دوشنبه, ۲۳ فروردين ۱۳۸۹ ساعت ۱۱:۵۵

حال زندگي شهيد باهنر را به روايت ساواك از كتاب «ياران امام به روايت ساواك؛ كتاب پانزدهم، شهيد محمدجواد باهنر» مي خوانيم. مقايسة گزارشات ساواك، سند معتبري براي سنجش با گفتار شهيد دكتر باهنر از زبان خود او است.
شهيد باهنر، در سال اول فوق ليسانس علوم تربيتي در اسفند ماه سال 1342 در ارتباط با سالگرد واقعة فيضيه، در مجلسي كه از طرف «مؤتلفة اسلامي» در «مسجد جامع» بازار تهران برگزار شده بود، سه شب منبر رفت و در اوج خفقان، پس از سركوب 15 خرداد 42، آن چنان افشاگري كرد كه رژيم مزدورانش را به فرماندهي سرهنگ طاهري معدوم به مسجد جامع اعزام كرد. ساواك پس از تهديد مردم، در شب سوم (91 اسفند) ساعت 21 در موقع خروج از مسجد وي را دستگير و به زندان قزل قلعه انتقال داد و مدت سه ماه در آن جا حبس كرد.
9محورهاي اساسي سخنان شهيد باهنر عبارت بود از حذف حكومت ستم شاهي و ايجاد حكومتي مبتني بر ولايت و رهبري امام خميني (ولايت فقيه) و حاكميت مردم بر سرنوشت خود و از بين رفتن فقر و فلاكت و اعتياد و مبارزه با يهوديان و ايجاد زمينه براي ظهور حكومت امام زمان(عج).
شهيد باهنر در بيست و پنجم خرداد 34 از زندان آزاد مي شود و به منزلش واقع در ميدان فوزيه، كوچة جنب بانك صادرات و معادن پلاك 36 مي رود و در تاريخ بيست وششم خرداد عده اي از بازاريان با قرار قبلي، بعدازظهر، در مسجد جامع جهت ملاقات شهيد باهنر گرد مي آيند و به صورت دسته جمعي خدمت ايشان مي روند. شهيد باهنر در خصوص مسائل زندان، مخصوصاً دربارة مضيقة غذايي در زندان، براي آن ها صحبت مي كند و مي گويد «انتظار روزهاي جمعه و شنبه را مي كشيديم كه از خارج زندان برايم غذا بياورند.»
يكي از كانون هاي اصلي تجمع و تشكل نيروهاي مبارز مذهبي و متدين در سال هاي پيش از پيروزي انقلاب، مسجد جليلي به امامت آيت الله مهدوي كني بود كه در آن جلسات، بحث، انتقادات ديني بود. يكي از سخنرانان اين جلسه، شهيد دكتر باهنر بود. او مي كوشيد تا تصويري صحيح از حكومت اسلامي در مقايسه با حكومت شاهنشاهي و غيرديني به مردم ارائه كند و اذهان آنان را براي يك انقلاب همه جانبه آماده سازد. او در تاريخ هاي 9/3/44، 23/4/44، 30/7/44سخنان مبسوطي در اين رابطه بيان مي كند كه توسط ساواك وقت گزارش مي شود.10
شهيد باهنر در سال 1344 تقاضاي استخدام در آموزش و پرورش مي كند. وزارت آموزش و پرورش، از سازمان اطلاعات تقاضاي كسب مجوز و صلاحيت او را مي كند. طي نامه اي در تاريخ 30/11/44 مي نويسد «برابر سوابق موجود، مشاراليه از جملة روحانيون مخالف و در جرگة افراد افراطي كشور مي باشد. نامبرده در ماه رمضان سال 1343 در مسجد سبحان، واقع در تهران نو، به منبر رفته، به علت بياناتي از طرف ساواك استان مركزي احضار و كتباً متعهد مي شود كه در بيانات خود رعايت مصالح كشور را كرده و از تحريك مردم بر ضد امنيت داخلي مملكت خودداري كند. مع الوصف، در شب 25 شوال همان سال در مسجد جامع تهران به منبر رفته و ضمن سخنراني شديداللحني از اعمال دولت و دستگاه حاكمة مملكت و وضع موجود انتقاد مي كند كه از طرف شهرباني كل كشور دستگير و طبق قرار قانون در مورخ 22/12/44 بازداشت شده كه پس از اتمام دادرسي به سه ماه حبس تأديبي مشاراليه، بعد از آزادي از زندان، بعضاً سخنان تحريك آميزي بر منابر ايراد داشته است.11
ساواك در تاريخ 14/12/44 نظر داد «استخدام مشاراليه در وزارت آموزش و پرورش به مصلحت نمي باشد.»12
از آن جايي كه شهيد باهنر، حضور در آموزش و پرورش را بهترين موقعيت و فرصت براي بيداري نسل هاي مسلمان مي دانست، در استخدام خود سماجت مي كند و علي الظاهر با خط خود تعهدنامه اي مي نويسد و ساواك با اين تعهد با اين خيال كه او در اثر وابستگي به اقتصاد شغلي اش دست از مخالفت هاي خود برخواهد داشت، با استخدام او موافقت مي كند.
13
يكي از مراكز مهم ديگري كه شهيد باهنر در آن فعاليت هاي مبارزاتي خود را ادامه مي داد، «مسجد هدايت» به امامت جماعت آيةالله طالقاني، واقع در چهارراه لاله زار تهران بود كه عملاً پاتوق جريانات علمي ـ مذهبي مخالف رژيم شده بود. شهيد باهنر يكي از سخنرانان جلسة بحث و تفسير هفتگي اين مسجد بود كه پيرامون حقوق زن، زكات، ماليات، فقر، گراني، استعمارگري، قرض الحسنه (كمك به اشخاص محتاج بدون توقع بهره)، ريا، كمك به آسيب ديدگان، فلسفة ظهور پيامبران، تعادل و عدالت، شكر نعمت هاي الهي، توكل، زمامداران ستمگر، ظهور امام زمان، فلسفة روزه، قوم يهود، نيازمندي هاي اجتماعي، عدالت و قضاوت، احترام به پدر و مادر، مال يتيم، وفاي به عهد، اوصاف نيكو، صبر و شكيبايي حضرت پيامبر(ص)، غضب و شهوت در وجود انسان، روح انسان، فلسفة حج، علل قيام امام حسين(ع)، فضايل و خصايل حضرت علي(ع)، تقيه و آزادي، رهبر در غيبت امام، رفع گرفتاري هاي اجتماعي و اقتصادي، ارزش انسان از ديدگاه قرآن، عوامل ركود و رشد فكري سخنراني مي كرد. در تمامي سخنراني هاي او، حكومت شاهنشاهي به طور مستقيم و غيرمستقيم، مورد نقد و بررسي قرار مي گرفت. ضرورت ايجاد حكومت اسلامي را روشن مي كرد. مثلاً در خصوص يك زمامدار ستمگر فرمود «هيچ گاه از خشم خداوند و غضب الهي در امان نخواهد بود. زماني فرا مي رسد كه در اوج شهرت به جرم خيانت در ارشاد و هدايت مردم و تقلب در گفتار با مردم و مبارزه با فكر مردم سرنگون خواهند شد.»14 در سخنراني 20/9/47 در مسجد هدايت، در خصوص يتيم مي فرمايد «يتيم يعني كسي كه پدر را از دست داده باشد، ولي در جامعه يتيم هاي بزرگي هستند كه هرچند سن و سالشان زياد است، اما فكرشان كوچك مي باشد و احتياج به سرپرستي دارند و جامعه آنان را يتيم مي شناسد و عده اي نيز به عنوان دلسوزي، آن ها را استعمار كرده و به اصطلاح ولي و قيم او مي شوند. ليكن اين اشخاص، نه تنها ثروت آن ها را زياد نمي كنند، بلكه مالشان را هم به يغما مي برند، چون كسي كه از يتيم سرپرستي مي كند بايد اموال او را زياد كند و به نفع يتيم كار بكند و نتيجة اين استعمار و دلسوزي ها به حال ملت هاي يتيم اين است كه جنگ ايجاد مي كند و بشر را به نابودي و قهقرا مي كشاند. جنگ هاي جهاني اول و دوم معلول اين استعمار بود.»
15در مبحث تقيه مي فرمايد «معناي تقيه اين نيست كه اشخاص بگويند از ترس جانمان ساكت نشسته ايم، بلكه تقيه آن است كه با انجام و كشيدن نقشه هاي صحيح براي پيشبرد مقاصد خود، بدون آن كه جان خود را از دست بدهيم، فعاليت كنيم.»16 يكي ديگر از مراكز فعاليت مبارزين مسلمان، دبيرستان ملي در نارمك بوده است كه دكتر يدالله سبحاني با انگيزة كار درازمدت فرهنگي و تربيت نسل جوان متدين آن را مي سازد. شهيد باهنر در اين دبيرستان به تدريس زبان عربي مشغول مي شود. دكتر بهشتي و شهيد رجايي هم از مدرسان اين دبيرستان بودند. هدف اصلي اين دبيرستان، جهت دهي دانش آموزان به سوي تحقق اهداف انقلاب اسلامي بود. در اين دبيرستان هيچ گونه آثاري كه دال بر تأييد رژيم حكومتي باشد، وجود نداشت. در اين دبيرستان، فعاليت هاي نشريه اي به سرعت بالا مي رفت، نظير نشرية «ورزش» كه يك ستون انتقادي داشت، نشرية «پاييز» و نشرية «انجمن جغرافيا» كه اين نشريه به دست دكتر باهنر و براي هر كلاس به صورت جداگانه كپي و توزيع مي شد. از ديگر فعاليت هاي اين مركز برنامه هاي فوق برنامه، شامل برگزاري مراسم سخنراني شخصيت هاي علمي و ديني و نيز انجام مراسم جشن و سوگواري ايام مذهبي بود كه با استقبال پرشور و گستردة اقشار فرهنگي و دانشجويي روبه رو مي شد.17 شهيد باهنر جلسات متعددي داشت، مخصوصاً جلسات خارجي كه به صورت دوره اي در منازل اعضا برگزار مي شد. از جمله منازل علي اكبر نبوي، علي دشتستاني، حدادي، رحيمي، فرزانه، عبدالرضا ساري، غلامحسين متوسليان، محمدباقر غفاري، علي رجائيان و ...
شهيد باهنر در اين جلسات مردم را تشويق به جلسات عمومي و خصوصي، پخش اعلاميه، امر به معروف، نهي از منكر، مبارزه با رژيم طرفدار يهوديان مي كند و موضوع هاي مختلفي را مورد توجه قرار مي دهد. براي نمونه مي فرمايد «با توجه به پيشرفت علم جديد، حاضر نيستيم تغييراتي در موضوعات و روش تدريس خود به وجود آوريم.»
(71/7/64)«بايد در مملكت كارهاي توليدي از قبيل كارخانه ايجاد شود تا بيكاران كار كنند و گدايي نكنند.»
18«با پول خمس و زكات مي توان كارهاي توليدي انجام داد تا بيكاران بتوانند امرار معاش كنند.» (17/11/46) يكي از جلسات مهم ديگر، جلسات مربوط به جلسة مكتب الحسين است كه در منازل شخصي و مكان هاي مختلفي تشكيل مي شد. شهيد باهنر از جملة هدايت كنندگان مستمعين اين جلسات بود. از جمله در گزارش خبر 11/5/46 آمده است «دكتر جواد باهنر گفت: مردم مسلمان بايد توجه داشته باشند كه اسلام مي گويد علم و دانش و تقوا بايد با يكديگر توأم باشد. يعني يك فرد مسلمان بايد با فضيلت و دانش باشد تا بتواند گرفتاري هاي روزمرة مسلمانان را برطرف كند تا محتاج مستشار و دخالت خارجيان نشود. متأسفانه در دستگاه فعلي ما به غير از رشوه خواري و كارهاي دفاعي و عياشي كار ديگري مشاهده نمي شود.»
همچنين طبق گزارش 24/5/46 در منزل غفاري، هدف از مجلس فرهنگي مكتب الحسين را چنين بيان مي كند «ما مسلمانان جهان بايد خداپرست و خداشناس باشيم و بدانيم كه ساية خدا در قلب كوه ها و اعماق درياها و دره ها وجود دارد و بنابراين لحظه اي از ياد خدا غفلت نكنيم. شما برادران عزيز و متدين و خداپرست بدانيد كه براي چه منظوري به اين گونه مجالس ديني مي آييد. شما بايد مطلع باشيد كه هدف از تشكيل اين مجالس ديني و مذهبي فراگرفتن قوانين زندة اسلام و جهاد با دشمنان خدا است. آن هايي كه شب و روز خود را در كنار بساط عياشي و ميخوارگي و شهوتراني مي گذرانند، كه متأسفانه اغلبِ رجالِ مملكت ما از اين طبقه هستند، از خدا بي خبر مي باشند و به اين جهت، به خيانت و آدم كشي تن در مي دهند. پيغمبران و ائمة اطهار(ع) همگي معصوم و پاكيزه و منزه بودند و جانشينان آن ها هم، همه از مردان خدا مي باشند. بنابراين بر ما مسلمانان واقعي واجب است كه از قوانين و دستورات آن ها بدون چون و چرا اطاعت و فرمانبرداري كنيم.»
(2/8/64)در تاريخ 28/7/46، ساعت 16، در سخنراني شهيد باهنر آمده است «زمامدار بايد در اسلام از همه كس پاكيزه تر و منزه تر و رفتارش در اجتماع از روي عدالت باشد. زمامدار بايد به حقوق مردم برسد. اسلام كسي را مي خواهد كه لياقت رهبري داشته باشد و اجازه ندهد هر زورگو و قلدر سر كار بيايد و حق مردم را ضايع نكند» و فرمود «اگر جامعه فاسد شود كه دارد مي شود، درست كردن آن مشقت ها و ناراحتي ها دارد. پس بايد كاري كرد كه محيط براي نادرستي مساعد نشود. خداوند عالم، اراده اش بر اين قرار گرفته كه امام پس از مدت ها بيايد و به خونريزي ها و شكنجه ها و زندان ها و ظلم و ستم ها خاتمه دهد.»
مرحوم حاج شيخ عباس اسلامي «جامعة تعليمات اسلامي» را پايه گذاري مي كند كه تأسيس مدارس و كتابخانه ها و نشريات از اركان فعاليت هاي آن به حساب مي آيد. جامعة مذكور پس از گذشت سي سال، با تأسيس بيش از صد و هشتاد باب مدرسه و تعليم و تربيت بيش از پنجاه هزار دانش آموز در سراسر كشور رشد و توسعه داشته است. «جامعة تعليمات اسلامي» در سال 1328 اساسنامة خود را تدوين و در سال 1331 اولين نشرية خود را منتشر كرد. فعاليت هاي اين مركز با هدف تربيت و تعليم كودكان و نوجوانان و آشنا ساختن آنان با مفاهيم معارف اسلامي، اثر و پي آمدهاي ميموني در تاريخ آموزش و پرورش و فرهنگ ايران بر جاي گذاشت. ولي سرانجام، به علت نفوذ ساواك به انحراف كشيده شد. طبق گزارش خبر14/6/46 19 شهيد باهنر يكي از نويسندگان كتب «جامعة تعليمات اسلامي» بود.
ايشان در تاريخ 7/8/46 در جلسة هفتگي مكتب حسين مي فرمايد «بر هر فرد مسلمان واجب است كه بچة خود را از اول طفوليت، مسلمان و باخدا و نمازخوان بارآورد و اجازه ندهد در اين محيط كثيف و آلوده، بي حجابي و مد بالاي زانو را انتخاب كند، تا انشاءالله امام زمان(عج) ظهور كند و كار را تمام كند.» و در تاريخ 15/9/47 بر طبق گزارش 19/9/47 در خصوص جايگاه والدين در تربيت مي گويد «آن طوري كه پدر و مادر در حق فرزندان خود فداكاري و از خودگذشتگي نشان مي دهند، فرزندان هم بايد متقابلاً از آنان در هنگام پيري دستگيري كرده و نسبت به آن ها خوش رفتاري و احترامشان را حفظ كنند. ولي در يك مورد نبايد از پدر و مادر فرمانبرداري كرد و آن وقتي است كه امر بر شرك خدا بدهند. البته در چنين موقعي هم نبايد با آنان بدرفتاري كرد. مخصوصاً در اين عصر كه فرزندان تحصيل مي كنند، تا سي سالگي از نظر خرج تحصيل و غيره احتياج به كمك پدر و مادر دارند. زيرا پدر و مادر يك تربيت خاصي به فرزندان خود مي دهند كه اگر در پرورشگاه ها هرچه قدر ملافه ها تميز و غذاها خوب باشد، باز آن محبت، به خصوص محبت مادر نمي شود و نتيجه اين است كه افراد تربيت شده در پرورشگاه ها، عاطفة انساني نداشته و در جامعه تخم نفاق و بدبيني مي كارند.»20در گزارش 11/5/50، شهيد باهنر علت اصلي رويگرداني بعضي افراد از اسلام را عدم آگاهي آن ها از قرآن مي داند و مي فرمايد «فقط اسلام است كه مي گويد هر فرد براي قبول كردن دين بايد تحقيق كند و اگر مطابق با اصول منطق بود، قبول كند. چون در مدارس ايراد ما مسلمان ها در اين است كه قرآن بلد نيستيم و به علت نبودن استاد و يا تراكم برنامه ها و غيره، قرآن را نمي توان ياد گرفت. بنابراين بايد كلاس هايي را براي تربيت افراد مسلمان درست كرد.»21
شهيد باهنر و ديگر ياران امام خميني تا آن جا كه زمان در اختيار داشتند، براساس برنامه ريزي، جلسات بحث و تبادل نظر عليه نظام طاغوت و چگونگي ايجاد حكومت ديني تشكيل مي دادند. از جمله جلسات مهم ديگري كه شكل گرفت، جلسة عده اي از روحانيون بود. دكتر باهنر يكي از اعضاي اين جلسه است. تعداد آن ها 14 نفر گزارش شده كه روزهاي پنج شنبه در منزل اعضا به صورت چرخشي تشكيل مي شود.
22ساواك تصميم مي گيرد در اين جلسات رخنه كند و اطلاعات لازم را براي شناخت هدف نهايي جلسات در اختيار مديركل ادارة سوم قرار دهد. كار اصلي در اين جلسات، برنامه ريزي براي تحقق بخشيدن به حكومت اسلامي به رهبري امام خميني و حاكميت ولايت فقيه است.
شهيد باهنر در بسياري از بيانات خود، به طور مستقيم و غيرمستقيم، شخصيت ممتاز امام خميني را معرفي مي كند و رهبري جامعة مسلمين را شايستة او مي داند. به تدريج هرچه از تاريخ مي گذرد، شخصيت امام خميني در مباحث او بيش تر متبلور مي شود. به طوري كه در سال 1349 جزوه اي تحت عنوان درس هايي «دربارة مرجع معظَّم جامعة شيعه» پيرامون ولايت فقيه به ارزش 30 ريال به داوطلبين فروخته مي شود. سخنران اين جلسه كه در منزل رجائيان برگزار شد، محمدجواد باهنر بود.
ديگر مركز فعاليت سياسي شهيد، حسينية ارشاد بوده است. ايشان در تاريخ 19/4/49 در حسينية ارشاد به منبر مي رود و عليه رژيم اسرائيل و افشاي ماهيت زمامداران يهودي سخن مي گويد و به شدت حساسيت ساواك را برمي انگيزد. در نتيجه، مراقبت آن ها نسبت به جلسات حسينية ارشاد شديد مي شود. در آن زمان سخنراني عليه اسرائيل به منزلة مخالفت با مصالح كشور تلقي مي شد. به همين دليل در گزارش 10/5/49 ساواك تهران در باب اظهارات دكتر باهنر آمده است «به مشاراليه تذكرات لازم داده شد و نيز به او تفهيم شد كه چنانچه در آينده مبادرت به ايراد مطالب مخالف مصالح كشور كند، تصميمات شديدي درباره اش اتخاذ خواهد شد.»
23تمامي سخنراني هاي شهيد باهنر هدفي را تعقيب مي كرد. او مي كوشيد مسائل مختلف اقتصادي، اجتماعي، داخلي و خارجي مردم حل شود و حلّ همة اين امور را در نظام اسلامي به رهبري عالم ديني و مجريان متخصص متعهد مي دانست. به همين دليل حكومت شاه را دنباله رو حكومت نمرود، فرعون، معاويه، يزيد و ... مي دانست و ديدگاه حضرت ابراهيم(ع)، حضرت موسي(ع)، حضرت عيسي(ع)، حضرت محمد(ص)، امام علي(ع)، امام حسن(ع)، امام حسين(ع) و ساير ائمة اطهار(ع) و امام خميني(ره) را نقطة مقابل آن ها معرفي و مردم را براي يك قيام فراگير بسيج مي كرد.
ساواك در تاريخ 26/8/49 طي گزارشي مي نويسد «دكتر جواد باهنر در مسجد الجواد، 25 شهريور، به منبر رفت. دربارة ارزش انسان در قرآن صحبت كرد و گفت: اگر كسي به مقام حكومت و رياست رسيد، نبايد به زيردستان خود اجحاف و ظلم كند. اينها مثل دولت هايي كه هستند كه خون ملت ضعيف را مي مكند و حق آن ها را به خاطر منافع شخصي خود پايمال مي كنند. وي اضافه كرد: حضرت علي(ع) فرموده اند من يك جفت كفش كهنه را به اين حكومت ترجيح مي دهم. من اين حكومت را به خاطر جدا كردن حق از باطل مي خواهم، نه به خاطر منافع شخصي.»
24شهيد باهنر هر فرد مسلمان را نسبت به پيشرفت جامعه اش مسئول مي داند. در گزارش خبر در تاريخ 1/9/50 آمده است كه ايشان گفت «چند وقت قبل در دانشگاه براي دانشجويان سخنراني هايي تحت عنوان «عقيده و حركت» داشتم. توضيح دادم كه عقيده بايد مثل اعضاي بدن متعلق به انسان باشد و در راه تحقق بخشيدن به عقيده اش فداكاري و جانبازي كند. يعني همين طور كه دست و گوش و چشم متعلق به بدن است، عقيده هم بايد جزئي از بدن باشد. نه اين كه چون ديديم پدران ما نماز خوانده اند، ما هم بخوانيم يا روزه گرفته اند، ما هم بگيريم يا امام زمان را قبول دارند، ما هم قبول كنيم. ديگران هر كاري كردند، بكنند، ولي ضرري به ما نزنند. مثلاً اگر كسي فحشا و زنا يا تجاوز به ناموس مردم مي كند، بكند، به ناموس ما كاري نداشته باشد. اگر ربا مي خورد، بخورد از ما ربا نگيرد. هر كار زشتي كه ديگران مي خواهند بكنند و مادامي كه به ما كار نداشته باشند، سر و صداي ما بلند نشود، ولي همين كه مصالح ما به خطر افتد، آن وقت ما تازه نق نق كنيم. اين طور نيست. يك مسلمان بايد در راه ايده و عقيده اش كوشا باشد و در اين راه فداكاري كند و از هيچ چيزي نهراسد. حرف تنها كافي نيست. عمل شرط است. وقتي عقيده جزئي از انسان باشد، همه اسماعيل و ابراهيم مي شوند و در راه عقيده فداكاري مي كنند و لذا وقتي حضرت اميرالمؤمنين(ع) ضربت ابن ملجم مرادي را در محراب خورد، نگفت: آخ، واي بلكه گفت: فزت و ربّ الكعبه، يعني به خدا كه راحت شدم، آسوده شدم، چون در راه عقيده اش شهيد شد.»
شهيد باهنر در تاريخ 12/1/49 شخصاً تقاضاي تأسيس و تشكيل بنياد تعاون اسلامي به رياست خود را مي كند و در تاريخ2/21/94 ساواك مخالفت مي كند و مي نويسد «شيخ باهنر يكي از وعاظ افراطي و طرفدار خميني، مقيم تهران است كه در اكثر سخنراني هاي خود به صراحت يا كنايه، مطالب تحريك آميزي بيان مي كند و در سال 42 به اتهام تحريك افكار عمومي و ايراد مطالب خلاف مصالح كشور دستگير و به سه ماه حبس تأديبي محكوم شده است. در گزارش 20/9/51 اضافه مي كند شخص مذكور (باهنر) در سال 47 در جلسات هفتگي مسجد هدايت با حضور سيدمحمود طالقاني شركت مي كند كه در خلال سخنراني هاي خود در مسجد، سخنان اغواكننده ايراد مي كند. با توجه به اين كه به اين شخص بارها تذكر داده شده، در وي مؤثر واقع نشده و كماكان به روية خود ادامه داده است و از وضع مملكتي در اكثر منابر خود انتقاد مي كند و چندين بار نيز به خاطر همين امر، ممنوع المنبر شده است. ضمناً در سال 49 با عضويت وي در مؤسسة بنياد رفاه و تعاون اسلامي مخالفت شده است.»25 طبق گزارش03/5/75 «باهنر در مسجد قبا با مشاركت حدود 8000 نفر از مردم در باب حكومت و ولايت سخنراني كرد. از جمله گفت: رهبر بايد با احساس مسئوليت و با مردم زندگي كرده و بر آنان حكومت كند و افزود خميني مي توانست همانند افرادي كه از خون ملت مكيده و پول اندوخته و در بانك هاي خارج نگهداري مي كنند، از زندگي مرفه اي برخوردار باشد، ولي او زندگي محقرانه و ساده اي در پيش گرفته و با مردم زندگي مي كند. مجدداً اضافه كرد: نقش رهبر در حكومت اين است كه از مردم جهت كارهاي مملكتي استفاده كند. در صورتي كه مي بينيم از دوستان و اقوام در كارها انتخاب مي شود و از مردم در دستگاه حكومت خبري نيست.»
26طبق گزارش 11/9/57 «باهنر يكي از محركين اغتشاشات اخير بوده كه روز 9/9/57 به وسيلة فرماندار نظامي شيراز دستگير و به ژاندارمري اعزام تا به مركز تحويل شود.» در گزارش 12/9/57 آمده است كه «او با تعدادي از روحانيون، مطالبي عليه مصالح مملكت و بر ضد حكومت مشروطه سلطنتي اعلام و اعلاميه اي به مناسبت خاطرة پانزده خرداد سال 42 منتشر كرده است. همچنين يادشده، به همراه تعدادي از روحانيون و طرفدار امام خميني اعلاميه اي منتشر و روز پانزدهم شهريور ماه سال 57 عزاي عمومي اعلام و مردم را به راهپيمايي دعوت و مطالبي عليه حكومت اعلام كرده است.
يادشده در اغتشاشات اخير نقش فعالي داشته و در سخنراني هايش ضمن تشريح حكومت اسلامي به رهبري خميني، مردم را به اتحاد دعوت كرده است. نامبرده در تاريخ 9/9/57 به وسيلة فرماندار نظامي در شيراز دستگير و به تهران اعزام تا تحويل فرماندار نظامي تهران و حومه شود.»27
با توجه به مطالب مطروحه، شهيد دكتر باهنر از شخصيت هاي انقلابي و از اركان تحقق نظام جمهوري اسلامي به رهبري حضرت امام خميني(ره) بوده است. اين بزرگوار در اين راه پرخطر تمامي سختي ها را به خاطر حفظ و توسعة ارزش هاي اسلامي و حاكميت فرامين الهي، به جان و دل خريده و استوار و اميدوار و با توكل بر خدا به مبارزة بي وقفة خود ادامه داده است. او سرانجام پس از تحقق نظام جمهوري اسلامي به رهبري امام خميني، مدتي در حفظ و اصلاح قوانين و اجراي حدود الهي مجاهدت مي كند و سرانجام خداوند سبحان مقام عظماي شهادت را نصيب او مي كند و به سوي او عروج مي كند. حال وظيفة ما و نسل هاي آينده در ادامة راه او روشن است و جايي براي بهانه در پيشگاه ذات اقدس الهي باقي نمانده است. انشاءالله اين راه تا حاكميت حكومت امام زمان، حضرت مهدي(عج) ادامه مي يابد.
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده