يکشنبه, ۱۳ ارديبهشت ۱۳۸۸ ساعت ۰۷:۱۸
گسترده ترين نقش زن را در ترويج فرهنگ ايثار وشهادت در هشت سال دفاع مقدس مي توان مشاهده كرد؛ زناني كه با عزمي راسخ تصوير نويني از شخصيت زن ارائه دادند. آنان به جهانيان ثابت كردند كه با تمام وجود از دستاوردهاي انقلاب اسلامي كه حاصل خون جوانان، همسران و برادرانشان بود، محافظت مي كنند.ايستادگي و پايداري زنان مسلمان ايراني جلوه هايي جاودان وماندگار در تايخ معاصر ايران باقي گذاشت كه تا مدتها الگوي كامل عيار زن ايراني محسوب مي گردد. آنچه در مقاله حاضر مورد نظر است، تدوين باز تاب نقش سياسي - اجتماعي زن در ترويج فرهنگ ايثار و شهادت در شعر دفاع مقدس است. زنان شهيد، زنان رزمنده، زنان آواره، زنان آزاده وزنان پرستار مهمترين اسطوره هاي ايثار وشهادتند كه در تاريخ پرافتخار ايران اسلامي در آينة شعر دفاع مقدس انعكاس يافتند. ما در اين مجال به شمه اي از آن مي پردازيم.

چكيده
گسترده ترين نقش زن را در ترويج فرهنگ ايثار وشهادت در هشت سال دفاع مقدس مي توان مشاهده كرد؛ زناني كه با عزمي راسخ تصوير نويني از شخصيت زن ارائه دادند. آنان به جهانيان ثابت كردند كه با تمام وجود از دستاوردهاي انقلاب اسلامي كه حاصل خون جوانان، همسران و برادرانشان بود، محافظت مي كنند.ايستادگي و پايداري زنان مسلمان ايراني جلوه هايي جاودان وماندگار در تايخ معاصر ايران باقي گذاشت كه تا مدتها الگوي كامل عيار زن ايراني محسوب مي گردد.
آنچه در مقاله حاضر مورد نظر است، تدوين باز تاب نقش سياسي - اجتماعي زن در ترويج فرهنگ ايثار و شهادت در شعر دفاع مقدس است. زنان شهيد، زنان رزمنده، زنان آواره، زنان آزاده وزنان پرستار مهمترين اسطوره هاي ايثار وشهادتند كه در تاريخ پرافتخار ايران اسلامي در آينة شعر دفاع مقدس انعكاس يافتند. ما در اين مجال به شمه اي از آن
مي پردازيم.

مقدمه
زن بر اساس مقام خلافت الهي و امانت داري اش در طول تاريخ همواره در زمينه هاي مختلف نقش آفرين بوده است، اما حضور زنان در نقش هاي سياسي و اجتماعي به شكل گسترده مربوط به چند دهة اخير است . زن ايراني در مسير تكميلي و تكويني انقلاب اسلامي توانست جايگاه اخص و ممتاز خود را بيابد و با پيروي از تعاليم اسلام ناب محمدي و الگوپذيري از اسوه هاي متعالي و راستين الهي با سلاح حجاب و عفت در مقابل تهاجم سياسي ، فكري و فرهنگي غرب از آرمانهاي والايش دفاع كند. يكي از دست آوردهاي مهم انقلاب اسلامي تبديل فرهنگ سياسي محدود در جامعه زنان، به فرهنگ مشاركتي است . در اين فرهنگ، زن به عنوان عضوي فعال در جامعه محسوب مي شود و نسبت به نظام انقلاب، مكتب و مردم احساس مسؤوليت مي كند . او در زمينه هاي سياسي و اجتماعي بايد سعي كند موقعيت خويش را در جامعه بشناسد و در ساية پذيرش حاكميت خداوند، به حكومت صالح تن در دهد. در اين راستا، بايد با جريانهاي مخالف و ذلّت و فساد مبارزه كند و با وظيفة تربيتي خود مفاهيم ايثار و شهادت، مبارزه با ظلم، صبر و مقاومت را در روحية فرزندان بپروراند، زيرا تربيت ديني از سياست جدا نيست. بدين ترتيب، زن با پرورش انسانهاي مسؤول در حيات اجتماعي مشاركتي فعال دارد . نقش سياسي و اجتماعي زنان در هشت سال دفاع مقدس ابعاد گسترده اي دارد .آنان با مشاركت آگاهانه ومؤثردر جنگ ودفاع ازنظام مقدس جمهوري اسلامي ازطريق حضور مستقيم وغيرمستقيم، وظيفة خود را در ترويج فرهنگ ايثار وشهادت ادا كردند . ا ز آنجا كه شعر آينة تمام نماي باورها، معتقدات، نحوه زندگي و فرهنگ هر عصر است، مشاركت فعال زنان در موضوع جنگ بازتاب گسترده اي در شعر مقاومت، بويژه شعر معاصر داشته است .شاعران متعهد اين حضور را در ابعاد حضور مستقيم در عرصه هاي نبرد، فعاليت پشت جبهه، خنثي كردن توطئه هاي تفرقه افكنا نة دشمن و حفظ روحية جنگاوري و شجاعت فرزندان، برادران، پدران و همسران خويش در عرصه هاي نبرد در شعر خويش منعكس كرده اند .

.الف) حضور مستقيم زنان ايثارگردرعرصةنبرد
در 29 شهريور 1359 در حالي كه انقلاب تازه به پيروزي رسيده و با مشكلات زيادي از داخل و خارج مواجه بود و هنوز تثبيت نشده بود، رژيم بعث عراق با حمايت اجانب به ايران حمله كرد. ملت ايران اعم از مرد و زن، براي دفاع از مرز و بوم و كيان خود در حركتي اجتماعي وارد ميدان كارزار شدند. زنان در هنگام جنگ، با شركت در دفاع و حفاظت از شهرها با ساختن سنگرهاي دفاعي، حضور در مساجد شهرها، آموزش نظامي و شركت در مراكز پشتيباني حضور شايان توجهي داشتند كه در اين بخش به تصويرهايي كه شاعران از زنان شهيد، رزمنده، اسير يا آزاده درترويج فرهنگ ايثار وشهادت ساخته اند، اشاره مي گردد:
1. زنان شهيد
اوج حضور مستقيم و حماسي زنان در شهرهاي مرزي و درگير مستقيم با جنگ هنگامي بود كه شهر در محاصره و تنگنا قرار گرفته بود. بسياري از زنان حاضر به ترك خانه و كاشانه نبودند و تا پاي جان دوشادوش مردان ايستادگي و مقاومت مي كردند. «سيمين بهبهاني» شاعري كه بيشتر، غزلهاي عاشقانه و گاه با احساسات تند و آشكار مي سرود،آنچنان از عمق فاجعه متأثر شده كه بخشي از حماسه سازيهاي مردم اعم از پيرمردان، كودكان، دختركان و زنان را به تصوير كشيده است .باتوجه به اينكه بهبهاني خود نيز يك زن است، ازنگاهي زنانه با دقت وريزبيني خاصي كه ويژة اوست، مقاومت، ايثاروشهادت زنان ايران را زير بمباران هاي وحشيانه صداميان ترسيم نموده است.وي كه با تاريخ ايران آشناست، به تاريخ نويس و وقايع نگار فرضي ذهن خويش خطاب كرده، مي گويد:
بنويس! بنويس! بنويس: اسطورة پايداري
تاريخ، اي فصل روشن! زين روزگاران تاري
بنويس: ايثار جان بود، غوغاي پير و جوان بود
فرزند و زن، خانمان بود، از بيش و كم، هر چه داري
بنويس: پرتاب سنگي، حتي ز طفلي به بازي
بنويس: زخم كلنگي، حتي ز پيري به ياري
بنويس: قنداق نوزاد، بر ريسمان تاب مي خورد
با روز، با هفته، با ماه، بر بام بي انتظاري
بنويس كز تن جدا بود، آن ترد، آن شاخه عاج
با دست بندش طلايي، با ناخنانش نگاري
بنويس كانجا عروسك چون صاحبش غرق خون بود
اين چشم هايش پر از خاك، آن شيشه هايش غباري
(بهبهاني 1370: 123-124)
شاعر تصويري از نوعروسي را ارائه مي دهد كه دستان حنابسته ونگارين اودر حالي كه دستبند طلايي ازدواج به دست دارد، از تن جدا شده است.همچنين اوباگزِينش واژگان عروسك، صاحبش، چشم هايش پرازخاك، شيشه هايش غباري، لف ونشري هنرمندانه ايجاد كرده است كه چشم ها به دختربچه، صاحب عروسك وشيشه ها به عروسك اشاره مي كند. آوردن واژه «بنويس» در ابتداي هر بيت، نشانة تأكيد شاعر بر مكتوب شدن و ثبت لحظه ها و خاطرات اين حماسه هاست.
«محبوبه زارعي» در تصويري شاعرانه، از دختراني مي گويد كه در منطقه اي روستايي كوزه هايشان را روي دوش گرفته، بي خبر از جنگ به صحرا رفته بودند، ولي مظلومانه در خون خود غلتيدند:
كوزه ها بر سر و بر دوش به صحرا رفتند
دختران شكر و نوش به صحرا رفتند...

از سياهي دل سنگ چه مي فهميدند
از هجوم غم و از جنگ چه مي فهميدند

شيره جان زمين را به زمستان دادند
آه نفرين به كساني كه شياطين زادند...

كوزه ها از سر و از دوش به خاك افتادند
دخترانِ شب مخدوش... به خاك افتادند

(اسرافيلي، 1385: 121-122)
«آرش بارانپور»، تصوير زنان بي دفاعي را كه با دست خالي و شجاعانه از سرزمينشان پاسداري كردند و جوانمردانه به شهادت رسيدند، اين گونه تصوير مي كند:
...
يا مادراني كنده موي و پريشان
بي هراس مرگ
با دستان خالي خويش
جان بر كف نهاده و به پاسداري سرزمين خويش
جوانمردانه شهيد مي شوند
تو در كجاي جهان
اين گونه «مرگ باور» ديده اي
(گلمرادي، 1375: 22)
درجنگ بسيار بودند مادراني كه به شهادت رسيدند و كودكانشان براي هميشه از دامن پرمهر مادر محروم شدند. از نظر «عباس باقري»طفلي آوازهاي كودكانه اش را از ياد برد تا مادري آرام بر روي سنگفرش سرخ بخوابد .شاعر از سكوت و بهت زدگي كودك هنگام شهادت مادر، حسن تعليلي شاعرانه را اين گونه آورده است:
طفلي
آوازهاي كودكانه اش را
از ياد مي برد
تا مادري
آرام
بر روي سنگفرش سرخ بخوابد
كودك
در زير پارسنگ
انبوه گيسوان شستة مادر را
آهسته چنگ مي زند
و شوق هميشة ديدار
از روزن خيال پدر مي رمد
دختر
كنار پلة سرداب
خواب جهاز و آينه مي بيند
عاشق
در زير چتر خاك
خواب قصيدة گيسو
و مرگ
در كوچه هاي حادثه مي گردد
(باقري، 1386: 114-115)
تصويرسازي و تلاش براي آفرينش زمينه هاي تصويري و هماهنگي در طرح و رنگ آميزي شاعرانه نشان مي دهد كه شاعر توانسته در محورهاي افقي و عمودي هماهنگي ايجاد كند.در بيتهاي ششم و دهم صنعت تشخيص به كار رفته است. شاعر شوق ديدار را انساني تصور كرده كه از روزن خيال پدر مي رمد. همچنين در بيت آخر مرگ، بعد از اين همه فاجعه هنوز در حال گردش در كوچه هاي حادثه است.«چتر خاك» و «قصيدة گيسو» تشبيهاتي است كه محتواي عاطفي شعر را تقويت مي كند.
يكي از دردناك ترين مناظري كه در شهرهاي جنگي آفريده شد، شهادت مادراني بود كه فرزند در آغوش پذيراي بمب و موشك شدند. «غلامرضا بكتاش» صحنة بمباران را از زبان دختركي اين گونه تعبير مي كند:
بر روي كوچه افتاد
شش بمب بدقواره
بر روي بمبها بود
عكس سه تا ستاره
شد شيشه ها شكسته
خون ريخت روي پرده
پاي عروسكم رفت
از هال، روي نرده
گم كرد زير آوار
يك زن دو كودكش را
پيدا نكرد« شادي»
ديگر عروسكش را
(روايت مجنون، 1383: 33)
شاعر با زباني ساده و دور از هر گونه پيچيدگي و ابهام كه خاص كودكان است وخواننده را به دنياي تخيل فرو مي برد، با استفاده ازكلماتي، همچون عروسك، ستاره وشادي تصاوير واقعي را از شهادت مظلومانه مادر و كودكانش ترسيم مي كند.
«عباس باقري» بااشاره به مادراني كه درشهرهاي مرزي مثل بانه وسوسنگرد در برابرديدگان كودكانشان درخون غلتيدند و با قطره قطره خونشان فرهنگ ايثار و شهادت را به فرزندان خويش منتقل كردند، در بارة ماندگاري چنين تصاويري در تاريخ مي گويد:
اينك
خاكستري، فراز شانة ايوب شهر
و آفتاب
چونان «رحيمة» قد يسي
هر رنج را به بامداد فرو شسته
تا عشق
فصلي ز جزوة تاريخ مي شود
كه ش كودكان «بانه» و «سوسنگرد»
بر نعش مادران خويش
در شامگاه ورق مي زنند
(باقري، 1386: 99)

تأثير جنگ بر زنان وكودكان و جغرافياي مناطق جنگي بسيار اسفناك بود. «مجتبي طهمورثي» در شعر «شهر من، شهر قصر شيرين» مقايسه اي شاعرانه از شرايط قبل و بعد از جنگ مي كند و درآن به زنان بي گناهي اشاره مي كند كه آسيبهاي جنگ دامنگير آنها شد:
آن جا آفتاب مهربان بود
خاك، نفس مي كشيد
و نخل ها، بارور بودند
دختركان، چادرهاي سفيدشان را
در الوند مي شستند
و دامان مادران
ازعطر تازة محبت پر بود
قلب هر كوچه اي، در گرمي يك بازي كودكانه مي تپيد
و پرستوهاي مهاجر
با بهار زندگي مي كردند
اما شبانه، آفتاب را ربودند
خاك را خفه كردند
و نخل ها را در آتش نهادند
آن گاه
دامان مادران بوي باروت گرفت
(گلمرادي،1381: 171)
شاعر درابتدا با گزينش واژگاني از طبيعت و كاربرد صنعت تشخيص، حيات و زندگي طبيعي را تداعي مي كند. تصويرهايي كه در ابيات فوق با كلماتي چون: آفتاب، خاك، نخل ها، دختركان، پرستو و بهار آفريده شده است، فضاي شهري زيبا، سرسبز و مردمي شاد را تعبير مي كند، اما ناگهان آفتاب ربوده مي شود و خاك را كه محل رويش و زندگي است، خفه مي كنند، نخلها را كه نشانه سرسبزي و حيات است، در آتش مي سوزانند، همه چيز بوي مرگ و نابودي مي گيرد. اينجاست كه از دامان مادران به جاي عطرمهرومحبت، بوي باروت برمي خيزد، زيرا عاطفه كشته شده و مهرباني نابود گشته است . كسي نيست ازشهردفاع كند,لذا مادران مسلح ومجهز مي شوند.كاربرد مجاز، كنايه، تشخيص، مراعات نظير، موجب باروري و تموج توصيفات و صحنه آرايي در شعر شده است. تصاوير از اجزايي جان دار و ملموس انتخاب شده اند، پس محتوا و پيام شعر به صراحت به مخاطب منتقل مي شود.
«حنانه طاهري» با طنزي شاعرانه، از زنان و دختركاني ياد مي كند كه جرعه جرعه خونشان را زمين نوشيد و با گذشت زمان يادي از آنها نمي شود. شاعر در ابتدا از بناي يادبود زنان كشته شده جنگ جهاني دوم در خيابان آكسفورد مي گويد:
توي خيابان آكسفورد
بين دود و مه
بين چكه چكه هاي رنگي چترها
بناي يادبود
زنان شجاعي است
كه در جنگ دوم جهاني كشته شدند
سپس با لحني شكايت آميز از مدعيان حقوق بشر كه براي زنان خود تنديس وبناي يادبود مي سازند، ولي صداميان را به هزاران بمب مسلح مي كنند تا زنان ودختران بي دفاع ما را قتل عام كنند، خطاب به زنان قصر شيرين و دختركان سرپل ذهاب كه نمونه اي از زنان شهيد شده در جنگ هستند، مي گويد:
آي زنان قصر شيرين!
كه جرعه جرعه
خون تان را
زمين تشنه
شراب نوشيد
آي دختركان سرپل ذهاب!
كه چشم هاي آبي عروسكهاي تان
از تراوش
هزار بمب انگليسي
قرمز شد
چند تا بناي يادبود
توي چند تا خيابان دود مه آلود
باران آخرين
اشكهايتان را
خواهد سرود؟
(قزوه،1384: 193)
شاعر خشمش را از جامعه با طنزي گزنده بيان مي كند و در قالب جملات سؤالي وجدان خفتگان را به بيداري فرا مي خواند.
«فاروق صفي زاده» دربارة اندوه مادران در داغ دلبندانشان و شهادت نوعروسان و همخواني عناصر طبيعت با چنين فضايي مي گويد:
نالة پدر را مي شنوي در مرگ فرزند
و موية مادر را در داغ دلبندش
فصل بهار به يكباره دگرگون گشت
و زلزلة مرگ همه را در بر گرفت
ناله كودكان گوش گردون را كر كرد
و گونة سرخ نازنين وشان با مرگ هماغوش گشت
ملائك در مرگ آنان مويه سر دادند...
بگذار نغمة كبك از دشت و دمن بريده گردد
و گياه ديگر نرويد
بگذار همه جا را دود فرا گيرد
و تن نازنينان شرحه شرحه گردد
(حماسه قلاقيران، 1373 : 191-192)
درون مايه و ژرف ساخت اين شعر توصيف ماتم و اندوه است. امتزاج عنصر عاطفه و تصاوير شاعرانه در ايجاد جوي غم انگيز نقش بسزايي دارد، گويي با خواندن اين شعر مرثيه «خاقاني» در عزاي فرزندجوانش «رشيد» دوباره در ذهنها تداعي مي شود.
تموج واژگان، بهار، زلزله، كبك، دشت و دمن و گياه، مراعات نظير را به وجود آورده است. تكرار كلمات مويه و ناله فضايي غم انگيز را ترسيم مي كند. شاعر در اين فاجعه همه عناصر طبيعي و ماوراءالطبيعي را به همدردي فرا مي خواند، فاجعه اي كه گوش گردون را كر كرد و ملائك مويه سر دادند.
2. زنان رزمنده
حضور مستقيم زنان در جبهه هاي نبرد در شهرهاي جنگي قابل توجه بود. آنان دوشادوش مردان دليرانه از شهر و ديار خويش دفاع مي كردند و نماد حقيقي ايثار وازخود گذشتگي بودند. آنها در حفاظت از مهمات، جمع آوري شهدا و مجروحان و نيز درمان و پرستاري از مجروحان، حفر سنگر، پر كردن گوني هاي سنگري و تهيه تداركات در جبهه و پشت جبهه مشاركت داشتند. «سيمين دخت وحيدي، شاعر فعال و انقلابي از زنان نمونه اي است كه در جبهه ها حضور داشته وازنزديك دلاوري ها وجانفشاني هاي زنان ساكن در شهرهاي مرزي ومناطق جنگي را ديده است، وي در توصيف زناني كه زينب صفت و قهرمانانه مقاومت كردند، مي گويد:
به آن ايل پرصولت زينبي
به آيينه داران دخت نبي

همانان كه پاك اند و زهرايي اند
شعورند و نورند و بينايي اند

همان قهرمانان زينب صفت
زناني سراسر ادب، معرفت

(وحيدي، 1381: 48-49)
همو با لحني حماسي ومردانه براي نبرد اعلام آمادگي مي كند و مي گويد:
مرد آن نيست كه از حادثه در بيم شود
روز تصميم فرو ماند و تسليم شود

گر بخوانيد بدانيد كه ما هم مَرديم
واي بر ما اگر از راه خدا برگرديم

(همان: 19)
«عبدالله گيويان» شيرزناني را كه با حفظ حجاب و عفت خود، دوشادوش مردان در خط مقدم حضور داشتند، با زنان مبارز درسايربلاد و ازجمله فلسطين و اريتره مقايسه كرده، مشاركت آنان را در تجهيز و تدارك فرزندانشان دردفاع از شهر ؛ اين گونه به تصوير مي كشد:
و مادر گره چادرش را محكم مي بندد
و بر دوش نحيف و استوارش
جعبه هاي فشنگ را حمل مي كند
و آن چنان سليس و بلند مي خواند
كه مادران فلسطيني
براي دلاوران اريتره
(گلمر، 1381: 235)
شاعر ديگري همراهي زنان با مردان را با انتخاب كنايه هاي كليشه اي، همچون: «تيغ بر ميان بستن» و «پا به پاي حركت كردن» تأكيد مي كند:
بر ميان بسته تيغ، بيد و بلوط
پا به پاي برهنه پا مردان
سنگ در دامن زنان شكنج...
(ميرشكاك، 1368: 134)
حماسه آفريني هاي زنان خرمشهر در عرصه هاي شرف و مردانگي از افتخارات اين ملت محسوب مي شود. ايثارگراني كه در سخت ترين شرايط در برابر دشمن سينه گشودند و سلاح به دست گرفتند و دفاع از ميهن خويش را فريضه اي الهي دانستند. «آرش بارانپور» با بياني واقع گرا و زباني ساده، تموج شور و حماسه و روح سازش ناپذيري زنان خرمشهر را با جمله اي سؤالي توأم با تعجب اين گونه به تصوير مي كشد:
كجاي جهان سراغ داريد؟
كه خانه به خانه
كودك و پير و جوان
زنان پا به زا و تازه عروسان
سينه گشوده باشند
رو به روي آتش اهريمنان و كافران
و دفاع از ميهن خويش را
فريضة الهي خويش دانسته باشند
شاعر در ادامه از مادراني ياد مي كند كه در راه آزادي ميهن و آب و خاك خويش جاودانه جان باختند. وي از ابهت و عظمت آنها اين گونه تقدير مي كند:
كجاي جهان سراغ داريد؟
مادراني كه
در راه آزادي ميهن و آب و خاك خويش
جاودانه جان باختند
آري!
چنين است حكايت پرحماسة خونين شهر
(گلمرادي،1375: 20)
درون مايه شعر، حماسي است و شاعر با تكرار جمله سؤالي «كجاي جهان سراغ داريد؟» مخاطب را به چالش مي كشد و ذهن او را درگير تفكر وتأمل مي كند .ناگفته پيداست كه شاعر از اين استفهام انكاري تكيه بر بي همانندي وناهمتايي حماسه آفريني هاي زنان خرمشهر در سراسر جهان دارد .بدين وسيله وي بر محتواي شعر تأكيد مي كند. گزينش واژگان كودك و پير و جوان، زنان پا به زا و تازه عروس در محور همنشيني براي بيان همگاني بودن روحيه حماسي است؛ ضمناً صنعت طباق يا تضاد نيز در اين الفاظ آورده شده است. «سينه گشودن زنان رو به روي آتش...»، حاكي از شجاعت و روحية شهادت طلبي آنهاست كه كاربرد اين گونه تركيبات براي زنان در ادبيات پيشين بندرت ديده مي شود.
يكي از عوامل مؤثر در تقويت روحيه شهادت طلبانه بانوان در جنگ انديشه امام خميني(ره) است كه در فتواي ايشان نيز انعكاس يافته است؛ «اگر دشمن بر بلاد مسلمانان و سرحدات آن هجوم نمايد واجب است بر جميع مسلمانان دفاع از آن به هر وسيله كه امكان داشته باشد، از بذل جان و مال.»
(امام خميني، 1373: 403)
شاعر بازتاب اين انديشه را از مقام فقاهت در بيت ؛ «و دفاع از ميهن خويش را / فريضة الهي خويش دانسته باشند» ترسيم كرده است.
3. زنان آزاده
زنان فداكار ايران در تمامي صحنه هاي دفاع مقدس، پا به پاي مردان در برابر دشمن مقاومت كردند. آنان نه تنها شهداي عالي قدري تقديم انقلاب نمودند، بلكه در بين جانبازان (اين شهداي زنده اسلام ) وآزادگان سرافراز نيز نام بانوان حماسه ساز ايراني مشاهده مي شود. «خواهر مريم ميرشكاك، زن شجاع و دلاور سوسنگردي، پا به پاي همسر فرماندهش، در بيرون راندن دشمن ايستادگي نمود و حاضر به ترك زادگاه خود نشد تا اينكه شهر به محاصرة دشمن درآمد. وي براي محو مدارك سپاه با ماشين پر از مهمات و مدارك به همراه همسرش به طرف اهواز حركت نمود، ولي چيزي نگذشت كه حلقة محاصره تنگتر شد و هر دو آنان به اسارت بعثيون كافر درآمدند.»(مافي، 1376: 130).
«طيبه نيكو» اسير شدن زناني را كه در هجوم ددمنشانه نيروهاي دشمن اسير شدند، اين گونه به تصوير مي كشد:
هانيه گفت:
زن يعني مرد و مرد يعني نامرد و تف به اين روزگار
بعد او را كتك زدند
بعد موهاش بوي خاك گرفتند دست هاش
بعد از گوشة لب هاش
خون يكريز كرد روي سينه اش
و انارها يكي يكي زير پوتينهاي كثيفشان له شدند
به تو حق مي دهم كه صداي جيغ و گرية بچه ها را
در اين سطرها نمي شنوي...
سربازها آمدند
با آن لباسهاي سبز و كلاه هاي سرخ
ضربة چاقو هر چه عميق تر عاشق تر مرده است.
(روايت مجنون،1383: 198-199)
شاعر در بيت اول در توصيف سربازان عراقي از صنعت طباق بهره مي گيرد و آنها را نامرد مي نامد و زن مبارز را در معني مرد تفسير مي كند.در بيتهاي بعدي، شاعر با زباني ساده و روان، شرايط اسير شدن زن را بيان مي كند. نوع گزينش واژگان به نحوي است كه رابطه و پيوند بين آنها حفظ شده است، بين كلمات مو، دست، لب و سينه، صنعت مراعات نظير به كار برده شده است.پيام شعر پيام مقاومت و ايثار زنان است، شاخص ترين ويژگي اين شعر بُعد عاطفي از نوع درد و اندوه است.
«مصطفي اوليايي» در مجموعه «حماسه قلاقيران» به زنان دراسارت اشاره مي كند و با آوردن واژه «سوگند» با نوعي تقدس و تعظيم آنها را به تصوير مي كشد:
به نوعروس سيه پوش غرق در ماتم
به هديه هاي زن پير روستا سوگند
به خواهران شكنجه كشيده در ره دين
به بره آهوي در پنجة جفا سوگند
(حماسه قلاقيران،1373: 37)
در اين ابيات شاعر زنان حماسه آفرين را در تعبيرهاي؛ نوعروس سيه پوش، زن پير روستا، خواهران شكنجه كشيده و بره آهوي در پنجة جفا آورده است. يكي از خصوصيات شعر دفاع مقدس اين است كه شاعر زن را از ديدگاهي معنوي مي بيند و به زيباييهاي ظاهري او كمتر مي پردازد. پنجة جفا، اضافه استعاري است و تركيب «بره آهوي در پنجة جفا» استعاره از اسارت است.
ب)حضور زنان ايثارگردرپشت جبهه
نقش زنان در پشت جبهه بسيار حساس ومهم بود .در نبود مردان، اداره زندگي ومسؤوليت سنگين آن بر دوش زنان بود. تأمين مايحتاج رزمندگان و ارسال بموقع آن وحمايتهاي مالي كه زنان بخصوص با اهداي زيور آلات خويش به انجام مي رساندند، بسيار چشمگير بود . از همه مهمتر، حفظ روحية جنگاوري وانتقال آن به فرزندان كه نسل دوم انقلاب و جنگ وحافظان خون شهيدان بودند، بر عهده زنان بود.
در اين مقاله، از انبوه جلوه هاي حضور زنان ايثارگر در پشت جبهه، فقط به دوجلوه كه مستقيم در ارتباط با عرصه هاي نبرد بود، اشاره مي گردد.
1. زنان آواره
بعد از يورش دشمن بعثي به خاك ميهن، هزاران زن و كودك، ده ها كيلومتر را در زير بمباران، آتش بارها و پرتاب موشكها پشت سر نهادند تا پناهگاهي براي اقامت خود يافته، كمي آرامش پيدا كنند.
«يكي از مشكلات عمدة آوارگان، زنان باردار بودند كه در حين حركت وضع حمل مي كردند... در حالي كه دارو يا پارچه اي براي نگهداري از نوزادها وجود نداشت، زنان پس از فارغ شدن بر اثر خونريزي و ضعف مفرط جسماني قدرت حركت نداشته و تعدادي از آنان هم در دم جان مي سپردند.»(طرفي، 1384: 212)
«غلامرضا مرادي» غم و رنج زنان آواره را كه از شهرهاي جنگي هجرت كرده اند، به تصوير كشيده است. شعر او همچون تابلوي شفافي است كه هنوز مي توان آوارگي مهاجران جنگي را مشاهده كرد.زنان كه همسران وپسرانشان را گذاشته وخود با كودكان وكوله باري از اندوه وپريشاني آواره ساير شهرها شده بودند :



خسته
از راه دراز آمده
گردآلوده
با دلي
سخت پريش
ملتهب
از ديروز
از آينده
در قفا
خانه
ويرانه اي از اندوهي سرشار
شهر
خفته در آتش و دود
يادگاران روزان جواني
بر باد
زن
سراسيمة ياران و ديار
چشمي از درد
به راه
در خود آواره شده
تاب رفتن با وي نيست
سر ماندن هم
به چه مي انديشد
روزهاي گرم و شاد جنوب
روزهاي كار و
رنج و اميد
لحظه هاي خوب محبت
محفل خانه و فرزندان
مي نشيند اما،
در يادش
ـ سخت ـ
بوي خون
بوي خطر
بوي اقاقي هاي پرپر شده
در باغچه ها
بوي اهريمن
در ساعات تلخ هجوم...
(محمدي پور،1386: 71)
بسياري از زنان آواره اي كه به همراه كودكان و پيران مجبور به مهاجرت شده بودند، پسران و همسرانشان در حال مقاومت بودند و از طريق نامه آنها را تشويق به مبارزه مي كردند. «محمدرضا عبدالملكيان» دربارة مادري كه آوارةشهرهاست وفرزندش در جبهه است، چنين مي سرايد:
خونين شهر!
روزي كه از تو جدا شدم
خانه ام را قفل كردم
و كليد آن را بر گردن آويختم
چرا كه فردا به خانه ام باز مي گردم
ديروز مادرم نوشته بود
كي به خانه باز مي گردم؟
كليد خانه زنگ نزند
حتماً از برادرت برايم بنويس
مادرم با آوارگان جنگ
در شهري دور
چشم به دروازه انتظار نشانده است
در شهر ناشناس
در شهري با نام نهاوند...
كه مردمانش با مهر انقلاب به مادرم مهر مي ورزند
و با دست انقلاب
دست مادرم را مي فشارند
برايش نوشتم
مادر، اندوه تو ديري نمي پايد
به خانه باز مي گردم
(گلمرادي،1375: 79- 80)
خلاقيّت شاعر در انتقال پيام در قالب كاربرد تشخيص، مجاز و كنايه است كه در بيت اول و دوم شاهد آن هستيم. شاعر خونين شهر را انساني تصور كرده است كه با او گفتگو مي كند. تعبير «كليد آن را بر گردن آويختم»، كنايه از اينكه اصل اين خانه در دست خودم است و بالاخره به آن بر مي گردم و آن را پس مي گيرم.در تعبير «به خانه ام باز مي گردم»، مجاز جزء و كل است كه خانه مي تواند مجاز از شهري باشد كه زن از آنجا آواره شده است. روحيه توكل و اميد به آينده اي روشن در بيتهاي سوم و دهم با آوردن مصراع «مادر، اندوه تو ديري نمي پايد / به خانه باز مي گردم» تأكيد مي شود.زبان شاعر ساده و روان است و توجه او به درون مايه و ژرف ساخت است، پس معني را فداي لفظ نكرده است و از لغات ناآشنا و بيگانه استفاده نكرده است.
در مورد شجاعت دختران شهرهاي جنگي و كساني كه جزو مهاجرين بودند، خاطرات بسياري نقل كرده اند. در اينجا به نمونه اي از آنها، اشاره مي كنيم:
حاج طعمه ساكي در مورد مقاومت دختران هويزه مي گويد: «عراقي ها، گروههايي از مردم روستايي و تعدادي از مهاجران جنگي را به اسارت خود درآورده بودند و بازجويي مي كردند. در جريان بازداشت يك دختر جوان و مادرش، دختر شديداً عكس العمل نشان داده و با سرنيزه اقدامي متهورانه را انجام داد و سر افسر بعثي را بريد و پا به فرار گذاشت، ولي توسط سربازان دشمن محاصره و بازداشت شد و بنا به دستور سرهنگ فرمانده تيپ با ريختن بنزين به زندگي دختر جوان پايان داده شد (طرفي، 1384: 169).
«صديقه وسمقي» روحيه مقاوم زنان آواره را بسيار عالي وحماسي مي داند .وي از زبان آنان خطاب به دشمنان اين آب وخاك پرخاش مي كند و مي گويد: ايثار وشهادت جزيي از حيات، آرمان وفرهنگ من است. پس جنگ، آوارگي، شهادت و ويراني خللي درارادة زن ايراني مسلمان ايجاد نمي كند:
خانه ام را گر فرو ريزيد
من دوباره خشت خواهم زد
خانه اي ديگر
با دو دست مؤمن و بيدار
خواهم ساخت
خرمنم را گر بسوزانيد
من دوباره بذر خواهم كاشت...
نان خواهم پخت
كودكانم را
همسرم را، خاندانم را
گر به مرگ سرخ غلتانيد
من تبارم را به ياري خواهم آورد
از زمينم گر برانيدم
من دوباره باز خواهم گشت
)وسمقي: 172)
پيام شعر مقاومت، ايثار، اميد و تلاش است. صراحت زبان و دور شدن از كنايه، از ويژگيهاي بارز شعر «وسمقي» محسوب مي شود.گزينش تركيب «دو دست مؤمن و بيدار» تشخيص دارد و از توصيفهاي ابداعي و شاعرانه است. كاربرد تعابير تجريدي كه از امتزاج رنگها به وجود آمده اند، از ويژگي شعر مقاومت است كه در بيت ششم «مرگ سرخ» را مي بينيم. انتخاب فعل كمكي «خواهم» و تكرار آن تأكيد بر اميد به آينده اي روشن را دارد.
2. زنان پرستار
هرگز حضور پرشور زنان ايثارگر و امدادگر را كه پروانه وار گرد مجروحان و مصدومان جنگ مي چرخيدند، نمي توان فراموش كرد.وقايع نگاري، تقويم نويسي وثبت خاطرات جنگ مملو است. از ايثارهاو فداكاريهاي زنان در جامة پزشك، امدادگر، پرستار و...به عنوان نمونه، خانم دكتر كيهاني از پزشكاني بود كه به اتفاق همسرش در همان روزهاي اول به منطقه اعزام گرديد. وي از چگونگي اعزام خود مي گويد: «سي و شش ساعت در هلال احمر منتظر شديم تا حكم مأموريت براي مناطق جنگي برايمان صادر كردند. با هزينه خودمان و كمك ديگران مقدار زيادي لوازم پزشكي خريداري كرديم و همسرم نيز آمبولانس خرابي را تعمير كرد و با اكيپ بهداشتي جهاد عازم منطقة سرپل ذهاب شديم كه هيچ امكاني براي مداواي مجروحان نداشت. با حداقل امكانات شروع به كار كرديم. به مدرسه اي كه بمباران شده بود سر زديم، و از ميان خاكها ميكروسكوپ آزمايشگاه مدرسه را پيدا كرديم و در آزمايشها به كار گرفتيم كه خيلي هم مفيد بود. چهار خواهر متعهد ديگر... در زمينة انجام كارهاي آزمايشگاهي، پرستاري از مجروحين، آمارگيري و جمع آوري وسايل شهدا و مجروحين خدمت مي كردند.» (مافي، 1376: 173)

«سيمين دخت وحيدي» دربارة همراهي پرستاران در سنگرها و خط مقدم، اين گونه مي گويد:
بر صفحة دل نقش آزادي كشيديم
مانند نور از حفرة شبها پريديم
در معبر هر كوچه هم فرياد گشتيم
در بيستون عاشقي فرهاد گشتيم
من در دل سنگر كنار تو نشستم
تو زخم من بستي و من زخم تو بستم...
من با توام، من با تو مي آيم دوباره
تا شهر خون تا دامن نور و ستاره
تا كرخه و سربندر و نوسود و گرگر
تا كربلا، تا قدس، تا الله اكبر
مي رانم اين سيال خون تا آنكه خورشيد
گردد شكوفا بر سر گلزار اميد
(وحيدي، 1381: 30-31)
در مورد نقش پرستاري و بازتاب آن در شعر دفاع مقدس منابع بسياري ملاحظه شد ، اما انعكاس آن بيشتر در كتابهاي خاطره و داستان بود و شاهد شعري آن بندرت يافت مي شد.
كتاب «گل مريم» در مورد نقش ارامنه ايران در هشت سال دفاع مقدس نوشته شده است. دربخشي از آن پرستار نمونه اي به نام «اماشاقوليان» معرفي مي گردد.خاطرات او هر انسان آزاده اي را به تحسين وا مي دارد. او پرستاري است كه خون اهدا مي كند، كار پزشك متخصص و جراح را انجام مي دهد و صدها فداكاري ديگر... اما شاقوليان در خاطراتش مي گويد: با خانواده پاي تلويزيون نشسته بوديم كه حضرت امام خميني(ره) فرمان دادند، هر كس كه قادر است حتي كمك ناچيزي براي مداواي بيماران در بيمارستانها انجام دهد، خودش را معرفي كند. به خانواده ام گفتم: زمان كمك من به مجروحان جنگي
فرا رسيده و من بايد اين كار مقدس را انجام دهم، خود را به «ستاد امداد» معرفي و براي رفتن به جبهه هاي جنگ اعلام آمادگي نمودم...» (بوداغيانس، 1385: 843)
دسته ديگر از پرستاران، همسران و مادران جانبازان هستند. آنها علاوه بر تحمل بار زندگي شبانه روز با عشق و وفاداري همراه اين شهيدان زنده اند. «فريدون شمس» دربارة مادري كه پرستار جانباز شيميايي است و هر روز شاهد آب شدن شمع وجود فرزندش است، مي گويد:
چرا قامتت رنگ پاييز دارد؟

چرا؟ سرو رعناي آتش گرفته؟

نبينم كه در باغ، پژمرده باشي
گل سرخ زيباي آتش گرفته

و... مادر نشسته است در پاي بستر
شب و اشك و نجواي آتش گرفته

شبي بي قرارانه از سر گذشتي
تو با تاول پاي آتش گرفته

(روايت چهاردهم: 167)
شاعر با كاربرد جملات سؤالي كوتاه در بيت اول، توجه خواننده را به محتواي شعر جلب مي كند كه توصيف ظاهر جانباز شيميايي است. گزينش تركيبهاي «رنگ پاييز» و «گل سرخ زيباي آتش گرفته» چهرة زرد و تاولهاي قرمز را در ذهن تداعي مي كند. يكي از ملاكهاي توانمندي شاعر، انتخاب رديفهاي شعري است كه «فريدون شمس» در اين زمينه موفق بوده است؛ استفاده از رديف «آتش گرفته» در انتقال درون مايه و ژرف ساخت غم و اندوه مناسب است.
علاوه بر تصويرپردازي هاي شاعرانه با استفاده از كلماتي، چون: سرو، رعنا، باغ، پژمرده، گل سرخ، شب، اشك و نجوا، همچنين تكرار مصوت «ش» موسيقي دروني به وجود آورده است كه بر تأثيرگذاري شعر مي افزايد.

خاتمه
زنان مسلمان ايراني در طول جنگ تحميلي وهمچنين سالهاي پس از جنگ ثابت كردند نه تنها حجاب وقيود مذهبي واعتقادي مانعي براي فعاليتهاي آنان در عرصه هاي مختلف اجتماعي وحتي نظامي ايجاد نمي كند، بلكه نقش آنان را در جامعه ايراني بمراتب پررنگ تر ومؤثرتر نشان مي دهد.از طرفي، فرهنگ ايثار وشهادت كه زيربناي ارزشهاي انقلاب ونظام اسلامي است، اگر به وسيلة دلاور مردان مبارز ايراني در صحنه هاي پيكار به نمايش در مي آمد، به وسيلة شيرزنان اين آب وخاك نه تنها در ميادن هاي مبارزه كه درهمة ابعاد جامعه ترويج مي شد واگر اين فرهنگ در جامعة ما نهادينه شده، مرهون ايثار وفداكاري زنان است .

محمد رضا يوسفي*
زينب پناه * *

منابع و مآخذ
1.اسرافيلي، حسين .(1385). زخم سيب، تهران: صرير.
2.باقري، عباس .(1386). از پلك سنگ، تهران: بنياد حفظ آثار و نشر ارزشهاي دفاع مقدس... .
3.بنياد حفظ آثار و نشر ارزشهاي دفاع مقدس .(1373). حماسه قلاقيران، مجموعه شعر دفاع مقدس (4)، تهران: بنياد حفظ آثار و نشر ارزشهاي دفاع مقدس، مديريت انتشارات ادبيات... .
4.(1383). روايت مجنون، مجموعه شعر دفاع مقدس، تهران: نشر لوح زرين و صرير... .
5.بهبهاني، سيمين .(1370). خطي ز سرعت و از آتش. تهران: زوار.
6.بوداغيانس، آرمان .(1385). گل مريم. تهران: نسيم حيات با همكاري صرير... .
7.خميني، روح الله .(1373). رساله توضيح المسائل، تهران: سازمان چاپ و انتشارات... .
8.طرفي، حميد .(1384). هويزه در هشت سال دفاع مقدس، قم: نسيم حيات... .
9.قزوه، عليرضا .(1384). روايت چهاردهم. تهران: نشر لوح زرين و نشر صرير... .
10.گلمرادي، شيرينعلي .(1381). آوازهاي گل محمدي. تهران: چاپ و نشر فرهنگ گستر.
11.(1375). خاك، خون، حماسه، مجموعه شعر دفاع مقدس (ويژه خرمشهر). تهران: بنياد حفظ آثار و نشر ارزشهاي دفاع مقدس مديريت ادبيات و انتشارات... .
12.مافي، فرزانه .(1376). آشنايان ناآشنا، تهران: دبيرخانه دائمي كنگره بررسي نقش زنان در دفاع و امنيت.
13.محمدي پور، فرامرز.(1386). كنار چشم خدا، مجموعه شعر دفاع مقدس، تهران: بنياد حفظ آثار و نشر ارزشهاي دفاع مقدس.
14.وحيدي، سيمين¬دخت. (1381). هشت فصل سرخ و سبز، تهران: برگ زيتون... .
15. وسمقي، صديقه .(1368). نماز باران، تهران:اميركبير.
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده