنان را به جنگ و جهاد ترغيب مي نمود. در عيادت از مجروحان بسيار مقيّد بود؛ آنان را در آغوش مي كشيد و دست آنان و هر رزمنده اي را به اين عنوان كه نماينده امام است و امام هم دست رزمندگان را مي بوسد، بوسه مي زد و اين عمل را براي خود افتخار مي دانست.[24]
آيت اللّه اشرفي با ذكر و توسّل به خاندان رسالت درجمع رزمندگان آنان را در فضاي معنوي و عرفاني خاصّي قرار مي داد. اين مهّم گاه با نامگذاري رمز يك عمليات و گاه با بيان كلامي معنوي به دست مي آمد. پيش از عمليات ظفرمند فتح المبين شهيد اشرفي به سپهبد شهيد، صياد شيرازي پيشنهاد كرد كه اين عمليات را با رمز «حضرت زهرا» شروع كنند؛ پيشنهاد ايشان پذيرفته شد و چنين كردند.[25]
شايد بتوان اين گونه ادعا كرد كه شهيد اشرفي اصفهاني بيش از ساير عالمان حوزه علميه در مناطق جنگي حضوري خستگي ناپذير داشته است.
آن چه مي تواند بر تأثير حضور روحانيت به خصوص ايشان در جبهه هاي جنگ، تأكيد نمايد، كينه توزي دشمنان در ترور ايشان است. زيرا حمايت از انقلاب و پشتيباني بي دريغ ايشان از جنگ، موجب شد كه منافقين وي را به شهادت برسانند بلكه منافقين در توصيف اين عمل خويش، اين كار را به اندازه يك لشكر در تضعيف جبهه غرب به نفع صدام دانستند.[26]
در پيامد اين گونه حضور معنوي در ميان رزمندگان بود كه امام خميني در توصيف اين شهيد محراب، حضور وي در جبهه هاي جنگ و دلگرمي رزمندگان از اين حضور را مدِّ نظر قرار داده و اين گونه اظهار داشته است: او در جبهه دفاع از حق از جمله اشخاصي بود كه مايه دلگرمي جوانان مجاهد بود و از مصاديق بارز رجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللّهْ عَلَيْه بود.[27]

5ـ آية الله خامنه اي
از جمله روحانيوني كه نقش بسيار زياد در جنگ هشت ساله عراق عليه ايران اشت، حضرت آية الله خامنه اي است كه درزمان بني صدر، نماينده حضرت امام در شوراي عالي دفاع بوده و در زمان رياست جمهوري، رياست شوراي عالي دفاع را برعهده داشتند.

با وجود اين كه جايگاه ايشان مستلزم برنامه ريزي، هدايت و پشتيباني و رفع موانع براي پيروزي بود و از اين روي ضرورتي براي حضور ايشان در جبهه هاي جنگ وجود نداشت، بلكه امام خميني نيز در موارد بسيار و به خاطر حفاظت از جان ايشان، از حضور آية الله خامنه اي در جنگ ممانعت مي كرد، امّا ايشان در دوران دفاع مقدس با قلبي مملو از عشق به جهاد و شهادت بسياري از اوقات گرانبهاي خود را در جبهه هاي حق عليه باطل گذراند.

حضور ايشان كه هنوز در خاطر بسياري از رزمندگان و فرماندهان دفاع مقدس زنده است به رزمندگان روحيه مي داد، انگيزه آنان را براي دفاع از ميهن اسلامي تقويت مي كرد؛ در كمتر برهه اي از جنگ جاي ايشان در ميادين نبرد خالي بود.
شركت در جنگ هاي نامنظم، حضور فعال در طراحي و فرماندهي عمليات ها، تلاش مستمر در رفع مشكلات رزمي و پشتيباني جبهه ها، مقابله با سياست هاي خائنانه بني صدر در اداره جنگ، بازديد و سركشي از جبهه هاي غرب و جنوب، ارتباط مستقيم و تنگاتنگ با رزمندگان خطوط مقدم، تبيين ابعاد سياسي جنگ تحميلي و رساندن پيام اين حماسه مقدس از راه سخنراني در مجامع بين المللي و مصاحبه با رسانه هاي جهاني، تقويت مشاركت مردم در جنگ از راه ايراد خطبه در نماز جمعه و سخنراني و... جلوه هايي از نقش رهبر معظم انقلاب در حماسه دفاع مقدس است كه به خاطر تفصيل، به بخشي از آن ها اشاره مي شود.
حضور آية الله خامنه اي در جبهه هاي جنگ به روزهاي آغازين جنگ برمي گردد. زيرا هنوز چند روزي بيش از آغاز جنگ نگذشته بود كه اوضاع نابسامان جنگ موجب شد تا حضرت آيت اللّه خامنه اي با حضور خود در جبهه ها، بر اعتماد به نفس و طمأنينه رزمندگان بيفزايد و شور و اشتياق آنان را به جهاد و شهادت زنده تر سازد.[28] بلكه ايشان در اوّلين شب حضور در جبهه در يك عمليات نامنظم حاضر شد و اين كار در شب هاي بعد نيز استمرار يافت كه در نهايت به بنيان نهاده شدن گروه جنگ هاي نامنظم انجاميد.[29]
علاوه بر مناطق جنگي جنوب كشور، ايشان سفرهاي متعددي نيز به مناطق جنگي غرب كشور داشتند كه بيشتر به جهت بازديد و سركشي از خطوط مقدم دلجويي از رزمندگان حل مشكلات آنان و ديدار با مردم آن منطقه بود.
با وجود اين كه پس از انتخاب ايشان به رياست جمهوري، امام خميني حضور ايشان در چهار استان جنگي كشور؛ يعني خوزستان كردستان ايلام و كرمانشاه را ممنوع اعلام كردند، لكن ايشان همواره اصرار داشت تا در جمع رزمندگان اسلام حاضر شود، و اين كار با مخالفت امام روبرو مي شد. حتّي ايشان يك بار در سال 65، قصد حضور در جبهه را داشت كه آقاي هاشمي رفسنجاني حضرت امام را مطّلع كرد و ايشان پيغام فرستاد كه چنين كاري را انجام ندهد.[30] سرانجام شرايط سياسي نظامي در سال آخر جنگ و پافشاري ايشان بر حضور در جبهه امام خميني را متقاعد ساخت تا با حضور مجدّد ايشان در جبهه هاي جنگ موافقت نمايد.
آنگاه مقام معظم رهبري با يك پيام تاريخي و معنوي به عنوان امام جمعه تهران (نه رياست جمهوري )، ائمه جمعه سراسر كشور را به حضور در جبهه فرا خواند: امروز نيز همه قشرها بايد به نداي امام خود لبيك گويند و سركوب متجاوز را واجب ترين فريضه بدانند! علما بايد پيشاهنگ و علمدار اين حركت عظيم باشند و يك بار ديگر، فداكاري خود را در راه خدا و اسلام به اثبات برسانند و به طور ويژه ائمه جمعه محترم مسؤ وليت بزرگي را كه در اين لحظات بسيار حساس و تعيين كننده از تاريخ اسلام متوجّه آنان است به درستي احساس نمايند. اين جانب با درك عميق از اهميت زمان و با اذعان به اين كه جهاد و شهادت در اين برهه حساس فريضه اي مضاعف است تن و جان ناقابل خود را به جبهه حق برده و در معرض و تكليف و قضاي الهي مي گذارم و از شما نيز همراهي و همگامي مي طلبم.[31]

پيام و حضور معظم له در جبهه وضعيت جبهه ها را دگرگون كرد؛ زيرا ايشان از يك سو در منطقه جنوب قرارگاه به قرارگاه يگان به يگان را سركشي و با فرماندهان و نيروهاي عادي نشست و برخاست مي كرد و روح نشاط، پايداري و مقاومت را در آنان مي دميد.[32] و از سوي ديگر اين كار موجب اعزام نيروهاي بسياري به مناطق جنگي مي شد. به گونه اي كه بنا به نقل يكي از سرداران جنگ آن قدر نيرو به جبهه ها آمد كه گردان هاي پياده لشكر ما به 24 رسيد؛ مقر اصلي لشكر هم پر از نيرو شد. به علت ازدياد نيرو گردان ها را از 256 نفر به 350 نفر افزايش داديم و هر گردان را چهار گروهان كرديم و تمام واحدهاي ما پر از نيرو شد به نحوي كه اعلام كرديم تا ديگر نيرو نياورند و اين حركت ايشان امواجي از نيروهاي مردمي را دوباره به حركت درآورد و دشمنان را مرعوب ساخت.[33]
آن چه حضور آية الله خامنه اي در عرصه جنگ تحميلي را از ساير روحانيون متمايز مي كند، حضور ايشان در جبهه هاي نبرد با لباس رزم بود. ايشان با اين كه نماينده امام در عالي ترين مرجع تصميم گيري جنگ بود، امّا هميشه و با اشتياقِ وافر، با لباس ساده نظامي در قرارگاه و خطوط نبرد و سنگرهاي رزمندگان حاضر مي شد و اين عملي بود كه امام خميني با ديدن ايشان در اين لباس، ضمن تأييد اين عمل، فرمودند: «يك روزي اين لباس از نظر ما خلاف مروّت بود ولي امروز دليل مروّت است.»[34]
«من به شما خامنه اي عزيز تبريك مي گويم كه در جبهه هاي نبرد با لباس سربازي و در پشت جبهه با لباس روحاني به اين ملت مظلوم خدمت نموده ايد.»[35]

خاتمه

روحانيت شيعه در عصر حاضر و در جنگ تحميلي هشت ساله با كشور عراق(به نمايندگي از دشمنان اسلام از غرب و شرق)، گام در مسير سلف صالح خويش نهاده و به مانند روحانيت كه در سال هاي گذشته همواره مدافع كيان اسلامي بوده و از سلطه دشمنان بر سرزمين اسلامي جلوگيري مي كردند، گستره وسيعي از حضور در جبهه هاي جنگ را تجربه كرده است.

در حالي كه روحانيون سطوح بالا، ميانه و پايين، در زمان هاي گذشته(با وجود در دست نداشتن قدرت سياسي) هركدام متناسب با جايگاه و تخصّص خود، جنگ را در عرصه هايي مانند صدور فتوا، تبليغ و ترويج فرهنگ جهاد و دفاع از سرزمين اسلامي و به دست گرفتن سلاح و مبارزه مستقيم را عهده دار بودند، در عصر حاضر نيز روحانيت(كه اداره نظام سياسي و كشور ايران را برعهده داشتند) بر اساس آموزه هاي شريعت و در راستاي حفظ اسلام و كيان اسلامي، در سطوح مختلف، در جنگ تحميلي شركت داشتند. بلكه در جنگ تحميلي عراق عليه ايران نه تنها روحانيت در عرصه عمليات رزمي در عرصه جهاد حضوري موثّر و كيفي داشتند، بلكه اين حضور در سطح مختلفي چون تصميم سازي، راهبري و هدايت جنگ، ترويج روحيه ايثار و مقاومت و پشتيباني مالي و تجهيزات همه جانبه براي ادامه مطلوب جنگ نيز نمودي بسيار داشته است.

بلكه اين حضور گستره اي وسيع در ميان اعضاء و قشرهاي روحانيت داشته و گستره وسيعي از روحانيون در سطح فقيهان طراز اوّل، مسئولين درجه يك نظام چون رياست جمهور، رياست مجلس، ائمه جمعه و جماعات، نمايندگان ولي فقيه در مناطق مختلف و طلبه هاي معمولي در قالب حضور نظامي ـ تبليغي را در بر مي­گرفت. اين گستره وسيع از حضور روحانيت در عرصه دفاع و جهاد كه همراه بلكه پيشگام نسبت به ساير گروه هاي مردمي، بيشترين درصد شهادت روحانيون نسبت به ساير اقشار را دربر داشت، نشان از دغدغه روحانيت در پشتيباني از كيان اسلامي، حمايت از مسلمانان در برابر دشمنان اسلام، حفظ آموزه هاي اسلام و حمايت علمي و عملي همه جانبه از مرزهاي اسلام و كشور اسلامي دارد. /909/ز501/ر

پاورقي:

[1] استاديار پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي
[2] امام خميني، صحيفه امام، ج21، ص276
[3] ر.ك. خبرگزاري قرآني ايران(ايكنا)، دوشنبه، هشت آذر 1389
[4] كُونُوا دُعاة للّناسِ بِغَيرِ اَلسنتكم، كليني، كافي، ج2، ص78
[5] امام خميني، صحيفه امام، ج13، ص244
[6] همان، ج15، ص427
[7] بهمن دري اخوان، حماسه مقاومت، ج3، ص80
[8] مجله پيام انقلاب، شماره 69، 25ـ24
[9] همان، شماره 282، مهر 1370، ص31
[10] همان، شماره 93، شهريور، 1363، ص53ـ52
[11] همان، شماره 202، ص35ـ34
[12] حوزه و روحانيت در آيينه رهنمودهاي مقام معظّم رهبري، ج1، ص96ـ95
[13] محمد خامه يار، ستارگان خاكي، ص52ـ51
[14] امام خميني، صحيفه امام، ج18، ص101
[15] سيد حسن شفيعي، آيت بصيرت، ص122ـ 121
[16] روزنامه جمهوري اسلامي، 29/4/1376، پيام آية الله خامنه اي به مناسبت رحلت آية الله بهاء الديني
[17] حوزه و روحانيت در آيينه رهنمودهاي مقام معظّم رهبري، ج1، ص109ـ107
[18] سعيد عباس زاده، شهيد مدني، جلوه اخلاص، ص99ـ 98
[19] همان، ص99
[20] عروج به ملكوت در مهر خون، سپاه پاسداران، ص205
[21] محمد اشرفي اصفهاني، محراب خونين باختران، ص99
[22] عروج به ملكوت در مهر خون، سپاه پاسداران، ص205
[23] همان، ص104
[24] همان، ص107ـ106
[25] همان، ص102
[26] خطبه هاي نماز جمعه، ج5،ص107، بخشي از خطبه هاشمي رفسنجاني
[27] امام خميني، صحيفه امام، ج17، ص50
[28] مصاحبه ها، مجموعه مصاحبه هاي آية الله خامنه اي در دوران رياست جمهوري، ج2، ص111
[29] بهمن دري اخوان، حماسه مقاومت، ج3، ص18
[30] خورشيد در جبهه، ص21
[31] كتاب چهارساله دوّم، ص349ـ348
[32] خورشيد در جبهه، ص19
[33] همان، ص20، خاطره سردار كوثري
[34] حوزه و روحانيت در آيينه رهنمودهاي مقام معظّم رهبري، ج1، ص90، مجله پيام انقلاب، شماره 180، ص16
[35] امام خميني، صحيفه امام، ج14، ص504

كتاب نامه

1. اشرفي اصفهاني، محمد، محراب خونين باختران، يادواره چهارمين شهيد محراب آية الله اشرفي اصفهاني، تهران، انتشارات سروش، 1362
2. حوزه و روحانيت در آيينه رهنمودهاي مقام معظّم رهبري، تهران، سازمان تبليعات اسلامي، 1375
3. خامه يار، محمد، ستارگان خاكي، قم، ستاد بزرگداشت يادواره فرماندهان لشكر 17 علي بن ابيطالب، 1375
4. خميني، روح الله، صحيفه امام، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، 1378 ش.
5. خورشيد در جبهه، تهران، تبپ مستقل امام جعفر صادق، 1378
6. دري اخوان، بهمن، حماسه مقاومت، تهران، بنياد حفظ آثار و ارزش هاي دفاع مقدّس، 1375
7. دواني، علي، نهضت روحانيون ايران، تهران، بنياد فرهنگي امام رضا، 1360
8. سليماني آراني، حبيب اله، ديدار با ابرار سيماي كاشان، قم، انتشارات بشير، 1375
9. شفيعي، سيد حسن، آيت بصيرت(زندگي نامه آية الله العظمي بهاء الديني)، قم، دارالعلم، 1378
10. عباس زاده، سعيد، شهيد مدني، جلوه اخلاص، تهران، سازمان تبليغات اسلامي، 1373
11. عروج به ملكوت در مهر خون(يادواره چهارمين شهيد محراب آية الله اشرفي اصفهاني)، تهران، انتشارات سپاه پاسداران، 1362
12. كتاب چهارساله دوّم(گزارشي از دومين دوره رياست جمهوري آية الله خامنه اي)، تهران، اطلاعات، 1368
13. كليني، محمد بن يعقوب، الكافي، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1407 ه.ق.
14. مصاحبه ها، مجموعه مصاحبه هاي آية الله خامنه اي در دوران رياست جمهوري، تهران، سازمان مدارك فرهنگي انقلاب اسلامي، 1370
15. هاشمي رفسنجاني، اكبر، خطبه هاي نماز جمعه، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، 1376
16. مجله پيام انقلاب، ش69
17. روزنامه جمهوري اسلامي، 29/4/1376
نويسنده:سيد سجاد ايزدهي


انتهاي پيام/ز
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده