چهارشنبه, ۰۳ شهريور ۱۳۸۹ ساعت ۰۸:۱۴

اگر دقيق تر،رمان هاي جنگ و نويسندگان آن را تقسيم بندي كنيم،جواد مجابي،تقي مدرسي و مهدي سحابي در نزديكترين نقطه به ديدگاه منفي جنگ قرار مي گيرند،اسماعيل فصيح،منصور كوشان و منيرورواني پور در دورترين نقطۀ اين نگاه قرار خواهند گرفت.در اين ميان منيرو راني پور،تقريباً با بي تفاوتي به جنگ نگريسته و كوشان، گيج و منگ شهرهاست. فصيح هم گرچه نمي تواند خواست دروني خود را مبني بر ايمان به ويرانگري جنگ پنهان سازد اما ديدش به رزمندگان،ديد پدر دلسوزاست نسبت به فرزند كم عقل وناداني كه خود كشي را انتخاب كرده است،در حالي كه جواد مجابي و تقي مدرسي،جنگ و رزمندگان را،سمي مهلك براي جامعه مي پندارند.
نگاه شخصيت هاي اصلي در رمان هاي شب ملخ ،آداب زيارت و ناگهان سيلا، نگاه بدبينانۀ يك ايراني بيگانه بانظام موجود و مردم است.در حالي كه نگاه زمستان 62 و ثريا در اغما و دل فولاد،نگاه دلسوز يك هم وطن است،يك ايراني.
اما در آن سوي خط نيز همۀ ديدها به جنگ،به يك اندازه مثبت نيست.گرچه تمامي نويسندگان مثبت نگر،جنگ را به عنوان نعمتي الهي قبول كرده اند،ولي ديد محمدرضابايرامي،رنجبر گل محمدي،قاسمعلي فراست و ناصر ايراني با نگاه ميثاق امير فجر،منيژه آرمين،سيروس طاهباز و گلابدره اي،يكي نيست.دستۀ اول از مثبت نگرها،نزديكترين ديدگاهها نسبت به نقطه ادامۀ مبارزۀ محض و نپرداختن به موارد جنبي را دارا هستند در حالي كه دستۀ دوم خود را به نگاه سوم نزديك مي كنند،مثلاً وقتي فراست از فرهنگ سياست مي گويد،گويي با طاهباز و گلابدره اي بيگانه است.
ناصر ايراني اعتقاد راسخ دارد تا خداوند نخواهد،هيچ اتفاقي نمي افتد، به همين خاطر در هر دو داستان راه بي كناره و عروج، استدلال رزمندگان از رفتن به استقبال خطر،اينست كه تقدير هر چه باشد، ما نمي توانيم آن را عوض كنيم واگر قرار باشد كشته بشويم،در زير زمين خانه نيز پنهان شويم،باز هم مرگ به سراغ ما خواهد آمد.
فضاي داستان بلند عقاب هاي تپۀ 60 نيز اصولاً جز نماي پاك و معصوم جوانان رزمنده و باصداقت نيست.فراست نيز اگر بخ زحمت جنگ زده ها را را تا تهران مي كشاند اما خانواده اي كه او پرداخته،مشكلات چنداني سر راه ندارند.شكر خدا مي گذرانند.ولي ميثاق امير فجر گرچه جنگ را تحميلي و وقوع آن را اجتناب ناپذير مي داند اما از اين واقعيت نيز نمي گريزد كه ادمۀ جنگ،يعني تزريق كثيف ترين خون به پيكرۀ اجتماع،منيژه آرمن نيز گرچه راه ادامۀ مبارزه را پذيرفته،اما خانواده جنگ زده را به حجرۀ حاجي بازاري كثيف مي كشاند،دخترك خانواده را مبتلا به سل مي كند و بر سر راه دختر جوا خانواده،چاه هولناك انحراف را مي كند.
اما كتاب هايي كه در دسته نگاه سوم قرار گرفته اند نيز هر كدام دنيا ي خاص خود را دارند.زمين سوخته، زاييدۀ اولين سال جنگ است. نگاه شتابزدۀ نويسنده مطمئناً در مقطع همان اولين ماه هاي جنگ زنداني است.احمد محمود تحت تأثير روزهاي پرشور و هيجان آتش و خون و غارت شهرها،زمين سوخته را نوشته است.نگاه او نگاه يك ايراني است كه مي خواهد از ميهن دفاع كند.طبعاً با جنگ خوب نيست.ويرانگري جنگ را به تصوير كشانده است اما در برابر ضربه هاي تلخ تسخير شهرها و روستاهاي ميهن و اسارت زنان و دختران بي گناه نمي تواند بي تفاوت بنشيند.احمد محمود وقتي زمين سوخته را نوشت كه جنگ تازه آغاز شده بود.هنوز خرمشهر در اشغال دشمن بود.هنوز معلولين جنگ،جانبازان نام نگرفته بودند.
آنان،در آن موقع در بيمارستان ها و آسايشگاه ها بستري بودند و يا اگر در خانه نشسته بودند،ضرورت تنفس فضاي شهر را حس كرده بودند،وقتي احمد محمود زمين سوخته را نوشت،كمتر گوهي در كشور به خود حق مي داد جنگ را نفرين كند .بچه هاي شهدا هنوز تعداد انگشت شماري از مردم ميهن را تشكيل مي دادند.اما وقتي مخملباف باغ بلور را نوشت،جانبازان نه در آسايشگاه ها كه در خيابانها بودند.آنان،نگران ادمۀ راه بودند و از ديگر سوي،خانواده هاي شهدا به عنوان واقعيتي عظيم و قابل تأمل مطرح بودند فضاي سياسي كشور تغيير كرده بود.عده اي جنگ را نفرين مي كردند.
پس نوشتن از جنگ در رمان باغ بلور،يعني قبول واقعيت چند سالۀ جنگ و نوشتن زمين سوخته يعني نيم نگاهي به چند ماه مقاومت در شهر.با تمام اين اوصاف،هر يك از اين دسته از داستان ها، با تمام تفاوت هايي كه نسبت به يكديگر دارند،گاهي نقاط اشتراك زيادي آنان را به هم نزديك مي كند كه خود نشان دهندۀ همساني تفكر هر دسته در بيان حرف نهايي شان مي باشد.
دو كتاب آداب زيارت تقي مدرسي و زمستان 62 اسماعيل فصيح،گرچه از نظر شيوۀ پرداخت و زبان با هم تفاوتهاي اساسي دارند اما به لحاظ محتوا،داراي شباهت هاي عجيبي هستند:
هر دو كتاب،يك پدر تحصيلكردۀ اعدامي دارند.آقاي شايان در زمستان 62 دبير كل حزب رستاخيز خوزستان بوده،انساني تحصيلكرده و باو سواد،اا به تحريك ابوغالب مذهبي در اوايل انقلاب اعدام شده است،يعني سرمايه هاي فكري و پشتوانه هاي روحي دو خانواده از بين مي رود.
در دو رمان زمستان 62 و آداب زيارت، يك شهيد با سواد هست.اسماعيل فصيح، دكتر منصور فرجام متخصص كامپيوتر را به جبهه مي كشاند تا به شهادت برسد و تقي مدرسي نيز بهترين شاگرد تمام دوران پرفسورهادي بشارت را در جبهه به قتلگاه مي فرستد يعني كه سرمايه هاي علمي- فرهنگي اين آب و خاك تبديل به خاك مي شوند.
در هر دو كتاب با شهدايي مواجه هستيم كه نه به خاطر هدف هاي رايج جنگ بنا به مسائل خاص خودشان به جبهه مي روند.منصور فرجام،به خاطر كمك در وصال دو دلداده و البته با اعتقاد ضمني به جنگ،به سوي جبهه ها روي مي آورد و مهرداد رازي نيز براي ديدن سرزمين باستاني بين النهرينو تحت تأثير پرفسور بشارت به جبهه رهسپار مي شود.به هر حال اسماعيل فصيح نسبت به مجابي و مدرسي در كارش موفق تر بوده است.زبان او زباني است روان،واضح و داستاني.حوادث وبحران ها در زمستان 62،خواننده را پا به پاي خود و با شتاب به اوج داستان مي كشاند اما در آداب زيارت اين گونه نيست.
زمان و مكان در زمستان 62،به زيبايي توصيف شده است كه مدرسي در اين كار ناتوان بوده است.شخصيت هاي اصلي رمان انتقادگر باغ بلور خود در متن جنگ بوده اند،جنگ را قبول داشته اند و اينك به عللي يا در كنارند و يا اگر دوباره جنگ مي روند شهيد مي شوند.حميد جانبازاست.شخصيت هاي باغ بلور بر خلاف شخصيت هاي رمان منفي نگر،مرگ در جبهه را شهادت مي دانند.
از ديگر خصوصياتي كه مي توان بر اساس آنان تفاوت هاي اساسي رمان ها و داستان هاي بلند جنگ را مشخص كرد،چهره و هويت شخصيت هاي اصلي آنهاست.
شخصيت هاي اصلي رمان هاي منفي نگر به جنگ با شخصيت هاي اصلي رمان هاي مثبت نگر تفاوت هاي كلي دارند.اگر اين اصل را قبول داشته باشيم كه خواننده بيش از هر كس در داستان،نسبت به زندگي شخصيت هاي اصلي داستان علاقه مند مي شود و گاه نيز آنقدر بدانان نزديك مي شود كه با ايشان زندگي مي كند،فكر مي كند،آنگاه مي توان نقش حساس نوع شخصيتهاي اصلي در رمان را دريافت:
در شب ملخ شخصيت اصلي رمان فرديست گريزنده از جنگ،بيگانه با حاكميت و ستيزنده با عوامل حكومتي.در آداب زيارت نيز كم و بيش همين است يا حداقل شخصيت هاي اصلي رمان روحي بيگانه با اهداف كلي مردم جامعه دارد.
جلال آريان نيز در هر دو رمان زمستان 62 و ثريا در اغما به هيچ وجه راضي نمي شود مهر تأييدي بر جنگ و خونريزي هاي جبهه بگذارد.به هيچ وجه نمي تواند خود را از قافله حكومتيان به حساب آورد.براي يك لحظه نيز از دلسوزي براي رزمندگان جوان و كم سوادي كه تكه تكه مي شوند دست بر نمي دارد.
رزمندگان راهي جبهه در رمان دل فولاد،وقتي افسانه را مي بينند و با نگاه كاوندۀ او،روبه رو مي شوند چاره اي جز فرياد مرگ بربد حجاب ندارند.شخصيت هاي محاق نيز همگي مخالف حكومت اند.ناگهان سيلاب هم همينطور.از آن طرف،شخصيت هاي اصلي رمان نخل هاي بي سر،افرادي،رزمنده و جنگجو،شجاع هستند كه با تمام هستي در راه انقلاب و پيروزي مي جنگند،همراه و هم عقيدۀ حكومت اند،سختي ها را به خاطر اهدافي والاتر تحمل مي كنند.در سرود اروندرود نيز همين طور است،عروج،راه بي كناره،پرستو،طلوع در مغرب و نفسها و هوسها نيز
و از آن سوي در رمان هايي از دست باغ بلور شخصيت هاي اصلي انسان هايي هستند واخورده از جنگ،مستقيماً در جبهه حضور داشته اند و اينك در كش و قوس عواقب آنند.در زمين سوخته نيز فجايع و جنايات جنگ،آن قدر وسيع و گسترده است كه خواننده، راهي جز بي زاري از جنگ نمي جويد.
همان گونه كه گفته شد،با نگاهي گذرابه شخصيت هاي اصلي رمان ها و داستان هاي بلند جنگ،اين شخصيت ها با توجه به موقعيت اجتماعي نقشي كه در داستان به عهده گرفته اند،اعتقادات و گفتگو،به سه دستۀ متنفر از جنگ،توفنده در جنگ و واخورده از جنگ تقسيم مي شوند.شخصيت هاي اصلي رمان هاي منفي نگر،عمدتاً از جنگ بيزارند. شخصيت هاي اصلي رمان هاي مثبت نگر،در جنگ شركت دارند و شخصيت هاي اصلي رمان هاي نگاه سوم،عمدتاً از جنگ واخورده اند.
يك نگاه زيركانه به شخصيت هاي رمان ها و داستان هاي بلند جنگ مشخص مي سازد كه در رمان هاي منفي نگر،شخصيت هاي مخالف جنگ،اغلب افرادي تحصيلكرده،خوش فكر،خوش نيت،فداكار و بي آزارند.در مقابل، شخصيت هاي موافق جنگ افرادي، كودن،احمق،مردم آزار،بي سواد هستند و احياناً اگر تحصيلكرده اند سطحي نگر و يا داراي عقايدي غير قابل قبول اند.
2. مردم
هر يك از سه ديدگاه ،نگاه خاصي به عقبۀ جبهه دارند.از ديگاه نويسندگاني چون تقي مدرسي در آداب زيارت و جواد مجابي در شب ملخ واسماعيل فصيح در زمستان2،مردم موجوداتي هستند ساده لوح كه براحتي توسط حاكمان گول مي خورند.
در زمستان 62،فصيح،مردم تهران را آدمهايي معرفي مي كند كه هر بلايي به سرشان بيايد.خدا را شكر مي كنند.شكر مي كنند كه در جمهوري اسلامي نفس مي كشند.
در شب ملخ مردمي كه پشت جبهه هايند،خسته اند،خصوصاً از جنگ شهرها و آوارگي و مهاجرت موقتي.زنم ناليد:«توي اين خانه هاي پرساس و شپش،آدم زله مي شود.والله اينها از بمب بدترند.» شب ملخ مردمي را كه پشت جبهه هايند و به كمك مناطق بمباران شده مي شتابند،دزد معرفي مي كند.(ص166وص167)
مردم وزندگي در شب ملخ،اين گونه تصور مي شوند:انسان هايي كه مي دوند پي چيزي هايي كه ارزش دوندگي را ندارند.در حقيقت اسبي كه در كوبلن پيرزن مي دود،نماد حركت مردم است.نمايش نوعي از حركت،در جا دويدن،نماد يم ايستايي كامل كه اداي پويايي را در مي آورد(ص150)
در رمان محاق هم مردم خسته اند و درمانده:«گه بزنند به اين زندگي...خسته شدم،ديگر نمي تونم تحمل كنم.» و در صفحات 29و30و...
زنان و مردان باغ بلور هم سخت خسته اند و ناراحت و نگران اما به خاطر انقلاب تحمل مي كنند.در اين جامعه نيز مردم بي تفاوت يافت مي شوند و زالوهايي نيز كه سر راه زنان شهدا كمين كرده اند،نيز فراوانند.در زمين سوخته احمد محمود،زالوهاي اقتصادي كه در كنار مردم مستضعف مانده اند تا خونشان را بمكند،نيز حضور دارند،افرادي همچون شعبان كه مانده اند تا ننه باران و محمد ميكانيك را به استيصال بكشانند.
تمام نويسندگان مثبت نگر نيز به مردم،به صورت يكسان نگريسته اند.مثلاً مردم در آثار ناصر ايراني،يكدست طرفدار جنگ هستند،يار و ياور خانوادۀ شهدايند و هيچ كس در انديشه اي جز كمك و ياري به رزمندگان نيست و اصولاً چهره هاي منفي در داستان حضور ندارند.اما در رمان هاي ديگري همچون نفسها و هوسها،راه دراز استانبول،سرود اروند رود و نخل هاي بي سر،خواننده شاهد قشرهاي مختلفي از مردم است.
نخل هاي بي سر قاسمعلي فراست از سودجوياني نيز صحبت مي كند كه آب در اولين روزهاي جنگ به جنگزده ها مي فروشند.كساني كه سعي در خالي كردن جيب مردم دارند.منيژۀ آرمين نيز در سرود اروند رود از حاجي هاي بازاري صحبت مي كنند كه در آشفتگي زندگي جنگ زده ها،به فكر دست و پا كردن زني،جوان و تازه براي خود هستند.همچنين از گروهكهايي كه مردم را در روزهاي آوارگي،تنها مي گذارند و دستشان به خون رزمندگان آغشته مي شود.
مردم در سرود اروند رود،همان مردم اوايل جنگ اند.همان التهابات شروع جنگ و بي تفاوتي و گاه نفرت بي مورد از مردم و مردمي كه شهرهايشان را بالاجبار رها كرده اند و به تهران و شهرهاي ديگر آمده اند.(ص،ص108 وص71)
آوارگان در رمان نخل هاي بي سر از مهاجرت و آوارگي شكوه و شكايت ندارند (بر خلاف شب ملخ و محاق) صداي زنان مردان در اين رمان مهربان است و با گذشت :«خب ننه ناصر از بچه ها كيا زنده اند؟ از خزمشهر بگو،خيلي خراب شده،نه...»
مردم در رمان عروج، در شهادت يكي از بچه هاي محله،به خواستۀ پدر شهيد،كوچه را چراغاني مي كنند(ص45،46،37،36).در اين رمان،پدر شهيدشهادت فرزندش را به راحتي مي پذيرد(ص101).در راه بي كنار نيز خانواده هاي شهدا و مردم براي شهيدانشان چراغاني مي كنند(ص56 وص57).در حالي كه مرگ در جنگ براي شخصيت هاي رمان هاي منفي نگر،به صورتي وحشتناك تصوير شده است.
3. دفاع مقدس(جنگ)
هر يك از انديشه هاي حاكم بر رمان ها و داستان هاي بلندجنگ،باانگيزه،ريشه ها و عوارض جنگ برخورد خاص خود را داشته اند و بر همان اساس نيز موضع خود را نسبت به جنگ اعلام كرده اند.اگر مثبت نگرها،جنگ را دفاع مقدس مي نامند و شركت در آن را تبليغ مي كنند.به خاطر اينست كه ريشه جنگ را نبردحق عليه باطل مي داند و عوارض آن را با انگيزۀ بزرگ شركت در آن مي بخشند و اگر منفي نگر ها،جنگ را نفي كرده،شركت در آن را نهي مي كنن،بدين خاطر است كه جنگ راوايرانگر مي دانند و رمان نگاه سوم نيز به جنگ ايران و عراق به عنوان جنگ تحميلي نگاه مي كنند كه ماهيت انقلاب،جرقۀ وقوع آنرا زده است.نويسندگان بدبين به جنگ،عامل جدايي ها،آوارگي ها،گريه ها و ماتم ها و زاري ها را جنگ مي دانند.آنها به گونه اي داستانشان را خلق كرده اند كه خواننده،عامل فساد در جامعه،استيصال و درماندگي،دزدي و فحشاء را جنگ بيانگارد.به همين خاطر در جدال شخصيت هايي كه موافق و مخالف جنگ اند،مخالفين را غالب مي سازند.منيرو رواني پور در دل فولاد،در ترديد بين قبول صلح و جنگ،بايست بالاخره يك جايي تمام شود:«آخر نمي شود تا ابد جنگيد.و اين همه كشته!جايي بايد تمام كرد.»
شخصيت هاي محاق منصور كوشان هم اينگونه از جنگ دلزده اند و دلشان براي ذره اي آسايش پرپر مي زند:«...تا كي بايد آواره باشيم.دلم براي يك ذره آسايش پرپر مي زند.كاش مي شد يك طوري اين جنگ تمام مي شد.»
جواد مجابي،بي پرده،حرف آخر را مي زند.او فساد،گرسنگي و نوميدي را حاصل جنگ ويرانگر مي داند:«يك صدا :ما فاسد شده ايم.
-گرسنگي و جنگ و نااميدي حالا اخلاق ما را مي سازد...»
محمود در زمين سوخته از زبان شخصيت هاي رمانش،اين گونه به تحليل جنگ،ريشه ها،علل و انگيزه ها و هويت آن مي پردازد:«اين جنگ...جنگ لعنتي...مثه يه جانور خونخوار داره جوانها را مي خوره.
-خانه ها را خراب مي كند.
-زندگي را تباه مي كند...حرف مفت مي زني اين جنگ،جنگ امپرياليستيه.
-ضد امپرياليستيه.ما داريم با آمريكا مي جنگيم...»
راه دراز استانبول،بهجنگ نگاهي مثبت دارد.در بررسي علل وقوع جنگ،حق را به ايران مي دهد و دفاع از اين راه را وظيفه هر ايراني مي داند.زماني نيا،علل جنگ را در گفتگوي،راوي با مرد فروشنده ترك اين گونه بيان مي كند»...عراق خواست با حمايت آمريكا و شوروي كشور ما رو اشغال كند،ما هم در مقابلش ايستادگي كرديم و بيرونش كرديم...»
زماني نيا،سپس به مسأله،سوء استفاده تركيه از جنگ ايران و عراق مي پردازد:
«هم از آخور مي خورند هم از توبره...خدا بركت بده به صدام كه با حمله به ايران،درسته كه ملت عراق و ملت ما رو تودردسرو زحمت و بدبختي انداختولي اولاً ترك ها را به نون ونوايي رسوند»سپس با تمسخر مي افزايد:«شايد رونق گرفتن كار ترك ها باعث كم شدن بار گناهان صدام بشه.»
ميثاق امير فجر،در رمان درۀ جذاميان،همراه حوادث اصلي كه در آسايشگاه جذاميان باباباغي تبريز مي گذرد،به طرح جنگ،انگيزه ها،علل و اثرات مخرب آن مي پردازد.وي در قالب گفتگوهاي طولاني فيلسوف و ستاره شناس جذامي،در صدد معرفي واقعي جنگ بر مي آيد.آنگاه با اعزام عاف كه ساكن ديرينۀ آسايشگاه است،براي كمك به مجروحين جنگ در تبريز،از روحيۀ رزمندگان نيز خبر مي دهد.وي گرچه جنگ را نهايتاً يك جنگ تحميلي و اجتناب ناپذير وصف مي كند اما به ظرافت،با طرح مسؤله جذاميان و نمايش بدبختي هايي شبيه و به مراتب بدتر از جذام گريبانگير هر كشور خواهد شد.چرا كه ريشۀ جذام، فقر است و از اثرات ويرانگر جنگ فقر و تنگدستي خواهد بود.البته او همواره،استعمارگران را به عنوان عاملان اصلي ايجاد جنگ و برادر كشي معرفي مي كند.طي گغفتگوهاي طولاني،فيلسوف و ستاره شناس بالاخره حق را به ايران مي دهد چرا كه آغاز گر جنگ نبوده و در شرايط كنوني و براي حفظ حيثيت و شرف خود،راهي جزمقابله با دشمن خونخوار ندارد(صفحات25،32،42،204،283،28،285،286).
درۀ جذاميان، همين طور تصاويري از عشق رزمندگان براي ايثار و شهادت، رسيدگي به احوال اسيران مجروح و جنگ شهرها را به خواننده ارئه مي دهد.كلاً ميثاق امير فجر،جنگ را با تمامي بدبختي هايش،اجتناب ناپذير مي داند و با نگاه مثبت به دفاع مقدس ايرانيان مي نگرد.
سيروس طاهباز نيز جنگ ايران و عراق را نبرد حق عليه باطل مي داند(ص66 دعاي مرغ آمين).
ناصر ايراني،انگيزۀ رزمندگان براي حضور در جبهه را رضاي خداوند مي بيند،در حالي كه دكتر فرجام در زمستان 62 هم براي نيل به لقاءا... و هم براي فداكاري،دست به اين كار مي زند.
4.شهيدان و رزمندگان
رزمندگان و شهدا، در هر يك از سه تفكر حاكم بر داستان ها و رمان هاي جنگ، به شكلي خاص توصيف شده اند. بسيجيان رمان هاي منفي نگر، مرداني ساده پوش،ساده لوح و داراي شخصيتي سطحي اند كه تحليل درستي از حركتشان ندارند و معمولاً به صرف احساس،جنگ را برگزيده اند.شهادت در اين دست داستان ها، معنايي ندارد. در حالي كه در رمان ها و داستان هاي بلند مثبت نگر،كشته هاي جنگ، شهيدند و رزمندگان با خلوص ترين انسان هاي روي زمين اند.در هر دو رمان باغ بلور و زمين سوخته،رزمندگان آگاهانه رزم را برگزيده اند.كشته هاي جنگ،شهيدان انقلاب و اسلامند.رزمندگان و شهدا از ديدگاه شخص هاي رمان و آداب زيارت، خصوصاً از ديدگاه شخصيت اصلي رمان،هادي بشارت،انسان هايي غير قابل فهم و مافوق تصورند،البته نه به جهت حركت مثبتشان بلكه به خاطر عدم تحليل صحيح مسائل مربوط به جنگ.
به اعتقاد هادي بشارت،در جبهه كشتار راه افتاده و آنان كه جان مي سپارند،اين گونه توصيف مي شوند:«سر بعضي كوچه ها براي شهدا حجله گذاشته اند...چه ارتباطي بين آن اتاقك هاي شش وجبي و كشت و كشتار توي صحنۀ نبرد جنگ وجود داشته الله اعلم.»
اما در افكار اين پرفسور بازنشسته كه مرگ در جبهه را كشت و كشتارمي داند،از مرگ با احترام كامل ياد مي شود(ص17)
شهيد كتاب آداب زيارت،نوع خاصي از شهداست :«...نبايد اجازه داد كه با به راه انداختن دسته سينه زني يا با گذاشتن ختم و فاتحه ،يا با عوض كردن اسم كوچه به شهيد مهرداد رازي،ماهيت آن طفلك را عوض كنند.»
مي توان با ديدي بد بينانه گفت تقي مدرسي نه به قصد شهيد سازي كه با هدف شهيد يابي مورد خاص شهادت،از ميان كشته هاي جنگ،مهرداد رازي را برگزيده است.
توصيفي كه از رمندگان در زمستان 62 آمده،توصيري از تيپ هاي كليشه ايست، تيپ هايي كه در اذهان بسياري روشنفكران هست. انسان هايي، خاك و خلي، ساده پوش و ساده زي،با حرف هاي كليشه اي،معمولاً كم سواد و كمتر گرم و صميمي، با عدم بينشي وسيع و داراي عشقي قوي و غير قابل تصور.در ثريا در اغما نيز بسيجيان نمونه هاي انسان هايي فقير نمايش داده شده اند كه با كمترين امكانات، بيشترين خدمات را ارزاني مي دارند و كمتر از سطح متوسط جامعه از مسئولان توقع دارند.
نويسنده محاق، شخصيت بسيجي را با شخصيت ژوزف كاي رمان قصر مقايسه مي كند و مي گويد :«اگر چه محكوم شدن به مرگ وحشتناك است اما محكوم شدن به خاطر هيچ و پوچ هم چون شهادتي كه در راه اعتقاد نباشد،كاملاً تحمل ناپذير است.»
شخصيت هاي رزمندۀ رمان هاي منفي نگر، اغلب از مرگ مي هراسند،كمتر با شهادت آشنايند و اهل نجات و فرارند. در دنيايي كه جواد مجابي در شب ملخ ساخته است،مجروحان جنگ،(رزمندگان) اين گونه از مرگ مي هراسند :«-نگذار بميرم دكتر من هنوز جوانم-نگذار بميرم،دو ماه است كه عروسي كرده ام...»
شب ملخ هم چهره هاي تازه اي از كشته هاي جنگ را توصبف مي كند، آدم هايي اهل حال و نوشيدن شراب...(ص94)
رزمندگاني كه در رمان ها و داستان هاي بلند مثبت نگر حضور دارند،شركت در دفاع مقدس را وظيفۀ خود مي دانند. معتقدند كه اگر نجنگند رژيم دلخواه آنان ازبين مي رود و ناموس و شرفشان لطمه خواهد خورد.آنان به حكم وظيفۀ شرعي خود مي جنگند(ص12طلوع و مغرب.ص208 وص19 نخل هاي بي سر)در رمان درۀ جذاميان نيز بسيجيان،جواناني ايثارگر،عارف و عاشق اند كه با عشق به الله تا مرز شهادت مي جنگند.رزمندگان در رمان عروج، جواناني هستند كه با ايمان راسخ، به سوي جبهه ها مي روند و با تمام وجود به نبرد پرداخته اند(ص62و ص62). در داستان بلند سرود اروند رود هم رزمندگان دواطلبانه به جبهه مي روند و تا مرز شهادت مي جنگند.اصغر و سعيد،دو چهرۀ روشن از رزمندگانند كه هيچگونه شكي به راه خود ندارند.(ص32)
رزمندگان داستان بلند عقاب هاي تپۀ 60،نوجواناني اند كه به خاطر حفظ اسلام به جبهه آمده اند دلي بي توجه به دنيا،تنها به جنگ و پيروزي در آن مي انديشند.سعيد،ناصر، حبيب و نوروز از جمله جواناني هستند كه خانه و مدرسه را رها كرده و به جبهه آمده اند.(ص24)
رزمندگان در راه بي كناره، جوانان مخلصي هستند مه از فداكاري در راه حق ابايي ندارند. حتي از اين كه با تمام وجود در راه شهادت قدم نگذاشته اند،احساس شرم دارند.(ص14،ص57،ص90،ص93)
رزمندگاني كه در باغ بلور حضور دارند، حال و روز خوشي ندارند، يا جانبازند و با عوارض ناتواني دست به گريبانند و يا برادر شهيدي غصه دارند.ماندن در شهر باريشان عذاب است،در برابر دولت و سرمايه داران طاغوتي ناتوانند،با اين حال تكليف را در رفتن به جبهه مي دانند و مي روند.پسران عاليه و حميد از جمله اين رزمندگانند.
در زمين سوخته، رزمندگان به حكم انقلاب و وظيفه مي جنگند و دفاع را وظيفه خود مي دانند.گرچه بعضي از اينان،به عللي از ادامۀ حركت خود باز مي مانند ولي هرگز وظيفه خود را به عنوان مبارزاني كه بايست به حكم شرف بجنگند،فراموش نمي كنند.(ص190،ص254،ص255،ص268،ص269،ص270،ص321)
5.زن
هر سه تفكر حاكم بر رمان ها و داستان هاي بلند جنگ،چهره اي خاص از زن ترسيم كرده اند.زنان در رمان هاي منفي نگر، از همان تيپهاي غالب مرفه جامعه اند و اگر هم در كتاب،صحبتي از حجاب مي شود،برخورد با آن،تمسخر آميز است.(مثال:ص20 شب ملخ)
زبون ترين شخصيتهاي رمان زمستان 62، زنانند.مريم شايان،زني است با بينش مذهبي سنتي، دوستدار ايران و فرهنگ ايران،اما شوهرش،بي گناه اعدام شده است و خود نيز ار ادارۀ مورد علاقه اش، اخراج مي شود.مريم نيز ممنوع الخروج است وبه همين خاطر سالهاست در حسرت ديدار پسر بزرگش به سر مي برد.مورد تهديد ابوغالب است و با همۀ اين احوال بايستي انتظار هجوم هواپيماهاي دشمن را نيز بكشد.لاله ، دختر جواني كه از جنگ متنفر است دلشورۀ سربازي نامزدش فرشاد را دارد.مادر فرجام نيز از آن زن هاي مظلوم روزگار است كه پسرش را به نماز هم ترجيح مي دهد(ص207و ص208) ولي بالاخره ثمرۀ عمرش،منصور فرجام در جنگ كشته مي شود
خصلت عمومي زن ها در رمان هاي نوع اول اينست كه اغلب خواهان شهادت شوهرانشان نيستند و از جنگ هم دلخوشي ندارند.
در رمان ثريا در اغما ،زنان جايگاه خاصي دارند.انگيزه پرداخت داستان،ثرياست و از عوال حوادث بعدي،ليلا آزاده است.فرنگيس،نارد ثريا نيز جايگاهي در رمان دارد اما همۀ اين زنان در حاشيۀ حوادث قرار گرفته اند و هيچكدام قادر به ايفاي نقشي تعيين كننده نيستند.دل فولاد منيرو رواني پور،به عبارتي مرثيۀ زن تنهاي ايرانيست بر زنان باردار بافنده و زنان بيكارۀ بارده.بالاتر از عشق،از فداكاري يك زن سخن مي گويد،زني كه زندگي و آيندۀ خود را به خاطر رفاه و آسايش ديگري فدا مي كند.
در رمان آداب زيارت نيز زن در حاشيه است. زنان در اين رمان نيز اغلب رنج ديده و زجر كشيده اند.گرچه اغلب خود را با ظواهر ميهن اسلامي وقف داده انداما در اعمال و رفتار مذهبي به نظر نمي آيند.مظلوميت از چهرۀ اغلب زنان مي بارد:به صورت هلي اسيد پاشيده اند و او را به جرم بد حجابي كور كرده اند.شوهر خانم رازي را بي گناه اعدام كرده و پسرش را به شهادت رسانده اند.تنها پسر فرنگو، آمريكاست و او از ديدنش محروم است.نامزد نيلي نيز به شهادت رسيده است.زناني نيز كه در محاق حضور دارند، همگي از جنگ و خونريزي متنفرند.(ص43،ص39وص40)
زناني كه از شخصيت هاي اصلي و مثبت نخل هاي بي سر هستند، همه داراي حجاب هايي كامل و اعتقاداتي راسخ به اسلامند.(ص431،ص87،ص86،ص104،ص105)
مادر بزرگ در دعاي مرغ آمين به خانه نمي آيد،به محل كمك به رزمندگان مي رود.مادر آرش نوري نيز هر يك شب شيفت شب بيمارستان را براي كمك به مجروحين جنگي،به سه شب در هفته افزايش مي دهد.
كريستيان راهبه مسيحي، شخصيت اصلي زن در رمان درۀ جذاميان نيز انساني وارسته كه وجود خود را، وقف خدمت به مجروحين كرده است.
رمان باغ بلور تقديم شده است به زن، زن مظلوم اين ديار كه خود،درجۀ توجه مخملباف را به زن مي رساند.همان گونه كه مخملباف در ابتداي كتاب اشاره مي كند، زن رمان او زني است مظلوم كه ههر چه بدبختي ست براي اوست.اوست كه همۀ زحمت ها را مي كشد،رنج ها را مي كشد و هيچ هم به حساب نمي آيد.حتي در فيلم هاي جنگي نيز، نمايشي از او گذاشته نمي شود.گويي او فراموش شده است.(ص329...)
6. روشنفكران
روشنفكران در رمان هاي منفي نگر،جايگاه خاصي ندارند. در حقيقت شخصيت هاي اصلي اغلب اين رمان ها را افراد روشنفكر جامعه تشكيل داده اند كه به طور كلي با جنگ و خونريزي مخالفند.
حضور پزشك در شب ملخ،حضوري منفي نسبت به جنگ است.همين طور اغلب نويسندگان،موسيقي دانان و اهل نمايش و تئاتر و تاريخ كه در آداب زيارت و محاق حضور دارند،از مخالفين ادامه جنگ هستند.اما گرچه اغلب شخصيتهاي رمان هاي مثبت نگرجنگ را،افراد عادي جامعه تشكيل داده است ولي اگر هم روشنفكران و تحصيل كردگاني وارد داستان مي شوند،معمولاً همراه و هم عقيدۀ هيئت حاكمه اند: پزشكي در رمان عروج مشغول مداواي مجروحين است، با جبهه و جنگ ميانۀ خوبي دارد(ص171)
در داستان بلند حصر دل،شخصيت هاي اصلي ،همه دانشجوي رشته هاي مختلف دانشگاه اند.پزشكاني كه در سرود اروند رود حضور دارند،هر دو داراي روحياتي انساني بوده و افرادي آگاهند.يكي از آنان كه در جبهه مشغول خدمت است،رزمنده ها را قوت قلب مي دهد.(ص36)
در داستان بلند عقاب هاي تپۀ 60 هم پزشكي وارد ماجرا مي شود،پزشكي كه به آرمان رزمندگان اعتقاد دارد.(ص96 وص97) در زمين سوخت،دكتر شيدا در اهواز مانده تا كمك كند.
7.پيام
در حقيقت هر كدام از نويسندگان، سعي شان را براي خلق داستاني جذاب و خواندني به كار برده اند تا پيام خود را به خواننده ارائه دهند.
هر دسته هم از سه ديدگاهي بر شمرده شد،پيامي در داستان هايشان به چشم مي خورد:منفي نگرها،استيصال و نفرت از جنگ و صلح،مثبت نگرها،ادامۀ جنگ و پيگيري راه شهدا و نگاه سومي ها نيز،جنگ و ادامۀ جنگ را از زوايۀ ديد خاص خودشان،پيام داستان قرار داده اند.
آخرين پيام رمان شب ملخ جواد مجابي صلح است و در خلال داستان نيز حرفي از آتش بس مي زند.(270)
پيام بالاتر از عشق را هم توصيه به صلح و تنفر از جنگ تشكيل داده است.در ناگهان سيلاب نيز نويد مرگي جانخراش و استيصال مردم در جنگ داده شده است و در محاق نيز همينطور.
آخرين پيام رمان نخل هاي بي سر،جنگ و ادامه حضور و مقاومت است.(ص215) اين پيام در ديگر رمان ها و داستان هاي بلند خوش بين نيز به چشم مي خورد.آخرين پيام رمان باغ بلور،القاء خوشبيني است اما خوشبيني به آسايش كه تنها معجزه،توان بر آوردنش را دارد.
در زمين سوخته هم با اين كه حرف ادامۀ جنگ قبلاً گفته شده،باز هم علم مظلوميت اين ملت،با پرچم خونرنگ،دست هاي بريدۀ محمد مكانيك،بر بالاي نخل به نمايش گذاشته مي شود.






منابع و مآخذ:
الف منابع فارسي.
1. آرمين،منيژه.سروئ اروند رود:تهران مركز نظر فرهنگي،1368
2. امير فجر،ميثاق:درۀ جذاميان،تهران،فردوسي،1366
3. بايرامي،محمد رضا: پل معلق: تهران،افق،1381.
4. بني عامري،حسن،گنجشكها بهشت را مي فهمند،تهران،صرير،1376
5. حسن بيگي،ابراهيم:نشانه هاي صبح:تهران ،سوره ،1376
6. سحابي،مهدي،ناگهان سيلاب:تهران،الفباء،زمستان1368.
7. سمينار رمان جنگ در ايران و جهان،تهران،بنياد مستضعفان،1373
8. شيرزادي،علي اصغر،هلال پنهان:تهران،حوزه هنري،1368
9. عيدان،غلامرضا،سرود مردان /افتاب:تهران،حوزه هنري،1368
10. فراست،قاسمعلي،نخل هاي بي سر:تهران،امير كبير،1367
11. فصيح ،اسماعيل،ثريا در اغما:تهران،نشر نو،چ پنجم،1369
12. فصيح،اسماعيل،زمستان 62تهران، نشر نو،1361
13. كوشان،منصور،محاق:شيراز،شيوا،1369
14. گل محمدي،رنجبر،طلوع در مغرب : تهران ،رسالت قلم،1361.
15. مجابي ،جواد،شب ملخ : تهران ،تسپرك،1369
16. محمود،احمد،زمين سوخته: تهران،نشر نو،1361
17. مخملباف،محسن،باغ بلور:تهران،نشر ني،چ دوم،1368.
18. مدرسي،تقي،آداب زيارت: تهران،نيلوفر،1368
19. مندني پور،شهريار،دل دلدادگي(دو جلدي): تهران زرياب،1377.
20. منصوري(كيانوش)پري،بالاتر از عشق:تهران ،شباهنگ،1369
21. مياندو آبي.ي (يعقوب آژند)،خانه سفيد: تهران،وزارت ارشاد،زمستان 1369.



ب منابع لاتين
1. Enacarta Encyclopedia, Novel , under continental Europe and Ireland
2. Norton Anthology, Sokhanavar jalal ,Esh tiagh Publication ,under Poetry of World War the Second


منبع : جنگ از سه ديدگاه، نقد و بررسي 20 رمان و داستان جنگ ؛ محمد حنيف
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده