آزادۀ سياسي و جانباز

تاريخ تولدم را پدرم در حاشية صفحه اي از قرآن نوشته است [ 5/3/1330هجري شمسي مطابق با 19 رمضان 1370 هجري قمري]در روستاي« حا جخليل » از توابع شهرستان ميانه در خانواد ه اي روحاني به دنيا آمدم و البته اين تنها دليل روي آوردنم به كسوت روحانيت نبود! فرزند اول پدرم هستم كه بعد از من يك پسر و يك دختر خدا به او داد و مادرم را - وقتي كه من شش ساله بودم-از او گرفت و همان سال به تهران مراجعت كرديم و در مجيديه ساكن شديم. بعد از ارتحال حضرت آيت ا لله العظمي بروجردي رضوا ن ا لله عليه خبر قيام 15 خرداد و نام مبارك حضر ت اما م خميني(س) را از زبان پدرم شنيدم و شيفتة مرام آن عزيز شدم. پدرم از فعالين تظاهرات انقلابيون بازار تهران بود. بعد از حادثه و قيام خونين فيضيه – در سن 12 سالگي- دست در دست او به ديدار امام رفتم و زيارتش دلبستگي ام را به آن عزيز صدچندان كرد. سال 1346 با مدرك كلاس اول دبيرستان در حوزة علمية آيت الله مجتهدي با علاقة شخصي و البته با رضايت پدرم مشغول به تحصيل شدم. سال 1348 در مجلس بزرگداشت شهيد آيت الله سعيدي و تظاهرات بازار شركت كردم و از آنجا بود كه؛دولت عشق آمد و من دولت پاينده شدم. براي ادامة تحصيل در پاية پنجم حجر ه نشين مدرسة حجتية قم شدم. و پس از مدتي به عشق امام و شروع مبارزة سياسي و انقلابي در مدرسة فيضيه مشغول به تحصيل شدم. در همين ايام بعد از شركت در مراسم سالگرد شهادت آيت الله سعيدي، قيام 15 خرداد، سالگرد شهداي موتلفه و شهداي مبارز كه مجالس مختلف تشكيل م يداديم توسط ساواك شناسايي شدم و در تاريخ 24 خرداد 1351 بازداشت شده و به زندان قز لقلعه منتقل شدم و اول مهر همان سال با قرار منع تعقيب آزاد شدم. سال بعد مجدداً به مناسبت سالگرد 15 خرداد پس از شعارنويسي بر ديوارهاي مدرسة فيضيه و دارالشفا مورد شناسايي و تعقيب ساواك قرار گرفته و در تهران دستگير شده و به قم منتقل شدم و پس از بازجويي به زندان قز لقلعه و سپس به زندان قصر منتقل شدم و پس از 9 ماه در شب عيد 1353 آزاد شدم. پس از آزادي از زندان با دختري از خانواد ه اي روحاني وصلت كردم كه حاصل آن يك پسر و سه دختر است. پسرم همزمان با تحصيل در حوزة علميه دانشجوي دكتراي كلام ميباشد و دخترانم نيز داراي تحصيلات عاليه مهندسي و پزشكي هستند. تعدادي از مكاسب را نزد شهيد مصطفوي كرماني و قسمتي را در زندان نزد مرحوم آيت الله فاكر خواندم. شهيد غلامحسين حقاني استاد رسائل من بود و از محضر آيت الله لنكراني رحم ةا لله عليه نيز كتاب اجاره كسب فيض كردم و چندين سال است كه دروس خارج فقه را به پاي درس مقام معظم رهبري نشسته ام. بزرگداشت قيام 15 خرداد همه ساله لرزه به جان رژيم ستم شاهي مي انداخت و ما دلدادگان روح خدا(س) هم در اين ايام گرد هم مي آمديم و با اقداماتي مانند شعارنويسي و پخش اعلاميه هاي افشاگرانه و.... به روشنگري طلاب حوز ه هاي علميه كه هر يك از آنان در گوشه گوشة ايران داراي نفوذ و منبر بودند مي پرداختيم. 17 خرداد 1354 به عنوان يكي از گردانندگان تظاهرات 16 و 17 خرداد در قم دوباره دستگير و به 20 سال زندان محكوم شدم ولي بعد از دو سال و چهار ماه آزاد ولي تحت نظر بودم. عشق به آرما نهاي امام آرام و قرار از دل ما ربوده بود. در تيرماه 1357 در پاكدشت به جرم تبليغ عليه نظام بازداشت شدم و پس از يك ماه بازداشت شدم و پس از يك ماه بازداشت به قيد التزام و عدم خروج از حوزۀ قضايي تهران آزاد شدم.البته آزادي من قطعاً با توجه به تحولات و گسترش نهضت حضرت امام(س) و بينتيجه بودن دستگير يها براي رژيم بود. در ايام محرم 1357 از طرف حوزة علمية قم مأموريت يافتيم براي حمايت از اعتصاب كاركنان شركت نفت به اهواز و آبادان اعزام شويم. اول محرم آن سال در آبادان دستگير شدم و اگر رژيم جاني در رمق داشت حتماً يكي از سخت ترين زندا نها را پيش رو داشتم ولي فشار افكار عمومي در خوزستان آزادي مرا در روز تاسوعا رقم زد! اهم فعاليتها و مسئوليتهايم پس از پيروزي انقلاب؛ - اعزام به جهاد كرمان از طرف دفتر امام - حاكم شرع هيئتهاي هفت نفره استان تهران با حكم شهيد بهشتي - همكاري فعال با كميتة انقلاب اسلامي - نمايندة امام در مجتمع آموزش عالي ابوريحان - مسئوليت بنياد شهيد استان قم - مسئول بنياد شهيد شهرستان نيشابور - مسئول فرهنگي بنياد شهيد غرب تهران - مسئول بنياد شهيد شهر ري - مدير كل مددكاري بنياد شهيد - مسئول بنياد شهيد استان تهران - قائم مقام رئيس بنياد شهيد و امور ايثارگران - تدريس دروس عمومي در دانشگا هها و مراكز آموزش عالي در تهران و عمر سياسي، اجتماعي من در خدمت به خانوادة معظم شهدا و ايثارگران در سال 1383 در بنياد شهيد به بازنشستگي دولتي رسيد ولي حكايت همچنان باقي است. بازداشت شدم و پس از يك ماه بازداشت به قيد التزام و عدم خروج از حوزة قضايي تهران آزاد شدم.