يکشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۸۸ ساعت ۰۸:۱۴
« من براي خودم حرفي ندارم . من فقط از جانب مردمم حرف مي زنم » اين جمله كه روانشاد خسرو گلسرخي آن را در آخرين دفاعيات خود در دادگاه رژيم شاهنشاهي ايران بر زبان راند را شايد بتوان نماد چيزي دانست كه در عرصه هنر و ادبيات امروز ايران به آن هنر و ادبيات متعهد مي گويند . ادبياتي كه پيشينه ي آن در ايران حداكثر به ۱۰۰ سال پيش و حول و حوش دوره مشروطه باز مي گردد و در سنت ادبي پيش از مشروطه حتي براي يافتن استثنائاتي انگشت شمار نيز با مشكلات فراواني روبرو خواهيم بود . ادبيات متعهد مدعي است با تأثير بر تمام يا بخشي از جامعه ، آن را در رسيدن به اهدافي از قبيل رفع تبعيض و بي عدالتي ، رسيدن به آزادي ، رفع معضلات و عقب ماندگي هاي فرهنگي و فكري و حتي برخي اهداف سياسي كمك مي كند . زماني يكي از توده اي هاي سابق در مصاحبه اي گفته بود « براي ما ، در اوج تحركات انقلابي ، شعر شاملو همان كاركردي را داشت كه زيارت عاشورا براي رزمندگان انقلاب اسلامي در جريان جنگ تحميلي » .

« من براي خودم حرفي ندارم . من فقط از جانب مردمم حرف مي زنم »
اين جمله كه روانشاد خسرو گلسرخي آن را در آخرين دفاعيات خود در دادگاه رژيم شاهنشاهي ايران بر زبان راند را شايد بتوان نماد چيزي دانست كه در عرصه هنر و ادبيات امروز ايران به آن هنر و ادبيات متعهد مي گويند .
ادبياتي كه پيشينه ي آن در ايران حداكثر به ۱۰۰ سال پيش و حول و حوش دوره مشروطه باز مي گردد و در سنت ادبي پيش از مشروطه حتي براي يافتن استثنائاتي انگشت شمار نيز با مشكلات فراواني روبرو خواهيم بود .
ادبيات متعهد مدعي است با تأثير بر تمام يا بخشي از جامعه ، آن را در رسيدن به اهدافي از قبيل رفع تبعيض و بي عدالتي ، رسيدن به آزادي ، رفع معضلات و عقب ماندگي هاي فرهنگي و فكري و حتي برخي اهداف سياسي كمك مي كند .
زماني يكي از توده اي هاي سابق در مصاحبه اي گفته بود « براي ما ، در اوج تحركات انقلابي ، شعر شاملو همان كاركردي را داشت كه زيارت عاشورا براي رزمندگان انقلاب اسلامي در جريان جنگ تحميلي » .
ادبيات متعهد ادبياتي است وابسته به مختصات و ويژگي هاي اجتماعي و سياسي در هر دوره تاريخي . اوج كار اين نوعِ ادبي در ايران كه در بيشتر يا بخشي از آثار بزرگواراني چون فرخي يزدي ، عارف قزويني ، ملك الشعراء بهار ، نيما ، سايه ، صادق چوبك ، شاملو ، فروغ ، جلال آل احمد ، خسرو گلسرخي و انديشه هاي روانشاد دكتر علي شريعتي قابل مشاهده است دقيقاً مصادف است با فوران روحيات انقلابي در دنيا ، متأثر از فلسفه ماركس و برخي تحركات سياسي بلوك شرق كه اتفاقاً درست با افول اين جريان عظيم فكري و آن قدرت بزرگ سياسي از اواخر دهه۷۰ ميلادي ، در ايران نيز انشعابات مختلف آن من جمله ادبيات چپ و گرايش به تعهدات اجتماعي در هنر و ادبيات ، با سر به زمين خوردند و حالا جز ته مانده اي ساكن ، فاقد خلاقيت ، بي اثر و شعار زده از آن احساسات پرشور انقلابي چيزي باقي نمانده است .از گونه هاي موفق ادبيات متعهد شعر سياسي و انقلابيست .
در كنار انواع مختلف شعر چون عروضي و آزاد و منثور و سبكهاي متفاوت آن چون هندي و سمبوليسم و اشكال گوناگونش چون غزل و قصيده، شعر را مي توان از لحاظ موضوع نيز رده بندي كرد و حماسه و مديحه و مرثيه و شعر عاشقانه و اخلاقي و فلسفي و سياسي و مانند آن را تشخيص داد. شعر سياسي پديده ي نويني است كه با پيدايش دولت مدرن به وجود مي آيد و سابقه اش در ايران از سالهاي انقلاب مشروطيت فراتر نمي رود. وقتي كه حافظ از ترس محتسب مي خورده حرف مي زند و مسعود سعد از بند بلند ناي مي نالد، يا سعدي اتابك را نصيحت مي كند و فردوسي به زنده كردن پارسي مي بالد ما هنوز با شعر سياسي سروكار نداريم و از قلمرو مدح و ذم و اندرز و حماسه فراتر نرفته ايم. در سابق شاعر ناچار از تكيه به اين ديوان و آن دربار بود ولي اكنون شاعر مي تواند مستقيماً قدرت دولتي را مورد سئوال قرار دهد و شعر خود را مخفي يا آشكار به دست مردم برساند.
منظور از سياست معناي خاص اين كلمه است يعني هر آنچه به قدرت دولتي مربوط مي شود. و لذا شعر سياسي شعري است كه در آن قدرت دولتي مورد سئوال قرار مي گيرد مثل شعرهاي لويي آراگون و پل الوار در فرانسه، هاينريش هاينه در آلمان، والت ويتمن در آمريكا، مايا كوفسكي و يوگني يفتوشنكو در شوروي، پابلو نرودا در شيلي، ناظم حكمت در تركيه، محمود درويش و نزار قباني در فلسطين و در ايران از تصنيف ها و هجويات دوران انقلاب مشروطيت گرفته تا "مرغ آمين" و "هست شب" نيما و از "زخم قلب آبايي" شاملو و "كسي كه مثل هيچ كس نيست" فروغ و "سرود مهاجرين" ماني .
و لذا مي توان گفت كه شعر به دو اعتبار سياسي است: اول-به صورت مستقيم درباره ي قدرت سياسي سخن بگويد. دوم-نسبت به نظام سياسي و اجتماعي موجود يا ايده آل اظهار نظر كند. به ديگر سخن، شعري كه به موضوع قدرت، حاكميت و روابط غير شخصي بپردازد، سياسي است. شعر سياسي، گونه ها و انواعي دارد. شعر سياسي، يا مستقيماً و با صراحت و يا در قالب اشعار غير جدي يا طنز سياسي به قدرت سياسي يا نظام سياسي و اجتماعي بپردازد. از نظر محتوا نيز دو گونه است. برخي از اشعار سياسي طرفدار حاكميت و حامي وضع موجود اند،و برخي ديگر ، به نقد حاكميت روي آورده اند.مهمترين موضوعات شعر سياسي را وطن،آزادي،استبداد،استقلال، عدالت،مردم،زنان،جنگ،تاريخ،انقلاب،فداكاري در راه وطن، شهادت و ... در بر مي گيرد. از اين رو، در دوره ي پر رفت و آمد تحولات سياسي بازار آن داغ و مشتريان آن بسيارند. .
گاه شعر سياسي را نه به اعتبار اعتبارش و نه بر پايه ي گونه هايش ، بلكه بر اساس تعريفي كه از شعر و سياست مي كنند، مي شناسند. شاعري ،شعر را به زبان شعر، اينگونه توصيف نموده است:
چه باشد شعر؟آهِ سينه سوزي كز جگر خيزد نواي دردمندي كز دلِ ديوانه بر خيزد
چه باشد شعر؟نجواي نسيم و غنچه در گلشن كز آن دامان گل را لعل از خون جگر خيزد
فروغِ افتخاري ،آفتــــاب عالم افروزي كه در معراج دل ها برتر از شمس و قمر خيزد
شاعري ديگر،شعر را مسئول مي داند؛ و شعر مسئول را به اين صورت تعريف مي كند:
شعر مسئول بود حق پرور نه ستايش گر زور است و نه زر
شعر مسئول پيام است و خروش از خدا نغمه و از غيب سروش
شعر مسئول بت انداختن است نه ز مداحي ، بت ساختن است.
سياست در لغت به معناي حكم راندن بر رعيت، اداره كردن امور مملكت، حكومت كردن، مجازات نمودن، اداره ي امور داخلي و خارجي كشور و نظاير آن آمده است. به همين جهت ،سياست را به معاني مختلفي چون سياست مالي، تربيتي،شعري و ... به كار مي برند. اما سياست در اصطلاح، به هر نوع تدبير و تلاش فردي و يا جمعي گفته مي شود كه براي دستيابي به قدرت سياسي، حفظ و يا افزايش آن صورت مي گيرد. چنين تلاشي به منظور اداره ي امور كشور و يا رهبري و مديريت سياسي جامعه بر اساس ارزش هاي مورد نظر انجام مي گيرد. بر اين اساس ، هر تلاش و اقدامي كه براي كسب، نگاه داري و گسترش قدرت سياسي شكل مي پذيرد، يك امر سياسي به حساب مي آيد.
البته پديده هاي سياسي دو چهره دارند:چهره اي از خيانت، مكر،تزوير و دروغ كه بر پايه ي منافع شخصي و گروهي استوار است و چهره اي از خدمت،صداقت،درست كاريكه بر اساس منافع عمومي پايه گذاري شده است. سياست از نوع اول كه بسيار متداول و رايج است، مردود و مذموم است؛ و سياست از نوع دوم كه در سيره ي انبياي عظام، ائمه ي اطهار(ع) و پيروان صديقشان ديده مي شود، پسنديده و موجب رشد و تكامل مادي و معنوي بشر است.
نتيجه اين كه شعر سياسي يك پديده ي اجتماعي است؛ و از اين رو بستر هاي زايش آن را بايد در حوادث و رويداد هاي خوب و بد سياسي جست و جو كرد. بنا بر اين ، درك و فهم صورتو سيرت آن در عصر پهلوي به ويژه پهلوي دوم يا مشروطه ي سوم، مستلزم معرفت و بصيرت به حوادث عمده ي تاريخ سياسي معاصر يا لااقل مهمترين و برجسته ترين آن است. از جمله:
۱)اشغال نظامي ايران(۲۰ شهريور ۱۳۲۰)_ ۲) كودتاي انگليسي_ آمريكايي(۲۸ مرداد۱۳۳۲)_۳)قيام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲.
سه حادثه ي تاريخي ذكر شده به سمبل و نهاد سه جريان سياسي معاصر سلطنت طلب شهرياري، ناسيوناليستي و اسلامي(مذهبي) مبدل شد. به تاثير از آن ، سه نحله ي شعر سياسي شكل گرفت. اشغال ايران و پيامد هاي خوب و بد آن، جريان سلطنت طلب شهرياري شعر سياسي را متاثر ساخت.كودتاي انگليسي_ آمريكايي ۲۸ مرداد كه جبهه ي ملي و رهبري آن را به انزواي سياسي فرستاد، بر صبغه ي شعر سياسي ناسيوناليستي و ملي گرايي اثر گذارد. حادثه ي ۱۵ خرداد كه نيروي اسلام گرا را پس از ناكامي ملي گرايان،در دگرگوني اجتماعي به نيروي برتر سياسي مخالف دولت تبديل كرد و شعر مذهبي ضد دولتي را رونقي شگرف بخشيد.
الف)شعر سياسي درباري و شاهي:
جريان فكري و سياسي ايران شهري، درصدد يافتن مباني مشروعيت تاريخي و فرهنگي و نه ديني براي سلطنت بود؛به آن جهت كه پهلوي ها با شعار سكولاريسم غربي، دين را از امور اجتماعي و سياسي كنار زدند. بنابر اين براي نگهداشت سلطنت نيازمند عصبيت يا خمير مايه ي تازه، براي انسجام اجتماعي بودند. اين جريان كه به برخي از فروعات و نتايج دموكراتيك عصر جديد باور داشت، قبل از كودتاي ۲۸ مرداد، با جريان هاي فكري و سياسي عمده به نوعي هم زيستي دستيافت؛ ولي در دهه ي ۱۳۳۰ كه با از دست رفتن هم زيستي با جريان هاي فكري و سياسي و نيز، با موج احياي اسلام مواجه شد به تثبيت قدرت داخلي از طريق كسب حمايت هاي بيشتر خارجي بر آمد؛ و از دهه ي ۱۳۴۰ به بعد، با تشديد اسلام گرايي ، توجه و فرهنگ پيش از اسلام را با شدت از سر گرفت كه برگزاري جشن هاي ۲۵۰۰ ساله، نمونه اي از آن است. مردم، روحانيون متعهد و مبارز نيز، به محكوم سازي صريح اقدامات ضد فرهنگي شاه و درباريان پرداخت.
ب)شعر ناسيوناليستي و شوونيستي:
ناسيوناليسم و ناسيوناليسم افراطي كه از آن به شوونيسم ياد مي شود، اگر چه يك پديده ي غربي نيست، اما پس از انقلاب فرانسه و به تاثير از آن، به اوج خود در غرب دست يافت؛ و آنگاه به صبغه ي غربي وارد جهان غير غرب شد. از اين زاويه، ناسيوناليسم، سيستمي برآمده از انديشه ي ليبراليستي غرب و آن هم دست مايه ي مبارزه ي طبقه ي متوسط بورژوا عليه فئوداليسم غربي است. پس واضح است كه اين مكتب بر انديشه ي اومانيستي و ضد ديني استوار است؛ و مروج ضرورت به كار گيري شيوه هاي دموكراتيك در زندگي شخصي و سياسي است.گاهي ناسيوناليسم حتي بر اعتقادات مذهبي و اخلاقي پيشي مي گيرد، و نيروي محركه ي آن، موجب اعمال خلاف انساني مي گردد. نفوذ ناسيوناليسم ممكن است تا حدي برسد كه بعضي آن را يك نوع مذهبي دنيوي در عرض ساير مذاهب قلمداد كنند.
ج) شعر مذهبي و ديني(اسلامي):
جريان فكري اسلامي،از ابتداي ورود تجدد يا در واقع شبه تجدد به ايران، از خود واكنش نشان داد؛ به مقابله ي نظري و عملي با آن پرداخت، و كوشيد از تماميت اسلام و موجوديت تشيع در برابر آن ، دفاع كند. اين خطي بود كه با فراز و نشيب هاي فراوان تا اوايل۱۳۳۰ ادامه يافت. اما اين جريان، پس از كودتاي ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ كه ديگر ايدئولوژي ها، انديشه ها و جريان هاي فكري غير مذهبي به بن بست رسيدند، به جريان فكري غالب و مسلط تبديل مي شود، و ضمن خروج از مواضع تدافعي ابتكار عمل را در صحنه ي فعاليت هاي ضد دولتي به دست مي گيرد؛ و اسلام را به عنوان يك كليت جامع كه پاسخ گوي مشكلات و مسائل سياسي و اجتماعي است، مطرح مي كند. اوج گيري اين جريان، به سال هاي اوليه ي دهه ي ۱۳۴۰ و بعد از آن مربوط مي شود كه آن نيز، به علت تفسير نوع و جديدي بود كه امام خميني(ره) از اسلام شيعي ارائه كرد. اين تفسير جديد كه از آن به اسلام ناب محمدي(ص) ياد مي شود، به شدت رك و بوي ضد طاغوت داشت. به موازات رشد فزاينده ي جريان فكري انقلابي اسلامي شيعي، موثرترين نحله ي شعر سياسي تحت عنوان شعر مذهبي شكل گرفت كه بر عناصري چون مبارزه با استبداد، تجليل از شهادت و جهاد، ضديت با انقلاب سفيد، انتقاد از وضع موجود و ... استوار بود. نمونه هايي از اين گونه عبارتند از:
به شهوت كشانيد، ما را سر و پا به ذلت نشانيد، ما را سراسر
به ما چيرگي داد آن را كه داد صفات مونث، لباس مذكر
بدين نكته وصف هنر پيشگان بس هر آن كو بد آموز تر پر هنر تر
اين شعري است كه حميد سبزواري در اعتراض به برنامه هاي فرهنگي شاه در جهت نشر و تبليغ فرهنگ غربي سروده است.همچنين ،اشعار بسياري در قالب هاي شعري مختلف، در وصف امام خميني(قدس سره) رهبري نهضت اسلامي ايران، سروده شده كه هر چه به پيروزي انقلاب اسلامي نزديكتر مي شويم بر حجم اينگونه از شعرها افزوده مي شود، شاعري در وصف امام (قدس سره) در تبعيد، اين شعر را سرود:
آري!
در روزگار مرگ اصالت ها
به تو دگر چه بگويم
چرا بسرايم
از مطلع تمام سرود ها
بي تو نشسته اگر فرياد!
در اعتراض به وضع موجود و وضعيت ناگوار فقيران و مستمندان ، شاعر نصيحت مي كند كه بايد عدالت را سر لوحه ي برنامه هاي خود قرار دهد. چون درمان تمام دردهاي اجتماعي است؛ ابراهيم صهبا مي گويد:
تا چند مستمند كشد بار زندگي خرج غني ز چيست كه تحميل بر گداست
وجهي كه بر اداره ي كشور بود ضرور ابواب جمع مفلس و مفلوك و بي نواست
.درمان درد كشور ايران عدالت است زيرا عدالت است كه بر دردها دواست
زين العابدين موتمن نير،در توصيف اوضاع اجتماعي اينگونه سرود، شعري كه براي وصف بهار خونين ۱۳۴۲( كشتار مدرسه ي فيضيه ي قم) و ۱۳۵۴(دستگيري طلاب در سالگرد قيام ۱۵ خرداد) به كار مي گيرد.
آمد بهار خرم و دل سوگوار ماند نوروز هم رسيد و غم برقرار ماند
گفتم بهار آيد و دل بشكفد چو باغ دل همچنان فسرده در اين نوبهار ماند
هر زنگ غم كه بود بهار از دلم زدود جز درد و داغ او كه به دل يادگار ماند
مردم ايران در راه مبارزه با سلطنت پهلوي قربانيان زيادي دادند و در واقع پيروزي انقلاب ثمره ي خون شهيدان بود و بدون شهادت جوانان و از جان گذشتگان، استبداد شكست نمي خورد، ۱۷ شهريور ۱۳۵۷ كه به جمعه ي سياه يا جمعه ي سرخ معروف شده است، يكي از صحنه هايي است كه شهادت و شهادت طلبي پيروان امام خميني(قدس سره) به اوج خود مي رسد.
بر لاله شنيده ام ژاله بر ژاله نديده ام لاله
كشتند زنان و كودكان را هم پير شكسته هم جوان را
شعر سياسي اسلامي به صورت آميزه اي ادبيات،هنر و حماسه به شعار هاي سياسي راه يافت. حجم و محتواي شعار هاي سياسي از پيش تازي مذهبيون مسلمان در نهضت امام خميني(قدس سره) حكايت دارد.اشاره به گونه هايي از تاثير گذاري شعر سياسي در انقلاب اسلامي و شعار هايش ، مي تواند در درك تاثير يا وابستگي متقابل آن دو مدد رساند.
۱)تشبيه:يكي از گونه هاي شعار سياسي تشبيه است. به نمونه هاي فراواني از تشبيه مي توان اشاره كرد. در تشبيه ها نوعي وزن و آهنگ به چشم مي خورد كه بر زيبايي و گيرايي تشبيه مي افزايد؛ از جمله: در بهار آزادي جاي شهدا خالي
در اين شعار بهار پس از زمستان،به معناي رهايي نمادين از ظلم و بيداد گري است. در واقع، بهار فصلي است كه مردم از ترس سرما خود را در لباس ها يشان پنهان نمي كنند.
۲)گفتار عاميانه: شعر سياسي اسلامي گاه به زبان گفتاري، محاوره اي و يا به زبان عاميانه يا كوچه و بازاري مطرح شده است؛ كه در عين سادگي و بي پيرايگي از خلوص صميميت الهي در خور وصف برخوردار است.
اگر آقا دير بياد مسلسل ها بيرون مي آد
نم نم بارون مي آد خميني تهرون مي آد
«آقا» در شعار نخست، به معناي امام خميني (قدس سره) است كه چون مردم او را از خود مي دانند ، لفظ و كلمه ي آقا را براي او به كار برده اند. در شعار بعدي،«بارون» به معناي رحمت الهي دانسته شده است كه در اينجا مراد امام (قدس سره) است.
۳)بيان نماد هاي ديني: شعار انقلاب اسلامي كه اغلب در شعر تبلور يافته، مملو از ارزش هاي ديني است. اين خود نشان از تاثير گذاري فراوان دين و پيشتازي آن در مبارزات مردم مسلمان ايران دارد.
هر كس كه عدالت خواه است از قتل حسين(ع) آگاه است
تا خون مظلومان به جوش است آواي عاشورا به گوش است
عاشورا از برجسته ترين نماد هاي ديني است كه از يك مبارزه ي عدالت خواهانه در هزار و چند سال پيش سخن مي گويد؛ و از اين رو، به الگوي مبارزه عليه ظالمان و دفاع از مظلومان در همه ي زمان ها تبديل شده است.
۴) شوخي و طنز: شوخي و طنز مي تواند به سلاحي موثر در رفتار سياسي تبديل شود. اثر يك گفتار صريح را دارد، ولي مخاطرات آن براي گوينده چندان نيست. البته گاه به كارگيري طنز سياسي به معني جدي نگرفتن قدرت سياسي است. شعر سياسي اسلامي، در وقوع انقلاب اسلامي موثر افتاد؛ و نيز انقلاب اسلامي بر رشد شعر انقلابي و شعر دفاع مقدس تاثير گذاشت؛ بنا بر اين، يك تعامل معنا دار و دو سويه بين آن دو در يك فرآيند كاملاً طبيعي اتفاق افتاده است. از اين رو شاعران مسلمان انقلابي از تاكيد بر تاثير متقابل شعر سياسي اسلامي و پيروزي انقلاب اسلامي اِبايي ندارند؛ و با صراحت و شجاعت آن را تاكيد مي كنند.
تاثير انقلاب بر شعر معاصر ايران، روشن و واضح و انكار ناپذير است. زبان شعر تازه تر شد و با تركيبات تازه تر شعري رو به رو شديم. غزل به معني واقعي شكل گرفت و شعر حماسه توانست در قالب غزل جاي بگيرد. شاعران انقلاب ،خالق شعري متمايز و داراي سبكي ويژه هستند. آن ها اگر چه از تجربيات شاعران گذشته و امروز بهره ها گرفته اند؛ اما انصاف بايد داد كه ميراث خوار سنت گرايان يا وام دار نوگرايان پس از مشروطه نيستند. شعر اين شاعران درون مايه يي معنوي دارد كه بي عدالتي را بر نمي تابد ، و در عرصه ي اجتماعي از زبان حماسي و گاه منتقدانه و بي پروا بر خوردار است.
اين شاعران در احياي تحول مناسب غزل موفق بوده اند، و آثار قابل تاملي در اين قالب آفريده اند . انقلاب اسلامي ايران تاثير مثبتي در شكل، محتوا و صورت ادبيات، گذاشته؛ به خصوص شعر ما كه در فرم و شكل كاملاً اثر پذير بوده است و با به وجود آمدن انقلاب، ما يك باز خواني تاريخي انجام داده ايم. اين بازخواني به معني بازخواني هويت يك ملت، يعني نگاه كردن به گذشته ي تاريخي يك ملت است. با بازخواني تاريخي شعر ايران ، نكات مثبت را جذب كرديم. به طور مثال ،قالب غزل كه يك قالب سنتي بود، به يُمن اين بازخواني به زبان جديد آراسته شد ، و از آن قالب سنتي و محتواي سنتي اش جدا شد.
اولين و يكي از بزرگترين تاثيرات انقلاب بر روند شعر ايران پيدايش يك جمهوري و يك دموكراسي شعري بود.مردمي كه ديدند با حضور همه جانبه در صحنه ي انقلاب توانسته اند؛ يكي از بزرگترين رفرم هاي اجتماعي قرن را تشكيل دهند، يكي از مستعد ترين و در عين حال وسيع ترين صحنه ها را براي حضور هنر، ادبيات و به ويژه شعر را فراهم آوردند. به هر روي تاثير دو طرفه ي شعر سياسي و انقلاب اسلامي بسيار عميق بوده است.
يكي از خصايص اصلي و اساسي شعر ديني، مذهبي يا شعر انقلابي و خونين، استخدام و به كارگيري مفاهيم مختلف شور انگيز اسلامي براي بيان مقاصد يا دستيابي به اهداف الهي خويش است.بهره گيري از مفاهيم حماسه ي رزمي، ذكر مصائب اهل بيت(ع)، مدح امامان معصوم(ع)، ستايش بزرگان دين، توصيف مناسبت هاي مهم تاريخي انقلاب اسلامي ، و نيز ، استفاده از مفاهيمي چون: جهاد، شهيد،شهادت،خون،مرگ سبز و ... از آن جمله است. شاعر مذهبي به پشت گرمي خون و ايثار فرزندان رشيد،غيور و سر به مهر اين ملت توانست؛ سرود رهايي سر دهد و ميل به حكومت فاضله را به شعر در آورد. از اين رو اينگونه ، شعري وزين، و در عين حال ستيز گر و توفنده است. اين شعر، گرچه جوان است؛ ولي برومند، استوار، معصوم و پوياست. شعر انقلاب، شعر خشم، خروش، مقاومت و مبارزه ي شهداست.شعر اعتراض و فرياد، شعر زندگي و مردانگي، و آميزه اي از مهر و قهر، لطف و جنگ، زمزمه اي از توحيد و اخلاق، جويباري از نيايش و كرنش ، و دريايي است از آب و آتش، آميخته اي از عشق و نفرت. شعر انقلاب، شعر مبارزه با طاغوت و جالوت، شعر گلوله و گل واژه،شعر نبرد و ظلمت،بازيگر اصلي اين نبرد، شهيد است.از اين رو،اگر شاعر انقلابي از شهيد تاثير مي پذيرد و از شهيد تمجيد مي كند تمجيد او از شخص نيست. شهيد شخص نيست، عصاره ي يك ملت است، پيامبري است كه ما را از غرق شدن در گنداب رژيم شاهنشاهي و از ذليل شدن در برابر صدام نجات بخشيد.تاثير پذيري شعر سياسي و مذهبي از شهيد و شهادت است كه آن را درخشنده مي كند، طرحي نو مي افكند ، تحولي شگرف ايجاد مي كند و هرگز به كالاي متروكه تبديل نمي شود، بلكه هر چه از عمرش بگذرد، هدايت گر و هادي تر مي شود و تنها در ذهن خواص باقي نمي ماند.

ناصر آسياباني
۱-احمد درستي،شعر سياسي در دوره ي پهلوي دوم
۲-مجيد شفيق، شاعران تهران،ج ۲
۳- يادنامه ي سومين كنگره ي شعر و ادب و هنر
۴- فرهنگ فارسي عميد
۵ـ جلال الدين مدني،مباني و كليات علوم سياسي،ج ا
۶- حميد روحاني،بررسي و تحليل از نهضت امام خميني(ره)،ج
۷- محمد شفيعي فر، درآمدي بر مباني فكري انقلاب اسلامي
۸- همان
۹- همان
۱۰ - همان
۱۱- همان
۱۲-همان
۱۳-«شعار هاي انقلاب آميزه از ادبيات، هنر و حماسه»، روزنامه ي جام جم
۱۴-همان
۱۵- همان
۱۶-«شاعران از تاثير انقلاب اسلامي بر شعر و ادبيات معاصر مي گويند» روزنامه ي جام جم
۱۷- همان
۱۸- همان
۱۹- همان
مقالات ارسالي به آفتاب
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده